بازگشت به بالای صفحه
FACEBOOK TWITTER RSS FEED JOIN US NEWSLETTER
print version increase font decrease font
تاریخ انتشار : دوشنبه 18 مرداد 1395      10:30

فقرا چرا از چرخه فقر خارج نمی‌شوند‌

اقتصاد ایرانی: «داده ها نشان می دهد، مصرف خانوارها از مواد پروتئینی و لبنی در حال کاهش بوده و جایگزین آن مواد روغنی و ارزان قیمت نشاسته ای است که چندان تاثیری در رشد مغزی افراد ندارد.»

به گزارش تعادل، این تازه ترین نتایج تحقیقات محمد کشاورزحداد، استاد اقتصاد دانشگاه شریف در مورد سبد غذایی خانوارهای فقیر است. این پژوهشگر حوزه فقر معتقد است، تنها راه خروج از فقر در گذشته گذراندن تحصیلات آکادمیک و به دنبال آن تحرک اجتماعی بود اما در برهه کنونی و کاهش بازدهی تحصیلی در بازار کار، این ابزار فقرا برای پایان دادن به وضعیت ناخوشایند رفاهی خود، به بن بست رسیده است. از سوی دیگر تضعیف مواد پروتئینی در سبد غذایی خانوارهای فقیر، فرزندان آنها را از لحاظ ذهنی ناتوان کرده به طوری که این موضوع می تواند، رقابتهای آنها را عرصه های تحصیلی با مشکل روبه رو کند. در همین راستا این اقتصاددان، تخصیص یارانه به این خانواده ها و پرداخت کوپنهای غذایی به خانواده فقرا را یکی از راهکارهای مبارزه با فقر عنوان می کند و معتقد است بهترین سیاست دولت برای مبارزه با گسترش فقر، تقویت سرمایه انسانی افراد فقیر بوده که بخشی از این هدف از طریق تحصیلات دانشگاهی و بهبود سبد غذایی این خانوارها محقق می شود. در ادامه مشروح گفت وگو با غلامرضا کشاورز حداد را می خوانید:

