بازگشت به بالای صفحه
FACEBOOK TWITTER RSS FEED JOIN US NEWSLETTER
print version increase font decrease font
تاریخ انتشار : جمعه 3 آذر 1391      11:44

مدیریت که نباشد، بحران مرغ هم می آید

عیسی کلانتری-دبیرکل خانه کشاورز

اقتصاد ایرانی: عیسی کلانتری، وزیر اسبق کشاورزی و دبیرکل خانه کشاورز کارنامه دولت های هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی در حوزه کشاورزی را بررسی می کند. او اعتقاد دارد در این دوره ها با وجود مشکلاتی مانند کاهش درآمدهای نفتی و تلاش دولت برای بازسازی مناطق جنگی، همچنان توسعه بخش کشاورزی پایدار باقی مانده بود. گفت و گو با او از بررسی عملکرد دولت های گذشته آغاز شد و به قیاس شرایط با دوره کنونی رسید.

 

یک قیاس ساده میان وضعیت کشاورزی و اقتصاد کشور طی سه بازه زمانی هشت ساله می توانید ارائه دهید؟ اول دولت آقای هاشمی، دوم دولت آقای خاتمی و در نهایت دولت آقای احمدی نژاد؟

 سیاست کلی ما این بود که از تولید حمایت شود ولی این حمایت به هر قیمتی که باعث اجحاف به مردم شود، نباشد. یعنی سقف حمایتی مشخص بود. در دولت آقای هاشمی و حداقل چهار سال اول دولت آقای خاتمی این سیاست رعایت می شد. سیاست حمایت از تولید تا جایی ادامه پیدا می کرد که موجب بروز سوء تغذیه نشود. همیشه هدف این بود که قیمت های خرید تضمیمی داخلی برابر با قیمت فوب همان کالا در خلیج فارس باشد. این فرمول خوبی بود برای اینکه از تولیدکننده حمایت شود. در این شرایط احجافی به مصرف کننده هم نمی شد. رقابت نانوشته ای هم ایجاد می شود. همین فرمول یک نظام عمومی در بازار ایجاد می کرد که جلوی سو تغذیه را هم می گرفت. همزمان قاچاق هم به کشور قطع می شد. این یک اصل اقتصادی بود که در شورای اقتصاد و سازمان برنامه و بودجه به تصویب رسیده بود. مسئله حیاتی که شروع به رعایت آن کردیم، حفظ محیط زیست و منابع پایه در راستای تولید بود. یعنی از یک بعد تولید به هر قیمتی از نظر اقتصادی را حذف کرده بودیم و همزمان به محیط زیست هم توجه داشتیم. در همین دوره سیاست های مانند تغییر نرخ کود و سم، افزایش قیمت سموم با دلار روز و کاهش مصرف سموم از 55 هزار تن به زیر 20 هزار تن و افزایش بهره وری آب برای حفظ منابع آب رئوس مهمترین برنامه های ما بودند. اینها موضوعاتی بود که از دولت دوم آقای هاشمی شروع شد و زیربنای علمی کردن کشاورزی گذاشته شد. خوشبختانه در کشاورزی موسسات تحقیقات کشاورزی با سابقه ای فعالیت می کردند. اصولا سابقه موسسات تحقیقات کشاورزی از خود وزارتخانه بیشتر است. این نشان می دهد در گذشته هم اهمیت تولید علم را تشخیص داده بودند.یکی از اهداف بزرگ ما در کنار اقتصادی تولید کردن، علمی تولید کردن بودن که منجر به توسعه پایدار می شد. محور حرکت ما توسعه پایدار کشاورزی بود. در روزهای آخری که در دولت بودم، حتی در مناطقی جلوی کشت دوم را به دلیل بیلان آب منفی می گرفتیم. این اقدام برای حفظ منابع آب بود. مثلا توسعه کشت ذرت پس از برداشت در استان های مثل فارس، اصفهان و کرمانشان صورت می گرفت ولی سفره های آب آنها منفی شده بود. سعی می کردیم کشاورزان را از کشت منصرف کنیم. این سیاستی بود که تولید به هر قیمتی را منع می کرد.

