آیا ممکن است دومین جهانی سازی به سرنوشت اولی دچار شود ؟ اگر از خود میپرسید که من از چه چیزی صحبت میکنم بهتر است این را بدانید : پدربزرگان ما در دنیایی زندگی میکردند با اقتصاد هایی عمدتآ خودکفا ، درون نگر و ملی گرا . اما اجدادمان مانند ما در دنیایی با حجم زیادی از تجارت و سرمایه گذاری بین المللی میزیستند . دنیایی که توسط ملی گرایی از بین رفت .
اقتصاددان بزرگ بریتانیایی ، جان مینارد کینز ، اقتصاد جهان قبل از جنگ جهانی اول را اینگونه توصیف کرده بود : " یک لندن نشین میتوانست هنگامیکه در حال چشیدن چای صبح در تخت خواب است ، با تلفن کالاهای مختلف را از اقصی نقاط جهان سفارش دهد . او همچنین میتوانست به همین طریق ثروتش را در یک معدن یا یک کارخانه جدید در هر گوشه دنیا سرمایه گذاری کند . " همچنین این وضعیت در نظر لندن نشین مورد نظر آقای کینز : " طبیعی ، قطعی ، دایمیو البته رو به بهبود بود . به نظر نمیرسید سیاست های نظامیگری و امپریالیسم ، رقابت های نژادی و فرهنگی و تحریم ها تاثیر خاصی در زندگی اجتماعی و اقتصادی داشته باشند . جهانی سازی تقریبآ تحقق یافته بود . "
اما بعد از آن سه دهه ای فرا رسید که تشکیل شده بود از جنگ ، انقلاب ، بی ثباتی سیاسی ، رکود اقتصادی و دوباره جنگ . بعد از جنگ جهانی دوم ، دنیا از لحاظ اقتصادی ، مانند وضعیت سیاسی آن دوران ، قطعه قطعه شده بود و دو نسل زمان برد تا دوباره یکپارچه شود .
پس آیا ممکن است دوباره از هم جدا شود ؟ بله ، ممکن است .
کمیدر مورد اتفاقات اخیر بحران گندم بیاندیشید . برای سالهای متوالی ما از خودکفایی به عنوان یک مفهوم از مد افتاده یاد میکردیم و اطمینان به بازارهای جهانی را برای تامین مواد غذایی خود بی خطر میدانستیم . اما هنگامیکه قیمت گندم اوج گرفت برخی دولت ها برای حمایت از مصرف کننده داخلی ، صادرات را محدود و یا ممنوع کردند و کشورهای وارد کننده را در تنگنا قرار دادند . همچنین جنگ گرجستان هرچند تاثیر خاصی براقتصاد جهان نداشت اما نشانه ای بر پایان صلح آمریکایی بود . دوره ای که آمریکا کم و بیش حق استفاده از نیروی نظامیرا به انحصار خود درآورده بود . مسایلی از این دست باعث میشود تا نگرانی اساسی در مورد آینده جهانی شدن ایجاد شود .
وابستگی اروپا به منابع انرژی روسیه ، به خصوص گاز طبیعی ، اکنون به نظر بسیار خطرناک میآید حتی خطرناک تر از وابستگی اروپا به نفت خاورمیانه . در سال 2006 و با قطع جریان گاز به اوکراین در حین نزاع بر سر قیمت ، روسیه از گاز به عنوان سلاح استفاده کرد . اگر روسیه مایل و قادر به استفاده از زور برای به کرسی نشاندن حرف خود است ، پس چرا دیگران چنین کاری نکنند ؟ فرض کنید چین هم بخواهد به خاطر ادعایش در مورد تایوان از زور استفاده کند .
برخی از تحلیلگران به ما میگویند که نگرانی ما بی مورد است . یکپارچه شدن اقتصاد جهانی از ما در مقابل خطر جنگ حفاظت خواهد کرد . آنها معتقدند که اقتصادهای موفق دنیا با ماجراجویی نظامی، تجارت پر رونق خود را به خطر نمیاندازند . اما این عبارت باعث یادآوری یک خاطره تلخ میشود . کمیقبل از جنگ جهانی اول یک نویسنده بریتایایی ، نورمن انجل ، در کتابی به نام " توهم بزرگ " اظهار کرده بود که جنگ منسوخ شده است ، چرا که در دوره مدرن صنعتی حتی کشور فاتح جنگ هم بیشتر از آنچه بدست میآورد ، از دست میدهد . انجل درست میگفت اما به هر حال جنگ ها باز هم ادامه پیدا کردند .
اما آیا پایه های دومین جهانی سازی اقتصادی از مورد قبلی محکم تر است ؟ میتوان گفت بله . برای مثال درگرفتن جنگ میان کشورهای اروپای غربی اکنون غیر قابل تصور است . دلیلش البته بیش از آنکه به خاطر روابط اقتصادی بین آنها باشد به خاطر ارزش های دموکراتیک مشترک بین آنهاست . بیشتر کشورها ، حتی کشورهایی که نقش اساسی در اقتصاد جهان ایفا میکنند به چنین ارزش هایی پایبند نیستند . البته بیشتر ما معتقدیم که این جای نگرانی ندارد و ما میتوانیم روی ادامه روند جهانی شدن اقتصاد حساب کنیم ، به این خاطر که گسترش آن برای همه سودمند است . اما این فرض خیلی هم محکم نیست . انجل در کتابش به درستی اعتقاد به این که " پیروزی در جنگ ، مقرون به صرفه است " را توهم بزرگ خواند . اما این اعتقاد که خردگرایی اقتصادی همیشه مانع از بروز جنگ میشود هم به همان اندازه توهمیاست بزرگ . امروز درجه بالای روابط متقابل اقتصادی بین کشورها ، که تنها از طریق عاقلانه رقتار کردن کشورهای بزرگ پایدار میماند ، شکننده تر از آنست که ما تصورش را میکنیم .
نویسنده : پل کروگمن ( برنده جایزه نوبل اقتصاد در سال 2008 )