فقر و نابرابری چه ارتباط مفهومی با یکدیگر دارند؟

مفهوم فقر و نابرابری در ادبیات توزیع درآمد و موضوع فقر از یکدیگر مجزا هستند و نابرابری به معنای فقر نیست. بعضی اوقات ممکن است در یک جامعه، توزیع درآمدها کاملا نابرابر باشد اما مردم این جامعه چندان فقیر نیستند بر همین اساس در نوشتارهای اقتصادی این دو مفهوم را تحت عنوان گستره و عمق فقر یاد می کنند. گستره به این معناست که چه مقدار نابرابری میان مردم وجود دارد و عمق یعنی چه درصدی از مردم زیر خط فقرند. به هر حال واژه های متعددی برای توضیح این دو مفهوم به کار برده می شود. اما موضوع و ارتباط اصلی که میان این دو موضوع وجود دارد، این است که آیا نابرابری به فقر منجر می شود یا خیر؟ در پاسخ به این سوال باید ابتدا مفهوم نابرابری را بررسی کنیم چرا که اغلب محاسباتی که برای بررسی نابرابری انجام شده از طریق داده های هزینه ای خانوارهاست در حالیکه درآمدهای خانوارها با توجه به روشی که برای جمع آوری آن استفاده می شود، چندان قابل اعتماد نیست. از طرف دیگر محققان ناچارند از این داده ها برای بازبینی موضوع نابرابری استفاده کنند چراکه تنها منبع معتبر محاسبه نابرابری است.
ازسوی دیگر اگر بخواهیم از نابرابری جامعه محاسبه دقیقتری داشته باشیم باید به اطلاعات توزیع ثروت آحاد اجتماعی دسترسی پیدا کنیم. در ایران متاسفانه ثروت افراد ثبت نمی شود و هیچ منبع معتبری برای ارزیابی آن وجود ندارد چراکه مردم در این زمینه اطلاعاتی به نهادهای آماری ارائه نمی دهند. بنابراین زمانی که ضریب جینی افزایش پیدا می کند به این معناست که هزینه های ماهانه خانوارها تغییر کرده است. بنابراین از تحلیل ضریب جینی، نمیتوان به تحلیل نابرابری در جامعه رسید. خانواده هایی وجود دارند که حجم زیادی از درآمد آنها از درآمد منابع غیر دستمزدی تامین می شود. این منابع ناشی از داراییها و ثروتهایی بوده که درهیچ مرکزی ثبت نشده است. درنتیجه حتی پایین بودن ضریب جینی که براساس مخارج خانوارها تعیین می شود به معنای برابری نیست. اما نابرابری با شاخصه های دیگر نیز اندازه گیری می شود به طور مثال نابرابری دستمزد یا نابرابری امکان دسترسی به امکانات و زیرساخت های اجتماعی مانند بهداشت نیز از جمله نابرابریهاست که همواره حایز اهمیت است.  در ایران امکان دسترسی به خدمات اجتماعی به ویژه تحصیلات، نابرابری از انواع جنسیتی و طبقه ای وجود ندارد. مطابق آمارهای اعلام شده ۵۰ درصد دانشجویان خانم بوده که این میزان از نبود نابرابری جنسیتی در تحصیلات خبر می دهد. از سوی دیگر نابرابری دستمزدی هم میان زن و مرد در بخش دولتی وجود نداشته اگرچه در بخش خصوصی به ویژه بخشهایی که توزیع پایین دستمزدی دارند، نابرابری به سود مردان است اما در دهکهای بالاتر وضعیت نابرابری دستمزد زنان بهبود می یاید. نبود نابرابری در بخش دولتی و دهکهای بالای بخش خصوصی نشان می دهد نابرابری جنسیتی برای دسترسی به منابع تحصیلی وجود ندارد. این برابری تحصیلات موجب می شود تا نابرابری جنسیتی در وضعیت دستمزدی کمتر از کشورهای جهان باشد. پس بر این اساس نابرابری در توزیع درآمد لزوما به معنای فقر نیست اما می تواند فقر را به دنبال داشته باشد.

وضعیت رفاه فعلی را چطور ارزیابی می کنید ؟

زمانی که در مورد مقوله رفاه و فقر صحبت می کنیم باید مشخص کنیم کدام بخش رفاه یا فقر را مدنظر داریم. بررسی ما در مورد فقر غذایی است یا فقر دستیابی به امکانات و زیرساخت های اساسی یا فقر تحصیلی را در نظر داریم؟ این موارد هر یک موضوعات متفاوتی است که غالبا در ایران، به موضوع فقر نسبی و مطلق اشاره شده است. زمانی که فقر مطلق را بررسی می کنیم، بیشتر روی درآمد افراد متمرکز می شویم به طور مثال درآمد افراد چقدر است تا از آن درآمد بتوانند به یک منبع غذایی مورد اطمینان برای فرزندان خود دست پید ا کنند که البته این شاخص از شهری به شهر دیگر متفاوت بوده و معیارهای مختلفی برای محاسبه آن در هر منطقه لحاظ می شود. به عنوان نمونه فقر مطلق در استان آذربایجان با معیارهای استان دیگر تطابق ندارد چراکه وفور منابع و به دنبال آن قیمت های نسبی آذربایجان یک قاعده دارد و در استان هرمزگان نظام قیمتی برخی کالا صورت دیگری به خود می گیرد. نابراین نمی توان برای مناطق سراسر کشور یک درصدی از فقر مطلق ارائه کرد بلکه باید آن را به صورت منطقه یی طرح و بررسی کرد. از طرف دیگر زمانی که فقر نسبی را ارزیابی می کنیم، منظور این است که آیا افراد درآمد کافی برای دستیابی به نیازهای اساسی زندگی خود را دارند یا نه؟ به طور مثال آیا توان پرد اخت هزینه های بهداشت و درمان یا نیازهای تحصیلات، آموزش، بهداشت و حتی تفریح فرزند ان خود را می توانند، تامین کنند؟ در این مورد نیز استان به استان تفاوت می کند. به طور مثال دسترسی به امکانات آموزشی در تهران گران است اگر چه ممکن است، کیفیت آن بالاتر باشد اما دسترسی آموزشی در یک روستا ارزان تر اما ممکن است کیفیت لازم را نداشته باشد.

