بازگشت به بالای صفحه
FACEBOOK TWITTER RSS FEED JOIN US NEWSLETTER
print version increase font decrease font
تاریخ انتشار : سه شنبه 11 اسفند 1388      13:57

خنثی سازی بمب بدهی ها

معافیت های مالیاتی کارکنان بر اساس بیمه درمانی که انتخاب می کنند، مشوق استفاده بیش از حد لزوم از خدمات درمانی است. این نکته از سوی اقتصاددانان چپ گرا و راست گرا به صورتی یکسان مورد تائید قرار دارد.
 

این روزها همه در مورد امریکا بدبین شده اند. در هر نظرسنجی که ببینید، امریکائی ها نگران آینده خود هستند. بسیاری از ناظران، از جمله خودم، در مورد چالش های رویاروی امریکا مقالات می نویسند. استادهای دانشگاه ها همایش هائی متعدد در مورد سقوط امریکا برگزار می کنند.

شاید برای خوشحال شدن خودم، بیش از هر چیز دیگر، این سوال را مطرح کردم که برای حل مشکل امریکا چه کاری لازم است. یک مشکل بیش از هر مشکل دیگر خود را نمایان می سازد. واشنگتن در برهه ای که جمعیت زیادی در شرف بازنشستگی هستند بدهی هائی بسیار سنگین تقبل کرده است، و این بسیار ترسناک به نظر می رسد. یکی از موسسات تحقیقاتی برآورد کرده که برنامه های دولت امریکا برای رفاه اجتماعی و بیمه های درمانی-بهداشتی هم اکنون 43 تریلیون دلار بدهی دارد. برای تامین این رقم، دولت باید تقریبا تمام برنامه های خود را متوقف ساخته یا نرخ مالیات ها را به حدود 70 درصد برساند. تردیدی نیست که اگر خارجی ها به ما وام بدهند، خواستار نرخ های بالاتر بهره خواهند بود. اگر هم ما نرخ بهره را افزایش دهیم، اقتصاد ما خفه می شود و این خود موجب تشدید بحران بدهی ها خواهد شد.

برای همین هم این مسئله تا حدی غیرقابل اجتناب و از سوی دیگر غیرقابل حل است. به خاطر داشته باشید که امریکا اقتصادی 14 تریلیون دلاری دارد، که تا همین اواخر با سرعت خوبی رشد می کرد. ما می توانیم راه هائی برای رویاروئی با این چالش نیز بیابیم. سه پیشنهاد ساده در این راستا به این شرح هستند:

1-   اخذ مالیات بر ارزش افزوده. بیش از 100 کشورجهان نوعی مالیات فروش ملی دارند. اگر امریکا همین فردا چنین مالیاتی برقرار کند، که مثلا نرخ آن میانگین نرخ کشورهای توسعه یافته یعنی 18 درصد باشد، و از سوی دیگر نرخ مالیات بر درآمد را اندکی کاهش دهد، می توان سالانه میلیاردها دلار درآمد برای دولت به وجود آورد. برای درک توان درآمد بالقوه، تصور کنید که امریکا چنین مالیاتی برقرار می سازد و نرخ آن مانند کشورهای اسکاندیناوی که نرخ رشد اقتصادشان معادل امریکا بوده است، در محدوده 25 درصد قرار داده می شود. چنین مالیاتی، طبق محاسبات موجب تراز شدن بودجه دولت، تامین منابع کافی برای بیمه های درمانی، حذف مالیات بردرآمد برای کلیه افرادی که سالانه کمتر از 100 هزار دلار درآمد دارند (حدود 90 درصد خانوارها)، و کاهش حداکثر نرخ مالیات به 25 درصد خواهد شد. این مالیات از مصرف بیش از حد مردم جلوگیری می کند و از سوی دیگر برای پس انداز انگیزه ایجاد می شود. این دو عامل مهمترین تحول هائی هستند که ما باید تشویق کنیم.

2-   پایان دادن به یارانه های مسکن، بیمه درمانی، و کشاورزی. این سه یارانه سالانه حدود 250 میلیارد دلار برای دولت هزینه دارند. همه آنها مشوق رفتارهائی هستند که با اقتصاد مخالف است. کاهش نرخ بهره وام های مسکن مشوق تجمیع بدهی هائی است که محور بحران حاضر هستند. (خیر، این وام ها موجب تشویق مالکیت مسکن نمی شوند. نه کانادا و نه انگلستان چنین یارانه ای پرداخت نمی کنند، و هر دو هم درصد مالکیت مسکنی بالاتر از امریکا دارند.) معافیت های مالیاتی کارکنان بر اساس بیمه درمانی که انتخاب می کنند، مشوق استفاده بیش از حد لزوم از خدمات درمانی است. این نکته از سوی اقتصاددانان چپ گرا و راست گرا به صورتی یکسان مورد تائید قرار دارد. یارانه های کشاورزی، که اغلب نوعی پرداخت مستقیم به بنگاه های بزرگ کشاورزی است، آنقدر نامناسب و مخدوش کننده بازار است که واقعا نمی دانم برای شرح آن از کجا شروع کنم.

3-   برنامه های رفاهی باید منظم شوند. مهم تر از همه حل مشکل گره نخوردن مزایای بازنشستگی به تورم و نه دستمزدها است. شاید این مسئله به نظر مسئله ای فنی برسد، اما مسئله ای است که می تواند میلیاردها دلار برای دولت منافع داشته باشد. سپس باید سن بازنشستگی را چند سال اضافه کرد، و آن را با میانگین سنی کشور گره زد، که هر سال هم سه ماه به آن اضافه می شود. این کاری غیرممکن نیست. آلمان سن بازنشستگی را به 67 سال رسانده است. در واقع، بسیاری از کشورهای اروپائی نظام بازنشستگی خود را اصلاح کرده اند تا بتوانند برای چند دهه یا بیشتر با مشکلی روبرو نشوند.

می توان هر کدام از این سیاست ها را به صورت مرحله بندی کرد و به اجرا گذاشت تا زمانبندی مناسبی داشته باشد. در عین حال می توان به تناسب افزایش نرخ پس انداز و دیگر اصلاحات آنها را کاهش داد. (در حال حاضر، معافیت های مالیاتی سالانه 1/1 تریلون دلار برای دولت هزینه دارند.) اما اگر این سه اقدام به اجرا گذاشته شود، بار دیگر ایالات متحده امریکا از لحاظ مالی قدرت خواهد یافت و منابع کافی برای سرمایه گذاری، تحقیق و توسعه، آموزش، زیرساخت ها، سوخت های نوین، و هر چیز دیگر که لازم است، در اختیار خواهد داشت.

می دانم، می دانم، این سیاست است که اجرای این پیشنهادها را مشکل می نمایاند. می فهمم هر چند همه می گوئیم که در بحرانی سنگین به سر می بریم، برای کنگره تا چه حد وارد کردن اندک فشاری بر مردم غیرممکن است. اما در حالی که در شُرُف غرق شدن هستیم، نباید چنان رفتار کنیم که مشکلات ما لاینحل هستند. راه حل ها را به روشنی می توان مشاهده کرد.

 

نوشته: فرید ذکریا

منبع: نیوزویک، 8  مارس 2010

 


آدرس ایمیل فرستنده : آدرس ایمیل گیرنده  :

نظرات کاربران
ارسال نظر
نام کاربر
ایمیل کاربر
شرح نظر
Copyright 2014, all right reserved | Developed by aca.ir