بازگشت به بالای صفحه
FACEBOOK TWITTER RSS FEED JOIN US NEWSLETTER
print version increase font decrease font
تاریخ انتشار : جمعه 3 آذر 1391      11:19
نگاهی به فعالیت‌های سیاسی بازاریان به عنوان اصلی‌ترین طبقه سرمایه‌داران پس از انقلاب

بازاریانی که دولتمرد شدند

آرنگ کشاورزیان- استادیار مطالعات خاورمیانه دانشگاه نیویورک

آرنگ کشاورزیان: استادیار مطالعات خاورمیانه دانشگاه نیویورک است. علایق پژوهشی وی عبارتند از: مطالعات تطبیقی سیاست خاورمیانه با تمرکز بر سیاست اقتصادی،قتدار و جنبش های اجتماعی است. تالیفات او عبارتند از «بازار و سیاست در ایران» (Bazaar and State in Iran) که در سال ۲۰۰۷ منتشر شده است. در این اثر وی با بررسی متون ادبی، شبکه ها و نهادهای سیاسی می کوشد تا خوانشی از وضعیت و ساختار بازار تهران در زمان پادشاهی پهلوی و جمهوری اسلامی به دست دهد. او همچنین مقالات متعددی را در حوزه رابطه نهاد روحانیت و دولت و ابقا اقتدارگرایی در ایران منتشر کرده است. پژوهش اخیر وی به بررسی خلیج فارس به منظور تجزیه و تحلیل امپریالیسم متاخر و جهانی شدن از منظر تجارت محلی و ارتباطات چند ملیتی می پردازد. متن یکی از مقالات مهم او در مورد بازار را در سایت اقتصاد ایرانی می خوانید:

مترجم: آرش پورابراهیمی

باور عمومی در محافل دانشگاهی، سیاسی و رسانه های داخل و خارج ایران اینگونه بود که بازاری ها یک طبقه متحد و یکپارچه هستند که از رابطه حیاتی با نخبگان سیاسی جمهوری اسلامی و به خصوص محافظه کاران برخوردارند. چنین رویکردی تاکید می کند که بازاریان و روحانیون به طور تاریخی به همکاری با یکدیگر تمایل داشته اند تا اینکه نزدیکی ایدئولوژیک و همچنین پیوندهای خانوادگی آن ها موجب توسعه این همکاری ها و تبدیل شدنش به اتحاد در  دوران جمهوری اسلامی شد. از سوی دیگر، بسیاری از بررسی ها باور یکدست بودن بازاری ها و وجود روابط ویژه میان آنان و روحانیون و همچنین نقش حیاتی آنان در شکل گیری جمهوری اسلامی را زیر سوال می بردند. برای مثال بنجامین اسمیت معتقد است که بازاریان پیش از ظهور علایم انقلاب اسلامی به طور مستقل از روحانیون اقدام به تجهیز خود برای مبارزه با رژیم پهلوی کردند. همچنین او معتقد است که روابط بازار و دولت پس از انقلاب اسلامی پر از مناقشاتی بوده که در دوران پهلوی نیز وجود داشته است.

هر دو دیدگاه ذکر شده، نتایج خود را از بررسی ساختار اجتماعی اقتصادی بازار کسب کرده اند اما تمرکز مقاله پیش رو برنهادهای دولتی و سازمان های سیاسی قرار دارد تا از این طریق جایگاه بازار در جمهوری اسلامی ایران مورد مطالعه قرار بگیرد. بنابراین مقاله حاضر بیش از آنکه به بازار به عنوان فضایی شهری و یک گروه اجتماعی اقتصادی دارای قدرت بالقوه ظرفیت بسیج کردن خود بنگرد، به بررسی جمعیت موتلفه اسلامی و جامعه انجمن های اسلامی اصناف و بازار تهران به عنوان واسطه ای میان نهادهای حکومت می پردازد.