چه فاکتورهایی می توانند یک فرد یا یک خانواده را از سیکل بسته فقر جدا کنند؟

منابع یا سرمایه خانوارها با دو دسته مالی و فیزیکی تقسیم می شود. به طور کلی فقر به دو کمبود سرمایه فیزیکی و سرمایه مالی به وجود می آید اما چگونه یکی از اعضای این خانواده می تواند از دایره فقر آزاد شود، به باور من، تقویت سرمایه انسانی قدرت آزادسازی انسان ها از سیکل بسته فقر را دارد . سرمایه انسانی نیز از طریق آموزش فراهم می شود. دسترسی فقرا به مدرسه و دانشگاه در سال های گذشته اثر معنی داری در کاهش فقر داشته است. دسترسی آسان این افراد به تحصیلات موجب شده تا راههای خروج فقرا از سیکل بسته فقر با سهولت بیشتر میسر شود. با کمک گسترش نظام آموزش عالی در ایران و کسب مدارک دانشگاهی، برای فرزند ان فقرا زمینه یی فراهم شد تا بتوانند مزیتی برای خود در بازار کار ایجاد کنند و در این راه هر اندازه بازدهی درس و تحصیلات افزایش پیدا کند، موجب می شود تا درآمد بیشتری کسب کند. اما در برهه کنونی این وضعیت به گونه یی دیگر تغییر کرده و داشتن تحصیلات آکاد میک به این معنا نیست هر کس به دانشگاه وارد شود، می تواند خود را از فقر نجات دهد چراکه در سال های اولیه اینچنین بود و زمانی که فرزندان فقرا با توجه به نظام تقسیم بندی کنکور، برای ورود به دانشگاه تلاش می کردند، تضمین خروج از فقر وجود داشت که به تبع آن در دورههای اول توانستند موقعیت های اجتماعی و شغلی نسبتا مناسبی برای خود به وجود آوردند اما در سال های اخیر با ورود انبوه فارغ التحصیلان به بازار کار و نبود فرصت های شغلی، این ابزار فقرا برای خروج از فقر نیز از بین رفت. در سال های اخیر بازد هی مالی تحصیلات در حال کاهش یافته است به عبارت د یگر افراد بیکاری وجود دارند که دارای تحصیلات دانشگاهی هستند یا این افراد مشغول به فعالیت هایی هستند که درامد کافی برای اداره امور زند گی شان ایجاد نمی شود . با این حال به نظر می رسد تنها راه خروج فرزند ان فقرا از سیکل فقر تحصیلات است به شرطی که در رقابت با هم کلاسی های خود که فقیر نیستند، موفق باشند.
فرزند ان فقرا زمانی که با بهترین مهارت ها فارغ التحصیل شوند، می توانند موقعیت خود در بازار کار را افزایش دهند اما سوالی که مطرح می شود این است که آیا فرزند ان فقرا در محیط دانشگاه می توانند با فرزند یک فرد ثروتمند رقابت داشته باشند؟ با فرض اینکه همه افراد پذیرفته شده در دانشگاه، تحت شرایط یکسان قرار گرفته و همه امکانات به طور مساوی برای آنها تقسیم شده اما قدرت یادگیری آنها می تواند، متفاوت باشد. از این رو باید بررسی کرد این قدرت یادگیری به چه عواملی وابسته است؟ بسیار واضح است قدرت یادگیری برای یک دانشجو به تلاش و توانایی ذهنی اختصاص دارد. این توانایی ذهنی نیز به دوران طفولیت دانشجو بازمی گردد که چه اند ازه در این دوران از نظر غذایی تامین شده و حداقل نیازهای غذایی او برطرف شده است. پد ر و ماد ر این دانشجو چه میزان توانسته اند غذای کافی برای این کود ک فراهم کنند تا در این رقابت از نظر ذهنی عقب نباشد. از این رو با توجه به شرایط یکسانی که برای رقابت فرزندان فقرا و فرزندان افراد متمول فراهم شده باید بررسی کنیم آیا فرزند فرد فقیر می تواند از فرصت یکسان بهره کافی را ببرد؟ بررسی های بنده از اقتصاد ایران نشان می دهد در چند سال گذشته مصرف بعضی اقلام پروتئینی در سبد غذایی خانوارها در حال کاهش است.
مطابق اطلاعات، مصرف گوشت دام در ایران روند نزولی داشته است. این کاهش مصرف به این معناست که فرزندان خانواده فقرا رشد مغزی خوبی ندارند. بنابراین چون رشد مغزی خوبی ندارند در آینده نیز نمی توانند از فرصت های یکسان موجود استفاده کافی برای خروج از فقر را داشته باشند. این سو تغذیه می تواند فرصت های حضور آنان در تصمیم های سیاسی این کشور، نظام مدیریتی و دیگر نقش های حیاتی را از آنها سلب کند. باید گفت به این دلیل کسی که باهوش تر است و تغذیه مناسب د اشته، در آینده نیز موفق تر خواهد بود .
از سوی دیگر افراد فقیر تا چه اند ازه باید تلاش کنند تا کم توانی و ضعف د ر یادگیری و تخصص را جبران کنند؟ داده ها نشان می دهد مصرف خانوارها از مواد پروتئینی و لبنی در حال کاهش بوده و جایگزین آن مواد روغنی و ارزان قیمت نشاسته یی است که چند ان تاثیری در رشد مغزی افراد ندارد. از این رو زمانی که رشد ذهنی خانوارهای فقیر در حد استاندارد نباشد، در زمان تحصیلات دانشگاهی نیز دچار مشکلات بسیاری خواهند بود. به عبارت دیگر نقطه شروع رقابت فقرا با اغنیا در محیط های آکادمیک یکسان نیست و کسی که خیلی عقب تر است باید بیشتر تلاش کند و با سرعت بیشتری بدود تا به نفر جلویی برسد.

