بازگشت به بالای صفحه
FACEBOOK TWITTER RSS FEED JOIN US NEWSLETTER
print version increase font decrease font
تاریخ انتشار : پنجشنبه 30 خرداد 1392      11:10
نقدی برعملکرد رسانه ای و اقتصادی تیم قالیباف

چرا قالیباف رای نیاورد؟

علی سرزعیم/ تحلیلگر

یکی از مهمترین پدیده ­های این انتخابات عدم پیروزی آقای قالیباف است. با توجه به اینکه تقریبا تا یک هفته مانده به پایان انتخابات همه نظرسنجی ها نشان می داد که آقای قالیباف با یک فاصله حداقل 6 درصدی در صدر قرار دارد، ظرف یک هفته ایشان موقعیت خود را از دست داد و چنان فاصله ای با فرد پیروز پیدا کرد که حتی به دور دوم نرسید. این افت شدید نیازمند تحلیل و اندیشه ورزی است. در این مقام تلاش می کنم تفسیر و تحلیل خود را از این مسئله ارائه کنم.

نخست باید توجه داشت که در همه نظرسنجی های قبل، ایشان در میان کسانی که مصمم به رای دادن بودند، بیشترین رای را داشت اما این به آن معنا نبود که رای شان در میان تحریمی­ ها و یا افراد غیرمتمایل به رای دادن نیز بالا باشد. تردید نیست که تیم روحانی توانست بسیاری از افراد مردد یا تحریمی را به حضور در انتخابات به نفع کاندیدای مطلوب خود اقناع کند.

نکته دومی که باید به آن توجه داشت عدم موضع­گیری قالیباف در قبال مسئله مهم هسته ای است. در شرایطی که تحریم­ها اقتصاد ایران را تضعیف کرده، عدم موضع گیری در این رابطه چندان قابل قبول نیست. این در شرایطی است که تیم روحانی و جلیلی به خوبی توانستند با برجسته کردن اختلافات خود در این رابطه انتخابات را قطبی کنند. تیم دکتر جلیلی به اشتباه تصور می کرد که با این دو قطبی سازی پیروز می شود. کمی از این تصور درست است که با قطبی شدن جامعه، رای های دکتر ولایتی کاهش یافت و به سبد دکتر جلیلی ریخته شد اما اکثریت جامعه سمت دیگر داستان یعنی طرف دکتر روحانی را گرفتند. شاید این جمله سردبیر تهران امروز بیراه نباشد که آقای جلیلی پاس گل را به آقای روحانی داد.

نکته سومی که باید به آن توجه داشت آنست که سیاست بیش از آنکه به پینگ پنگ شبیه باشد به فوتبال شبیه است. در فوتبال مدرن نمی­شود کسی ازاول زمین همه را دریبل بزند و یک تنه گل بزند. اگر در معدود مواردی بازیکن برزیلی پله موفق به این کار شد اولا یک استثناء بود و ثانیا مربوط به فوتبال گذشته است. در جهان امروز دیگر چنین مسئله ای ممکن نیست. سیاست عرصه همراه کردن اراده­ ها و همسو کردن انگیزه ­هاست. آقای قالیباف در تمام فعالیت­های تبلیغی خود صرفا خود را برجسته کرده است و هیچ کس از تیم همراه وی خبر نداشت. همه می­دانند که شخصیت فردی یک نامزد ریاست جمهوری مهم است اما مردم دانش آموخته نیم­نگاهی به افراد همراه وی نیز دارند. همه می­خواهند بدانند که اگر وی بر سر کار آید با چه کسانی فعالیت خواهد کرد. قالیباف برای پاسخ به این سوالات هیچ پاسخی نداشت. قالیباف در هشت سال فعالیت شهرداری خود تلاش نکرد تا معاونین خود را برجسته کرده و به عنوان شخصیت­های مطرح به جامعه معرفی کند بلکه همه افتخارات ایجاد شده را خود مصادره کرد در حالیکه عملکرد شهرداری نیز محصول یک فعالیت جمعی بود. همانگونه که در رسانه­ های غربی از Bush administration یعنی تیم بوش سخن می­گفتند، در زمان کاندیدا شدن آقای روحانی از تیم وی سخن بر سر زبان­ها بود و همه می­ دانستند که تیم موجود در مجمع تشخیص مصلحت با وی همراه است. ضعف قالیباف از این حیث به خوبی خود را در فیلم­های تبلیغاتی­اش نشان داد. در حالیکه در فیلم تبلیغاتی حسن روحانی افراد نامداری حاضر می­شدند و از وی حمایت می­ کردند که به معنی همراهی­شان با او بود، قالیباف از این جهت محروم بود. هیچ فرد بزرگی همراه وی نبود تا وی را به جامعه توصیه کند. قالیباف می­ خواست یک تنه مسابقه سیاسی دهد و یک تنه ببرد در حالی که این امر اصولا ممکن نیست. شاید نگاه قالیباف به آقای احمدی نژاد باشد که به ظاهر یک نفره پیروز رقابت شد اما باید توجه داشت که در موفقیت وی نیز در سال 1384 سازمان­های حکومتی در پشت سر او قرار گرفتند و همه آن سازماندهی معطوف به حمایت از وی بود. وانگهی جامعه این تجربه را نیز در پیش رو داشت که رای دادن به یک فرد بدون اینکه تیم وی شناخته شده باشد چه پیامدهای وخیمی به دنبال دارد.