مرغ تخم طلا برای گروهی کوچک

به نظر می رسد که افزایش جایگاه سیاسی بازار در جمهوری اسلامی به روابط برخی از انجمن های این نهاد با ائتلاف تحت رهبری آیت الله خمینی پیش از پیروزی انقلاب بازمی گردد. جمعیت موتلفه اسلامی و جامعه انجمن های اسلامی اصناف و بازار تهران معمولا به عنوان نمادی از خواسته های طبقه بازرگان شناخته می شوند. برای مثال ویلفرد بوکتا، می نویسد که جمعیت موتلفه اسلامی مانند یک حلقه ارتباطی ضروری میان روحانیون حاکم و بخش بزرگی از بازرگانان بازار عمل می کند. اتحاد بازار و روحانیت که سابقه اش به پیش از انقلاب می رسد در نهایت به عنوان راست سنتی به بخشی از سیاست ایران بعد از انقلاب سال 57 تبدیل شد.  

جمعیت موتلفه اسلامی در اوایل سال 1960 شکل گرفت. زمانی که سه هیات مذهبی مستقل که پایگاهشان در یکی از مساجد حومه منطقه بازار قرار داشت، عهد بستند تا به آیت الله خمینی وفادار بمانند و از این رو تحت سرپرستی حلقه شاگردان نزدیک وی یعنی محمد حسین بهشتی و مرتضی مطهری قرار گرفتند. فعالیت های این جمعیت به صورت مخفی و به صورت سازمانی با سلول های منفرد انجام می گرفت. اعضای جمعیت موتلفه اسلامی را برخی از کسبه بازار تهران و میدان میوه و تره بار تشکیل می دادند. اندک ارتباط بخش های مختلف بازار توسط طلاب جوانی که در حوالی سال 1950 همکلاس آیت الله خمینی بوده اند، تامین می شد. کمی بعد از تاسیس، جمعیت موتلفه شکلی کاملا زیرزمینی به خود گرفت چرا که در کنار فعالیت های سیاسی و مذهبی خود اقدام به تاسیس شاخه مسلحانه کرده بود. هرچند این شاخه نسبت به دیگر گروه های مسلحانه مبارز در ایران چندان فعال نبود اما ترور حسنعلی منصور در سال 1965 در کارنامه این گروه به ثبت رسیده است. تروری که باعث دستگیری بسیار از اعضای جمعیت موتلفه اسلامی شد. به همین خاطر ایجاد شبکه ای نفوذ ناپذیر و ساختار تکه تکه به یکی از الزامات موتلفه برای بقا در سال های 1960 و 1970 تبدیل شد. با این حال موتلفه نقش مهمی در پیروزی نهضت  اسلامی ایفا کرد چرا که موجب پیوند میان این نهضت و طبقه تجار شهری بود، طبقه ای که پیش از آن بیشتر به لیبرال های ملی گرا و شاخه های اسلامی آن ها مانند ملی مذهبی ها به رهبری مهدی بازرگان متمایل بود. با پیروزی انقلاب اسلامی، جمعیت موتلفه اسلامی همچنان به آیت الله خمینی وفادار ماندند و خواسته وی مبنی بر انحلال و الحاق به حزب جمهوری اسلامی را پذیرفتند. همچنین رهبری موتلفه به شدت سرگرم راه اندازی نهادهای انقلابی مانند سپاه پاسداران و دادستانی انقلاب اسلامی شد.

در سال 1987، زمانی که حزب جمهوری اسلامی منحل شد موتلفه دوباره فعالیت های مستقل خود را پی گرفت و دو سال بعد به عنوان حزبی رسمی به ثبت رسید. طی دو دهه گذشته این حزب دیدگاه های خود را در هفته نامه شما (شهدای موتلفه اسلامی) و روزنامه رسالت که متعلق به بنیاد رسالت است منتشر می کند. همچنین موتلفه در دهه 1980 ارتباطاتی را با آیت الله احمد آذری قمی که بعدها با آیت الله خمینی اختلاف نظر پیدا کرد و همچنین انجمن حجتیه که مورد غضب بنیانگذار انقلاب قرار گرفت، برقرار کرد.