کشاورزان از نظر مالی ضرر نمی کردند؟

قانون خاصی نداشتیم و یک عده ای بازهم تولید می کردند ولی عاقل ترها بازهم گشت نمی کردند. منظورم این است که تولید به هر قیمت در برنامه های ما نبود. بعضی وقت ها هم با افراد بالادستی مشکل پیدا می کردیم. آنها می دیدند فضا برای تولید است ولی ما اقدام نمی کنیم. اینها سبب می شد تا ما با کمبودها هم بسازیم و واردات هم داشته باشیم. یکی از مشکلات ما با روسا در چند سال آخر در خودکفایی گندم بود. از نظر ما اگر یک رشد 4 تا 5 درصد را در طی چندین سال داشته باشیم به مرور گندم هم خودکفا می شود. اما می گفتند باید فشار بیاوریم تا به خودکفایی برسیم. در نهایت چه اتفاقی افتاد، قیمت را بالا بردند و گندم جایگزین بسیاری از کالاها در تولید شد. در واقع نظم ذنجیره تولید را برهم زدند. اینطور نمی توان یک نظم را برهم زد. یا وقتی که سیاست خودکفایی شیر را بدون توجه به سطح زیرکشت علوفه خشبی پیش گرفتند که وارداتی هم نیست، بازهم مشکل ایجاد شد. علوفه طیور را می توان وارد کرد ولی علوفه دام را نمی توان وارد کرد. آقایان کلی وام برای ساخت واحدهای دامداری دادند ولی توجه نداشتند در تولید علوفه چه اتفاقی می افتد. در سال های اول کشاورزان تولید دیگر کالاها را رها کردند و به سمت تولید علوفه رفتند ولی طی چندین سال این تولید به دلیل هزینه های زیاد از رونق افتاد و گاوها روانه گشتارگاه شدند. اینها همگی ناشی از سیاست های نادرست بود. این سیاست ها نظم اقتصاد کشاورزی را برهم زد. در حال حاضر تولید شیر اینقدر قیمت تمام شده است بالا رفته که مصرف کننده قدرت خرید را از دست داده است و پس می زند. در نهایت حلقه تولید بسته شده است و تولید کم شده است. شیر را نمی توان ذخیره کرد وقتی قیمت اینقدر بالا می رود، به مرور واحد دامداری از خط خارج می شود. حرفم این است که سیاست گذاری ها در بخش کشاورزی اسان نیست. اینها موضوعاتی بود که همیشه باید به آنها توجه می شد. فشارها همیشه از جنس امنیتی و غذایی بود. مثلا می گفتند کشور دشمن زیاد دارد و اگر اینها کالایی را به ما ندهند چه اتفاقی رخ می دهد. بنابراین بهتراست به هر ترتیبی تولید صورت گیرد. اینها سبب می شد تا تصمیم گیری ها سخت شود. اما در عین حال یک رشد 4 درصد را در بخش کشاورزی از زمان پایان جنگ تا دوره دولت نهم داشتیم. حتی در زمان جنگ هم علیرغم اینکه سرمایه و بودجه نبود، رشد بخش کشاورزی در همین حدود بود. در دهه 60 سرمایه گذاری بخش کشاورزی به شدت تحت تاثیر هیات های واگذاری زمین بود. این هیات ها امنیت سرمایه گذاری را تحت عنوان تقسیم اراضی طاغوتی ها از بین برده بودند. ان اراضی محدود بود وقتی تمان شد این هیات شروع کردند به تقسیم اراضی بزرگتر و کسی هم جلودار آنها نبود. این هیات سازمان مستقلی زیر نظر وزارت کشاورزی بود. احساس کردیم اینها یکی از موانع توسعه و جذب سرمایه هستند و بنابراین آنها را در اداره امور اراضی ادغام کردیم. دو عامل در این که رشد سرمایه گذاری منفی شود موثر بود. دولت هم سرمایه محدودی داشت و از طرف دیگر بخش خصوصی هم عنانش را کشیده بودند. از سوی دیگر بازسازی مناطق جنگی اهمیت و اولویت داشت. بنابراین در دولت اول آقای هاشمی شرایط اینطور بود. البته در همان زمان هم تنها رشد سرمایه گذاری منفی بود نه اینکه سرمایه گذاری منفی باشد. البته در حال حاضر خود سرمایه گذاری منفی است. یعنی استهلاک از سرمایه گذاری بیشتر شده است.

یعنی تولید در حال حاضر منفی است؟

اگر در حالت خوشبینانه تولید ثابت هم باشد بازهم شرایط بدی ایجاد می شود. سالی یک میلیون نفر به جمیعت اضافه می شود. بنابراین اگر تولید ثابت هم باشد بازهم عقب می مانیم. وزیر اول کشاورزی آقای احمدی نژاد اعلام کرد در ظرف چهار سال در گندم، برنج،​علوفه و شکر به خودکفایی می رسم ولی در نهایت میزان واردات از تولید سال های گذشته هم بیشتر شد. این حرف ناشی از فقدان دید کارشناسانه بود. در دولت دهم هم وضعیت به همین منوال پیش رفت. وضع کشاورزی در حال حاضر مناسب نیست.