چه راهکاریی برای جلوگیری از گسترش این وضعیت وجود دارد؟

در همه کشورهایی که برای زند گی اجتماعی مردم خود برنامه دارند مانند نظام های سوسیال دمکرات، نظام های تامین اجتماعی توانمندی در ساختار اجتماعی و اقتصادی این جوامع حضور دارد و حتی در نظام سرمایه داری نیز نظام های حمایتی قوی شکل گرفته تا با کمک نظام پرداخت یارانه یی و کالایی از عمق فقر موجود در جامعه خود بکاهند. بطور مثال در ایالات متحده، قانونی در سال ۱۹۶۴ تصویب شد که به موجب آن، بسته های حمایتی مواد غذایی در اختیار خانواد ه های فقیر قرار می دادند. بعد ها متوجه شد ند که این بسته های غذایی ممکن است در جای دیگری مصرف شود و پدر خانواده به جای آنکه این بسته را در اختیار خانواده خود قرار دهد صرف خرید الکل و مواد مخد ر می کند. زمانی که به تدریج متوجه این نکته شدند محدود یت هایی را برای خرید کوپن این کالاها به وجود آوردند چراکه دولت این کشور علاقه مند بودند پدرها این کوپن ها را صرف مواد غذایی کنند تا نیاز رشد مغزی فرزند انشان تامین شود. البته تا حدودی نیز در ایران این روش اجرا و موفقیت آمیز بوده و به د لیل سبک زند گی ایرانی ها، پدرها پول دریافتی از این کوپن ها را صرف خرید مواد غذایی می کنند. به طور طبیعی کشورهای در حال توسعه نشان داده به ندرت والد ین این پول ها را صرف دخانیات و مواد الکلی می کنند و بیشتر خانواده ها اگر پول نقد هم به آنها داده شود صرف خرید مواد غذایی می کنند . تحقیقات نشان می دهد پدرهای ایرانی بسیار خانواده دوست هستند و این پول ها را در اختیار مادر قرار داده و مادر نیز این پول ها را صرف مواد غذایی می کند .
شواهدی که از توزیع یارانه نقدی به دست آمده نشان می دهد پول یارانه ها صرف مواد غذایی می شود پس دولت هم باید موضوع هدفمندی یارانه ها را به این سمت هدایت کند که این اعتبارات را به طرز گسترد ه یی در میان خانواده های فقیر توزیع کند و در این راه هم مکانیسم هایی دارد. باید دولت یارانه خانواده های ثروتمند را حذف کند و این پول را بیشتر در اختیار خانوارهای فقیر قرار د هد تا فرزند ان خانوارها فقیر به شرایطی یکسانی دست پید ا کنند.