جامعه انجمن های اسلامی اصناف و بازار تهران هم بسیار همسو با حزب موتلفه اسلامی ایجاد شد به طوری که بسیاری از اعضای آن با حزب مشترک بودند و برنامه های مشترکی را مانند سخنرانی در بازار تهران برگزار می کردند. جامعه انجمن های اسلامی اصناف و بازار تهران با تایید آیت الله بهشتی در سال 1980 و با هدف زیر یک چتر آوردن انجمن های اسلامی گوناگونی که بعد از انقلاب سربرآورده بودند، تاسیس شد. این انجمن های اسلامی در واقع تنها نمایندگان مطلوب دولت در بازار بودند چرا که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، بازار از دیگر سندیکاها با شعار "نابودی بت پرستان در بازار اسلامی" پاکسازی شده بود. به خصوص در سال های نخست بعد از انقلاب بازاریانی که به جنبش لیبرالی بازرگان تمایل داشتند روزهای پردلهره ای را سپری کردند. برای مثال حبیب الله عسگراولادی در یکی از نشست های جامعه انجمن های اسلامی اصناف و بازار تهران به روشنی بیان کرد که اگر بازار اسلامی یکپارچه شود، آنگاه دولت اسلامی راه را برای بازار باز می کند تا به ملت انقلابی خدمت کند و به حقوق خود دست یابد. همچنین این انجمن ها در سال های نخست اقدامات بسیاری را برای اجرای امر به معروف و نهی از منکر در بازار از طریق جلوگیری از احتکار کالا توسط بازاریان انجام دادند چرا که در زمان شاه از احتکار بازاریان به عنوان یکی از اصلی ترین بیماری های اقتصادی نام برده می شد. به علاوه انجمن های اسلامی بازار در زمان جنگ ایران و عراق هم نقش مهمی را از طریق تجهیز کمک های گوناگون به جبهه ها ایفا کردند. به عنوان مثال در مراحل اولیه جنگ، پارچه فروشان بازار تهران تعهد کردند که یک میلیارد ریال به مجروحان جنگی کمک کنند. جالب اینکه بسیاری از بازاریان برای اینکه از رسیدن کالاها به جبهه اطمینان حاصل کنند، ترجیح می دادند کمک های خود را به صورت کالا ارسال کنند و نه پول نقد. تا سال 2001 دبیر کل جامعه انجمن های اسلامی اصناف و بازار تهران بر عهده حاج سعید امانی یکی از اعضای جمعیت موتلفه اسلامی و نماینده مجلس اول و دوم بعد از انقلاب بود و بعد از آن احمد کریمی اصفهانی به این عنوان دست یافت.