میزان نیاز به واردات چقدر است؟ در دوره آقای هاشمی و خاتمی چطور بود؟

در دوره های آقای هاشمی و خاتمی متوسط خودکفایی کشور در کالاهای کشاورزی حدود 75 درصد و میزان واردات حدود 25 درصد بود. اما در حال حاضر این خودکفایی به کمتر از 50 درصد رسیده است. خودکفایی ما باید به 80 درصد برسد و تراز بازرگانی ما مثبت باشد. این وضعیت ایده ال است. پنانسیل هم منوط به سرمایه گذاری وجود دارد.

سرمایه گذار کلان بخش خصوصی یا دولت؟

سرمایه گذاری شامل بانک​ها، دولت و مالکان می شود. یعنی سرمایه گذاری که وارد تولید بخش کشاورزی شود. اگر سرمایه گذاری مثبت باشد،​پتانسیل رشد وجود دارد. با برنامه ریزی درست می توانیم برای 100 میلیون نفر تولید داشته باشیم و البته با برنامه ریزی های صورت گرفته جمعیت کشور به این عدد نمی رسد. بنابراین می توانیم به کشاورزی سالم و سرحال برسیم که اقتصادی باشد. در حال حاضر سرمایه در تولیدات وجود ندارد. در حال حاضر سرمایه گذاری بین 100 تا 200 میلیارد است. اگر دوره استهلاک را دوره پنج ساله بگذاریم هفت و نیم میلیارد دلار استهلاک داریم. اما سرمایه گذاری به صورت متوسط هیچ زمان بیشتر از 3 و نیم میلیارد دلار نبوده است. بنابراین در نهایت ما از منابع استفاده می کنیم. یعنی از کیسه می خوریم. اگر قدرت مهندسی را در کشور بالا ببریم و میزان سرمایه گذاری را به 10 میلیارد در سال برسانیم، این حالت نتیجه درست حاصل می شود. کشاورزی در حال حاضر بدون سرمایه تولید می کند واین یعنی از منابع خوردن. یعنی کار بیشتری برای تولید کمتر صورت می گیرد. از سوی دیگر به دلیل گران تر شدن به دلیل کمبود سرمایه قیمت تمام شده بالا می رود و بازارهای صادراتی از دست می رود. اعلام کرده بودند سال گذشته 5 و نیم میلیارد صادرات مواد غذایی داشتیم ولی اعلام نمی کنند این صادرات چیست؟ این عدد بیهودی است. کشور توان این صادرات را ندارد.یعنی حتی اگر این محصولات را در بازار داخلی هم عرضه نکنیم به دلیل قیمت تمام شده بالای آنها، در بازارهای صادراتی هم مشتری ندارند.

هزینه تولید ما در منطقه بالاترین است؟

هزینه تولید ما در دنیا بالاترین است. کشاورزی شامل نیروی کار، منابع آب و سرمایه است. وقتی ماشین را نمی توانید وارد کار کنید باید کارگر وارد کنید. کارگر هزینه اش ده برابر ماشین است و در نهایت مصرف کننده باید هزینه ها را بدهد. این شیوه تولید حد توقف دارد و به طور ناگهانی کاهش تولید هم شروع می شود.

در دوره اقای هاشمی و خاتمی موضوعاتی مانند مهاجرت کشاورزان به شهر هم وجود داشت؟

در کشاورزی بیکاری پنهان بسیاری وجود دارد. اگر سرمایه وجود داشته باشد به طور طبیعی این مهاجرت ها باید اتفاق بیفتد. نیروی کار زیادی خود عامل بالا رفتن قیمت تمام شده است. تصور کنید پتانسیل 8 و نیم میلیون ذرات آبی است ولی چهار و نیم میلیون بهره بردار داریم. این عددها به هم نمی خورد. با هشت و نیم میلیون هکتار کشاورزی آبی در شرایط متعارف جهانی باید یک سوم این عدد بهره بردارها را داشته باشیم. البته به شرطی که سرمایه گذاری مناسب باشد. توجه داشته باشید در کشور نیمه خشکی مثل ایران که همه روستاییان قرار نیست، کشاورزی انجام بدهند. روستاییان عمدتا به دلیل شرایط بد مالی در روستاها به سمت شهر می آیند. بنابراین نباید نگران مهاجرت بود ولی نگرانی برای سرمایه گذاری واجب است. اگر سرمایه گذاری مناسب باشد به این پنجم این نیروی کار نیاز داریم. برای درک بهتر به قیمت های تمام شده کالاهای کشاورزی دقت کنید. برای تولید یک تن برنج در ایران به طور متوسط بین 800 تا یک هزار دلار صرف هزینه کارگری برای تولید یک تن برنج می شود. متوسط این رقم در امریکا کمتر از 100 دلار است، در آسیایی جنوب شرقی به عنوان بزرگترین تولید کننده برنج این رقم زیر 150 دلار است. قیمت بهترین برنج جهانی 800 دلار است ولی در ایران تنها هزینه کارگربری 800 دلار است.