آیا مکانیزمی مانند هدفمند سازی یارانه ها و به د نبال آن پرداخت یارانه نقدی تاثیری در کاهش فقر موجود داشته است؟

این سیستم حمایتی همچنان استمرار دارد و به نظر می رسد پرداخت یارانه فشار مالی سنگینی را بر دوش بود جه عمومی قرار داد ه می توان آن را هدفمند کرد بطوری که خانواده هایی که علاقه مند هستند این پول را دریافت کنند در یک خود اظهاری به دولت اجازه دهند دولت به حساب های بانکی شان سرکشی کند تا مقدار درآمد آنها تعیین شود. هم اکنون دولت برای سرکشی به حساب افراد محدود یت قانونی دارد اما زمانی که افراد ی نیاز به د ریافت یارانه ندارند و از طرفی نمی خواهند حساب های مالی شان توسط دولت بازرسی شود به راحتی از دریافت یارانه انصراف دهند تا دولت از این مکانیسم برای شناسایی خانوارهای نیازمند استفاده کند در این مکانیسم اگر افرادی به نادرست اظهار کنند که نیازمند دریافت یارانه هستند و از سوی دیگر ماهانه دو تا سه میلیون تومان درآمد دارند، بررسی حساب های بانکی این افراد صحت موضوع را مشخص می کند اما متاسفانه این مساله برای دولت به یک معما تبدیل شده در حالی که به آسانی می تواند آن را حل کند.
با توجه به شرایط فعلی می توان گفت روان ترین و دقیق ترین سیستمی که در ایران پیاده شده این توانایی را دارد که با بازنگری در سیستم یارانه های خانوارها این یارانهها را به سوی خانواده های نیازمند هدایت کند. نظامی که پس از انقلاب روی کار آمده و دولت هایی هم که در این دوران بر صدارت امور اصلی کشور نشستهاند، همواره با شعار عدالت روی کار آمده اند و چه بسا خطابه های دولت ورزانه و بسیار شنید نی هم از این موضوع د اشتهاند اما فارغ از اینکه این دولت مردان چه اندازه پایبند به این شعار بودهاند در وضعیت فعلی باید این شعارها را عملی کنند . شعار اصلی دولت حمایت از فقرا و نیازمند ان بوده، پس سیاست گذاری ها باید به گونه یی تدوین شود تا از این شعار دور نشوند البته بعید می دانم چنین سیاست مد ارانی این شعارها را فراموش کرده باشند.
در بررسی هایی که در مورد دسترسی افراد به آموزش انجام شده، به خوبی نشان می دهد که سال به سال شاهد افزایش ورود زنان روستایی به دانشگاه بوده ایم. بر اساس نتایج مطالعات مشاهده می کنیم در سال های اخیر متوسط سنوات تحصیلی دختران شهری از مردان بیشتر شده و همچنین در جامعه روستایی نیز همین قاعده پابرجا بوده و متوسط تحصیلات زنان روستایی به متوسط تحصیلات مرد ان روستایی در حال نزدیک شدن است. متوسط سال های تحصیلات دختران روستایی هم با سرعت خوبی در حال افزایش است و این یعنی اگر بازار کار ایران بازدهی کافی برای تحصیلات ایجاد کند خانواده های فقیر کشور که به د لیل کمبود درآمد، در دام فقر مطلق قرار گرفته اند رهایی پید ا کنند چراکه تحصیلات بالا یعنی د رآمد بیشتر و درآمد بیشتر یعنی خروج از سیکل فقر.