آیا این روابط پردوام میان جمعیت موتلفه اسلامی و جامعه انجمن های اسلامی اصناف و بازار تهران و آیت الله خمینی و بازاری ها باعث شد تا پیوندی ساختاری میان دولت و بازار شکل بگیرد؟ از سویی آیت الله خمینی نسبت به نقش قابل توجه بازار در سرنگونی رژیم پهلوی آگاه بود و از طرف دیگر بازار توانایی زیادی برای رقابت در انتخابات ها و جدال های سیاسی یافته بود. برخی از مسوولان رده بالا مانند آیت الله بهشتی و مهدی بازرگان ترجیح می دادند که اقتصاد در مسیر آزادسازی و رشد بخش خصوصی حرکت کند. جای تعجبی نیست که جمعیت موتلفه اسلامی نیز چنین سیاستی را می پسندید. از سوی دیگر گروهی معتقد بودند که دولت باید نقش بیشتر و مستقیمی در رابطه با تولید و انباشت سرمایه بر عهده بگیرد تا از این طریق سرمایه داری را نابود کند. چندین عامل از این رویکرد حمایت می کردند. نخست اینکه مقامات دولتی به خصوص بعد از سقوط دولت موقت معتقد به نقش محوری دولت در اقتصاد و توسعه و توزیع عادلانه ثروت بودند. دیگر اینکه نخبگان کشوری دریافته بودند که کنترل اقتصاد ابزاری حیاتی برای شکل دادن گروه های اجتماعی و ایجاد نظم جدید محسوب می شود و در آخر اینکه حمله عراق به ایران ، دولت را مجبور به بسیج منابع برای نبرد با دشمن کرد. در این شرایط مشخص نبود که دولت چگونه قصد دارد از خواسته های طبقه بازار مانند دسترسی به بازارها، ارز قدرتمند و آزادسازی اقتصادی حمایت کند. در تابستان 1984 بحث بر سر ملی کردن تجارت خارجی و تفسیر اصل 44 قانون اساسی بالا گرفت. طرفداران بازار آزاد سیاست های دولت میرحسین موسوی را زیر سوال می بردند اما در نهایت مجلس که اکثریت آن متحد نخست وزیر بودند رای به قرار گرفتن تجارت خارجی تحت مدیریت عمومی دادند. در مقابل اصول 46 و 47 قانون اساسی به روشنی حق مالکیت خصوصی را محترم شمرده بود. برای حل اختلاف نظرهای پیش آمده به آیت الله خمینی مراجعه شد تا ایشان نقش میانجی میان بازاریان و دولت را ایفا کند. آیت الله خمینی به نقش بازاریان در پیروزی انقلاب اشاره کرد و به دولت نسبت به طرد بازار هشدار داد. ایشان فرمود که جایی که بازار توان ندارد دولت می تواند وارد شود اما در بخش هایی که بازار توان انجام کار را دارد، لزومی به دخالت دولت نیست.

اما دولت باید بر فعالیت های تجاری نظارت داشته باشد برای مثال در مورد واردات، دولت باید بر اسلامی بودن کالاهای وارد شده توسط بخش خصوصی نظارت کند. از این صحبت های آیت الله خمینی همواره به عنوان مثالی برای حمایت جمهوری اسلامی از بازار یاد می شود که  به مانعی برای ملی شدن تجارت و توسعه اقتصاد برنامه ریزی شده تبدیل شد.

همچنین آیت الله خمینی در مورد بازاریان گفت که اگرچه واضح است که افراد فاسدی در بازار حضور دارند که به دنبال منافع شخصی خود هستند اما تعداد زیادی بازاری متدین و درستکار هم می توان یافت. در واقع آیت الله خمینی به دولت پیام داد که لزومی ندارد همه بازار را به یک چشم بنگرد. در عوض مقامات دولتی به عنوان ناظر باید افراد مناسب را از میان بازاریان برای همکاری و شراکت انتخاب کنند. به همین خاطر تعامل جمهوری اسلامی با بازار نه از طریق وضع قوانین و سیاست ها بلکه بر اساس روابط شخصی میان اعضای رژیم و برخی از بازاری های درستکار، مذهبی و توانمند که استحقاق دریافت مزایای دولتی، در امان ماندن از مصادره اموال و در نهایت کسب قدرت اقتصادی و سیاستی را داشتند، شکل گرفت. اما بازاری هایی که از این شرایط منتفع شدند چه کسانی بودند؟ در اوایل دهه 1980، گروهی که توانست تعهد خود به رژیم را نشان دهد بیشتر شامل بازاری هایی بودند که عضو  جمعیت موتلفه اسلامی بودند و با جامعه انجمن های اسلامی اصناف و بازار تهران ارتباط داشتند.