یعنی اگر به فرض اینکه میزان تولید برنج در داخل از نیازهای بازار هم بیشتر باشد، بازهم پتانسیل صادرات نداریم؟

خیر، به غیر محصولاتی مانند کیوی، انگور تازه خوری و چند محصول دیگر در هیچ کالای کشاورزی قابلیت صادرات نداریم. دلیل آن هم هزینه های تولید بیشتر از قیمت های بازار جهانی است. در حال حاضر پست ترین پسته به قیمت کیلوی 7 تا 8 دلار صادر می شود. پسته کالایی است که کشش در جامعه محدود است و مازاد تولید آن باید صادر شود. در حال حاضر مرکبات، انگور، خرما، گردو و بسیاری کالاهای دیگر وارد می شود. دلیل این است که قیمت های جهانی پایین تر است و واردات صرفه دارد.

در دوره های گذشته شرایط چطور بود؟ همان موقع هم برخی کالاها واقعا لوکس بود. مثلا موز این شرایط را داشت.

خیر. ما کالای خاصی را وارد نمی کردیم. همان زمان البته واردات موز آزاد بود. حتی تعرفه واردات هم صفر بود. از طرف دولت مانعی برای واردات نبود. کالای وارداتی ما برنج، شکر، گندم و روغن نباتی بود. برای برنج میزان واردات حدود 500 هزار تن، روغن نباتی حدود 90 درصد نیاز کشورو گندم هم متوسط دو میلیون تن در سال واردت داشتیم. اما در حال حاضر کالای ایرانی در اقلیت قرار دارد. در دوره های دولت های پنجم تا هشتم منعی برای واردات وجود نداشت ولی به دلیل اینکه قیمت های داخلی مناسب بود، واردات صرفه نداشت. متاسفانه در حال حاضر واردات صرفه دارد. عدم سرمایه گذاری و بی توجهی دولت این وضعیت را رقم زده است.

در آن دوره اتفاقاتی مثل همین بحران مرغ داشتیم؟

مرغ ساده ترین کالایی است که می توان تولید کرد. هیچ وقت در مرغ و تخم مرغ مسئله نداشتیم. دلیل هم ساده بود. ما مرغداری، تولیدکننده و متخصص داریم ولی وقتی نمی توانیم تامین غذای مرغ را مدیریت کنیم چنین اتفاقاتی رخ می دهد. 30 درصد دان مرغ تولید داخل و 70 درصد آن وارداتی است. البته در آن دوره قدرت مصرف هم پایین تر بود و به طور متوسط با 500 هزار تن تولید تخم مرغ کشور اشباع می شد. اما در مورد گوشت قرمز سرانه خوب و بالایی داشتیم. بخشی از نیاز هم وارد می شد که همچنان هم وارد می شود. اتفاقی که برای قیمت مرغ رخ داده تماما به دلیل تامین دان مرغ است. متاسفانه واردات دان مرغ به دلیل تحریم ها غیرممکن شده است. از فرودین ماه واردات متوقف شده است و در حال حاضر به بحران رسیده است. هرچه هم در انبارها وجود داشت، مصرف شده است و مرغداری ها دچار مشکل شده اند. در واقع مشکل بیش از اقتصاد، موضوعات سیاسی است. قیمت های تمام شده بالا رفته است. قیمت مرغ در ایران کیلوی 8 هزار تومان است ولی در نیویورک قیمت هر کیلو مرغ یک هزار تومان است.

البته سبد کالایی مصرف مردم هم در حال حاضر قوی تر از گذشته است. درست است؟

دلیل مشخصی دارد. تمام درامدهای نفتی صرف خورد و خوراک مردم می شود. یعنی تمامی درآمدهای نفتی وارد بودجه جاری می شود. 70 میلیارد دلار صرف هزینه جاری می شود. وقتی پول توزیع می کنید و واردات انجام می دهید، مصرف بدون تولید انجام می شود و بنابراین مصرف بالا می رود.

 

 


آدرس ایمیل فرستنده : آدرس ایمیل گیرنده  :

نظرات کاربران
ارسال نظر
نام کاربر
ایمیل کاربر
شرح نظر
Copyright 2014, all right reserved | Developed by aca.ir