به نظر شما عدم آگاهی مردم از مصرف برخی کالاها و مواد مغذی به تشدید دامنه فقر کمک نمی کند؟

اینکه چه کالایی را مصرف می کنند یک استثناست باید این موارد را کنار بگذاریم و د ر مورد متوسط جامعه صحبت می کنیم. اگر فردی انسان خسیسی است و علاقه یی به خوردن غذای مناسب ندارد این قاعده یک نیست بلکه یک استثناست. اما قاعده اصلی در نظام تغذیه مردم به این صورت است که قیمت ها تعیین می کند مردم چه بخورند و چه بپوشند. به عنوان مثال در استان آذربایجان غربی یا کلاً در مناطق آذربایجان ترکیب غالب سفره مردم از لبنیات تشکیل شده زیرا لبنیات در این مناطق ارزان است. از سوی دیگر در استان هرمزگان ترکیب اصلی غذایی مرد م خرما و ماهی است چرا که در این منطقه وفور این محصولات بیشتر است. بطور طبیعی اگر بخواهیم سفره های مردم را در همه استان ها یکسان کنیم، متحمل هزینه های بسیاری خواهیم شد. بطور مثال اگر در استان مازندران، غذاهای بیشتر مردم از سبزی، گوشت، مرکبات و ماکیان تشکیل شد ه چراکه سبزی در منطقه مازندران به دلیل افزون بودن، بخش اصلی ترکیب غذایی را صورت می دهد. حال اگر بخواهیم این غذاها را به تهران منتقل کنیم، هزینه زیادی باید انجام شود. بنده معتقد نیستم ترکیب غذایی مردم با نارسایی های اجتماعی و فرهنگی روبه رو است و مرد م نمی دانند چه غذایی مصرف کنند چراکه آنها منابع درآمدی محدود دارند و این منابع درآمدی محدود را باید صرف مواد غذایی کنند و ناچارند این منابع را به صورت بهینه مصرف کنند. در نتیجه قیمت ها تعیین می کنند که مرد م از چه کالایی استفاد ه کنند و در سبد غذایی، چه مواد خوراکی وارد کنند. بررسی ها در بسیاری از جوامع نشان می دهد ، برخی کشورها، مالیات برای مصرف شیر و نان صفر است اما اگر این شیر فرآوری شود مالیات از آن می گیرند . به عبارت د یگر دولت از دریافت مالیات و افزایش درآمد خود بی میل نیست و می داند اگر مالیات برای این مواد تعیین کند، مردم نیز مجبورند آن را بپردازند اما دولت این کشورها مایل نیست قیمت نیازهای اساسی و ریز مغذی خانوارها را افزایش دهد و برعکس مرد م را تشویق می کند تا برای رشد فرزندان خود، محدودیت زیادی نداشته باشند. از این رو نه تنها از کالاهای اساسی خوراکی مالیات نمی گیرد بلکه می خواهد مرد م با سهولت بیشتری به این مواد د سترسی داشته باشند.
در ایران نیز با وجود انواع قوانین مالیاتی، دولت برای خرید لبنیات، گوشت و میوه مالیات نمی گیرد تا قیمت این کالاها پایین بماند یا در مدارس شیر توزیع می کند. همچنین دولت برای کمک هزینه خانوارهای فقیر و رفع نیازهای غذایی آنها یارانه غیر نقدی پرداخت می کرد اما مدیریت یارانه های غیر مستقیم کاری سخت و پیچیده یی بود و حتی گاهی اوقات نیز فساد ایجاد کرد . بنابراین بهترین و کم هزینه ترین راه، پرداخت یارانه های نقد ی به مرد م است چراکه یارانه نقد ی کمترین فساد را ایجاد می کند و از طرف دیگر، اتلاف منابع را کاهش می دهد . بطور مثال زمانی که دولت به نان یارانه پرد اخت می کرد، نانی که در دست مرد م قرار می گرفت بسیار بی کیفیت و از طرفی مردم این نان را تلف می کردند اما روند مصرف انواع نان از سال ۸۴ تا ۹۲ نزولی است و اگر چه قیمت نان همچنان ارزان است اما به دلیل افزایش قیمت آن، مرد م آن را بهینه تر مصرف می کنند . تحقیقات دانشگاه های معتبر نیز پرداخت یارانه نقدی به خانوارهای فقیر را بسیار موثر د انسته و آن را تایید می کند.