رهبران این گروه ها در ازای وفاداری به حکومت از مزایای هنگفتی بهره مند شدند. حبیب الله عسگراولادی مسلمان، یکی از بنیانگذاران عضو  جمعیت موتلفه اسلامی و چهره ای از سازمان که در محافل عمومی حضور داشت، به مناصب بلندپایه دولتی مانند وزارت بازرگانی (83-1981)، نماینده ولی فقیه در کمیته امداد و عضو شورای مرکزی بنیاد 15 خرداد دست یافت. برادر وی، اسدالله عسگراولادی، که نسبت به برادرش پیشینه بیشتری در تجارت داشت مدت زیادی است که در اتاق بازرگانی، صنایع و معادن ایران عضویت دارد. علینقی خاموشی یکی از اعضای جمعیت موتلفه اسلامی که در خانواده ای بازاری به دنیا آمده بود سمت های گوناگونی مانند ریاست بنیاد مستضعفان و جانبازان انقلاب اسلامی ، حضور در اتاق بازرگانی صنایع و معادن ایران، عضویت در مجلس چهارم و همکاری با وزارت بازرگانی را تجربه کرد.

 البته مشهورترین مقام وی، عهده داری ریاست اتاق بازرگانی ایران برای مدت 20 سال است. در همین حال کاظم حاج طرخانی، عضو شورای انقلاب که  روابط نزدیکی در نظام داشت توانست جلوی مصادره کامل اموالش را بگیرد. دارایی های برادر وی یعنی علی حاج ترخانی که مالک شهد شکر بود جزو نخستین دارایی های صنعتی بود که بعد از انقلاب به خاطر رابطه مالکش با خاندان پهلوی مصادره می شد. این موارد نشان می دهد که آنچه باعث ایجاد رابطه نزدیک میان اعضای موتلفه اسلامی و حاکمیت جدید شد، روابط شخصی و ایدئولوژی های سیاسی بود و نه جایگاه آن ها را بازار.

ترکیب مجلس شورای اسلامی هم تاکید دیگری است بر این نکته که تاریخچه این گروه برای بدست آوردن قدرت سیاسی در دولت کافی نبود. در واقع اطلاعات در مورد اعضای مجلس نشان می دهد که باید در این باور که رژیم توسط بازاریان تسخیر شده بود تجدید نظر کرد. جداول 1 تا 3 داده هایی را در مورد زمینه شغلی نمایندگان هفت مجلس ایران بعد از انقلاب و همچنین مشاغل پدران نمایندگان مجلس اول نشان می دهد. با توجه به آن ها می توان دریافت که بازاریان در مقایسه با روحانیون و دیگر مشاغل حقوق بگیر دولت بخش کوچک و کاهنده ای را از مجلس شورای اسلامی را از ابتدای انقلاب در اختیار داشته اند. حتی هنگامی که شغل خانوادگی نمایندگان را بررسی می کنیم (در این مورد تنها اطلاعات مجلس اول در دسترس است) پی می بریم که تنها یک چهارم نمایندگان مجلس اول دارای پدرانی صنعتگر یا تاجر بوده اند.

بنابراین تنها بازاریانی موفق به دستیابی به موقعیت های برجسته اقتصادی و غیراقتصادی شدند عضو نهادی سیاسی  بودند. این افراد کنترل بسیاری از دارایی های دولتی و بنگاه های دولتی شده را بدست گرفتند و آن ها را طبق خواسته های خود و البته هماهنگ با اهداف جمهوری اسلامی هدایت کردند. شکی نیست که پیشبرد اهداف شخصی توسط این گروه و بی توجهی آنان به خواست هم چراغی های خود در بازار به اتحاد و بکپارچگی بازار آسیب زد و باعث دلخوری دیگر بازاریان از آن ها شد. در واقع اعضای این گروه مغازه های خود در بازار را فدای دفاتری در دستگاه دولتی کردند. همانطور که در کتاب طبقه و کار در ایران نوشته نعمانی و بهداد آمده است این داستان اندک کسانی بود که در آشوب های انقلاب، مرغ تخم طلا را یافته بودند. در همین حال، آن دسته از بازاریان سیاسی که متمایل به گروه های ملی گرا و لیبرال بودند بعد از انقلاب طرد و بعضا اعدام شدند.