نکته چهارمی که در همین راستا می­ توان مطرح کرد این است که قالیباف به نخبگان سیاسی بی­توجه بود. اگر در هر عرصه ای نخبگانی وجود دارند که بر بازیگران آن عرصه تاثیرگذارند، در عرصه سیاست هم نخبگانی هستند که بر رفتار  سیاسی مردم و بازیگران تاثیر دارند. هاشمی و خاتمی اگرچه حضور خیابانی و فیزیکی در حمایت از آقای روحانی نداشتند اما همان چند خط نوشتن آنها کافی بود تا توده کسانی که به این مراجع سیاسی اعتماد دارند را به رای دادن به سمت روحانی سوق دهد. آنها چنان وزنه­ ای دارند که وقتی خاتمی از عارف می خواهد کنار بکشد، به رغم تمایل قلبی چاره ­ای جز قبول نمی­ بیند. قالیباف نه تنها فاقد حمایت مراجع سیاسی بود بلکه با حمله به برخی از این افراد در سخنرانی های مختلف اندک پتانسیل ممکن برای کسب حمایت آنان را از دست داد.

نکته پنجم آنست که قالیباف مشی خود را بر این اساس تنظیم کرده بود که بخش اصلی جامعه هویت سیاسی اصلاح طلب یا اصولگرا ندارد و وی می­ تواند با اتکا به آنها پیشرو باشد. این تحلیل تا حدودی درست است و پیش بودن وی تا یک هفته پایانی دال بر صحت این دیدگاه بود. اما این تحلیل تا جایی درست است که انتخابات چند قطبی باشد. وقتی انتخابات دو قطبی می­ شود توده میانی به یکی از دو سمت متمایل می­ شوند. در واقع تا وقتی انتخابات چند قطبی بود قالیباف در پیش بود اما وقتی انتخابات دو قطبی شد وی بازنده گردید چون جمعیت زیادی در وسط باقی نماند.

اگر قالیباف به تحلیل خود وفادار می­ ماند که جامعه ایران نه خیلی مدرن و غربی و نه خیلی ارزشی است، باید به لحاظ تبلیغات و رویکرد فرهنگی رویه میانه­ روی را در پیش می­ گرفت در حالیکه وی در انتخابات سال 1384 بیش از حد خود را مدرن جلوه می­ داد در این انتخابات بیش از حد ارزشی و اصول گرا خود را مطرح کرد. بخش بزرگی از فیلم­های مستند وی تکیه روی سابقه جبهه، مذهبی بودن و ارزشی بودن داشت. وی تصور می کرد که عدم حمایت اقشار مذهبی در انتخابات سال 1384 موجب شکست وی شد و کافی است تا این بار با چنین موضع­گیری­ هایی آنها را همراه خود سازد تا پیروز شود در حالیکه این تصاویر با شخصیت میانه­ روانه و معتدل وی به خوبی منطبق نبود و بخش انقلابی و مذهبی جامعه نیز بر اساس احساس خود به درستی به حمایت از جلیلی پرداخت. قالیباف خودش نبود و تصویری که ارائه داد از دید رای دهندگان صادقانه ارزیابی نمی شد و به همین دلیل نه تنها بخش مذهبی جامعه را جذب نکرد بلکه بخش خاکستری و میانه جامعه را نیز  در حمایت از وی به تردید انداخت.

اشتباه تاکتیکی قالیباف در مناظره سوم نیز هزینه سنگینی برای وی به دنبال داشت. در حالیکه روحانی و جلیلی در مقابل هم قرار گرفته بودند لزومی نداشت تا قالیباف در مقابل روحانی قرار گیرد و با وی به جدل برخیزد. هزینه این جدل بیش از آنکه برای روحانی باشد برای قالیباف بود. روحانی زیرکانه سابقه نظامی قالیباف را به رخ کشید و آن را اهرمی برای تضعیف وی در نزد رای دهندگان کرد. اگر قالیباف این انتقاد را نمی کرد به دلیل هشت سال فعالیت در عرصه های غیرنظامی سابقه نظامی­ اش چندان به چشم نمی آمد کما اینکه خود وی نیز در تبلیغاتش خیلی روی تجربه فرماندهی پلیس تاکید نکرد. در فضایی که داشت به سرعت دو قطبی می شد با قرار دادن خود در مقابل روحانی، وی در ضلع سوم قرار نگرفت بلکه به قطب مقابل پرتاب شد.

قالیباف فیلم­ های تبلیغاتی خوبی نساخت. در مستند اول وی، به خوبی روی توانایی اش در مدیریت بحران تاکید شد اما مابقی فیلم به حمایت مردمی و دیدارهای وی اختصاص دارد که در ایام انتخابات به امر رایجی تبدیل شده بود و چندان تاثیرگذار نبود. به نظر می رسد تاکید وی بر سابقه رزمندگی موثر واقع نشد چرا که بیش از اندازه به این مسئله پرداخته بود و از بس این مسئله را به رخ کشیده بود که شاید کم کم به یک امر منفی تبدیل می شد. قالیباف به سوال های ذهنی مردم و رای دهندگان نمی پرداخت. اقشاری که سانسور می شوند را در فیلم هایش نیاورده بود. مقوله آزادی را جدی نگرفت. وی با تحریمی ها سخن نگفت. به همان اندازه که تلاش کرد اصول گرایان را جذب کند تلاش نکرد اصلاح طلبان را به سمت خود بکشاند. فیلم تبلیغاتی قالیباف حرفه ای نبود و نتوانست امتیازات قالیباف را به خوبی برجسته کند و با بخش های مختلف رای دهندگان ارتباط برقرار سازد.

منبع: سایت اقتصاد آن لاین


آدرس ایمیل فرستنده : آدرس ایمیل گیرنده  :

کلمات کلیدی : پیروز - قالیباف
نظرات کاربران
ارسال نظر
نام کاربر
ایمیل کاربر
شرح نظر
Copyright 2014, all right reserved | Developed by aca.ir