در رویکردهای جدیدی که برای ورود به مقوله فقر شده بیشتر از توانمند سازی به جای حمایت سخن گفته می شود. به نظر شما چه راهکارهای دولت برای نیل به این هدف دارد؟

توانمند ی به این معناست که چگونه می توانیم درآمد زایی ایجاد کنیم و این درآمد از کجا نشأت می گیرد. توانمند سازی یعنی نقطه شروع رقابت را برای همه افراد یکسان ایجاد کنیم تا بتوانند رقابت کنند. گاهی اوقات برای توانمند سازی فقرا، به آنها پول پرداخت می کنیم تا فقرا به سمت سرمایه گذاری حرکت و برای خود ایجاد درآمد کنند در حالی که این الگو بطور غالب موفق نبوده است. بطور مثال، کمیته امد اد امام خمینی (ره) سال های سال است، وام هایی با نرخ بهره بسیار نازل در اختیار خانوارهای تحت پوشش خود قرار می دهد تا آنها در اموری مانند دامداری یا کشاورزی فعالیت کنند. این سیاست خوبی است اما کشاورزی و دامپروری در سطح کوچک بازد هی بالا ندارد و فقرا به این دلیل فقیرند که سرمایه انسانی و مالی پایین دارند و سرمایه مالی و انسانی پایین نیز یعنی بازدهی پایین و در نتیجه فقر نیز ادامه پیدا می کند. اگر نظام سیاسی به کاهش جمعیت فقیر علاقه دارد به نظر می رسد د ر وهله نخست باید سرمایه انسانی قشر فقیر یعنی آموزش را تامین کند چراکه این مورد د ر بازار کار تاثیر خود را خواهد گذشت. تحصیلات د انشگاهی بطور مستقیم د ر بازار کار تاثیر د ارد و راه رهایی از فقر در بلند مد ت، یعنی افزایش بازد هی انسانی فقرا. به عبارت د یگر کارفرمایی د ستمزد بیشتری به نیروی کار خود می د هد که بازد هی بالاتری د اشته باشد و تولید بیشتری بکند . بنابراین تولید بیشتر را کسی د ارد که وارد د انشگاهی معتبرتر شد ه و د انش و مهارت بیشتری آموخته باشد . از این رو توانمند سازی به یارانه د اد ن نیست بلکه زمینه رشد و شکوفای را فراهم کرد ن است.
بخشی از این هد ف از طریق آموزش و بخش د یگر از طریق د ر اختیار قرار د اد ن امکانات بهد اشتی و د رمانی است. د ر بازه زمانی از از د وران پهلوی د وم، کارت هایی د ر اختیار خانوارهای فقیر قرار د اد ه شد تا آنها از نظام بهد اشتی به صورت رایگان استفاد ه کنند که البته سیاست خوبی بود اما د ر بلند مد ت این سیاست نمی توانست استمرار د اشته باشد . بعد از انقلاب اسلامی نیز این سیاست با علاقه و شد ت بیشتر استمرار پید ا کرد اما بعد ها د ولتمرد ان متوجه شد ند منابع لازم برای اجرای این سیاست به راحتی قابل تامین نیست. پس از مد تی علائم این کم اعتباری هوید ا شد و بیمارستان ها با مشکل امکانات د هی و د ارو با کمبود عرضه د ر بازار روبه رو شد چراکه این برنامه ها هزینه بسیاری زیاد ی د اشت اما امروزه با توسعه بیمه های تجاری امکان برخورد اری خانواد ه های فقیر، عالی ترین سطوح د رمان برای آنها تامین شد ه و با کمک این بیمه ها از بهترین امکانات استفاد ه می کنند . به عبارت د یگر وجود سیستم بیمه تجاری، نابرابری در د سترسی به امکانات بهد اشتی و درمانی را کاهش داده و دولت در این راستا می تواند خدمات بیشتری ارائه دهد.


آدرس ایمیل فرستنده : آدرس ایمیل گیرنده  :

نظرات کاربران
ارسال نظر
نام کاربر
ایمیل کاربر
شرح نظر
Copyright 2014, all right reserved | Developed by aca.ir