حامی دولت یا نماینده بازار

اثرات پیوند حاکمیت و جمعیت موتلفه اسلامی چه در تصمیم گیری های این حزب و چه در میزان مقبولیت آن در میان بازاریان چه بود؟ از منظر نمایندگی بازار و توسعه حزبی، نتیجه کار به شدت منفی بود، چه برای رهبران حزب و چه برای بازاریان. تناقض موجود آنجاست که قدرتمند شدن بیش از حد جمعیت موتلفه اسلامی و یا جامعه انجمن های اسلامی اصناف و بازار تهران باعث از بین رفتن ضرورت و علاقه آن ها برای نماینگی بازار شد.

البته عواملی زیادی باعث شد که در طول زمان هیچ گاه حزبی قدرتمند به عنوان نماینده طبقه بازرگان در ایران شکل نگیرد. فقدان شفافیت در انتخابات، نبود حمایت قدرتمند از حقوق شهروندی و همچنین ضعف قوه مقننه مجموعه عواملی هستند که مانع تمایل کارآفرینان سیاسی  به سرمایه گذاری منابع خود برای توسعه احزاب در ایران شدند. برای مثال در دهه 1960 برخی از تجار شامل اعضای اصلی اتاق بازرگانی مانند عبدالحسین نیکپور و قاسم لاجوردی ایده راه اندازی حزبی اقتصادی را پیگیری کردند اما دولت به سرعت در موضوع وارد شد و به خواسته آنان پایان داد.

با اینحال ممکن است این انتظار پیش بیاید که نگاه مثبت حاکمیت به بازار و به خصوص حزب موتلفه اسلامی ممکن است فضا را برای ظهور یک حزب قدرتمند و یکپارچه به عنوان نماینده بازاری ها مهیا کند. به علاوه با توجه به سابقه طولانی بازار در رفتارهای متحد، می توان انتظار شکل گیری حزبی قدرتمند در آن را داشت. اما موضوع اینست که پیوند میان موتلفه اسلامی و بازاریان توسط دولت شکسته شده و در نتیجه شکافی عمیق میان این دو گروه ایجاد شده است.

همچنین موتلفه اسلامی علاقه ناچیزی برای بازسازی خود به عنوان حزبی گسترده که تمام بازار را در بر بگیرد از خود نشان داده است. تجربه این حزب در دوران پادشاهی پهلوی که فشار زیادی بر روی آن ها بود و همچنین تکثرگرایی محدود در جمهوری اسلامی، جمعیت موتلفه اسلامی و جامعه انجمن های اسلامی اصناف و بازار تهران را به سوی ساختاری کم تعداد و درونگرا سوق داد. در زمان پادشاهی پهلوی، موتلفه اسلامی در واکنش به نظارت های حکومتی فعالیت به صورت سلول های مجزای ده نفره را پیش گرفت. روابط خانوادگی و ازدواج های درون گروهی نه تنها به شکل گیری روابط نزدیک میان اعضا کمک کرد بلکه طبیعت عدم تکثرگرایی موتلفه را تقویت کرد. برای مثال در میان مثال های ذکر شده، سعید امانی، دبیر جامعه انجمن های اسلامی اصناف و بازار تهران، دایی اسدالله بادامچیان یکی از اعضای اصلی موتلفه اسلامی و سخنگوی این حزب بود.

همانطور که پیش از این هم گفته شد، اعضای موتلفه اسلامی به طور مستقیم از نظام سیاسی جدید منتفع شدند. از آنجا که موتلفه بدون هماهنگ کردن خود با خواسته های بازاریان هم توانسته تاثیرگذاری سیاسی کافی داشته باشد به همین خاطر هم فعالیت های انتخاباتی این حزب بیشتر معطوف به رای دادن برای حمایت از رژیم است و نه تلاش برای پیروزی حزبی. در نتیجه، تا اواخر دهه 1980، زمانی که موتلفه به صورت حزبی مستقل درآمد، در انحصار گروهی اندک از رهبران سالخورده قرار داشت. ساختار بسته اقتصاد هم باعث تشدید بسته ماندن فضای حزب موتلفه شد. علیرغم اینکه رهبران این حزب از وضعیت بسته اقتصاد انتقاد می کردند اما منفعت زیادی را از رانت های ایجاد شده در این شرایط اقتصادی می بردند و منافع شخصی خود را بر منافع طبقه بازار ترجیح می دادند. این فرآیند باعث شده است که اکنون بازاری ها اعضای موتلفه اسلامی را مقامات دولتی بدانند و نه هم پیشگان خود. نتیجه این شد که در سال  2000 تعداد اعضای جامعه انجمن های اسلامی اصناف و بازار در خارج از تهران تنها 2500 نفر بود. تعدادی که نشانی از حس مشترک بازاری ها و اجماع آن ها بر سر خواسته هایشان ندارد. این موضوع باعث شده است که توان جمعیت موتلفه اسلامی و جامعه انجمن های اسلامی اصناف و بازار تهران را برای بسیج بازار کاهش یابد تا جایی که فراخوان های آن ها برای تعطیلی در سال های 1999 و 2003 با استقبال چندانی مواجه نشد. رخدادی که به جایگاه این احزاب در میان محافظه کاران آسیب وارد کرد.

چالش ها و ائتلاف ها در زمان انتخابات

جمعیت موتلفه اسلامی و جامعه انجمن های اسلامی اصناف و بازار تهران همواره سعی داشته اند تا جایگاه خود را در انتخابات حفظ کنند. بعد از جنگ ایران و عراق و گذار از رهبری آیت الله خمینی به آیت الله خامنه ای، نخبگان جمهوری اسلامی وارد دوران تازه ای شده اند که در آن با یکدیگر برای کنترل قدرت دولت رقابت کرده و تلاش داشتند تا وجهه اجتماعی جدیدی در میان شهروندان از خود به نمایش بگذارند که جمعیت موتلفه اسلامی و جامعه انجمن های اسلامی اصناف و بازار تهران هم از این قاعده مستثنی نبودند اما انتخابات این دوران نشان داد که این دو گروه از حمایت چندانی برخوردار نیستند. برای مثال در دهه 1990 کاندیداهای مورد حمایت این حزب در انتخابات ریاست جمهوری دچار شکست شدند (عبدالله جاسبی سال های 1993 و 2001، علی اکبر ناطق نوری سال 1997 و علی لاریجانی سال 2005) آن هم از کاندیداهایی که آزادسازی اقتصادی و اصلاحات سیاسی را وعده داده بودند (آیت الله هاشمی رفسنجانی در سال های 1989 و 1993 و سید محمد خاتمی در سال های 1997 و 2001). در واکنش به این شکست های پی در پی، جمعیت موتلفه اسلامی و جامعه انجمن های اسلامی اصناف و بازار تهران ناتوان از بازسازی ساختار خود به صورتی شفاف تر و شکل گرفتن به صورت حزبی نهادینه با توان تولید نخبگان جدید و بسیج حمایت اجتماعی بودند. این ناکامی ها باعث شد تا جمعیت موتلفه و جامعه انجمن های اسلامی به تلاش برای تضعیف رقبا روی بیاورند. به همین خاطر بود که رهبران موتلفه بعد از پایان اولین دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی به گروه هایی که با روزنامه نگاران، دانشجویان و فعالان حقوق زنان مخالفت داشتند، نزدیک شدند. می توان حدس زد که اگر جمعیت موتلفه و جامعه انجمن های اسلامی در انتخابات دهه 1990 نتایج بهتری را کسب کرده بودند، با قواعد دموکراتیک همراهی بیشتری نشان می دادند. همچنین نخبگان این دو گروه دریافته بودند که اکنون که توان رقابت را از دست داده اند بهتر است تا از طریق ائتلاف با دیگر گروه های محافظه کار با روند رو به رشد اصلاح طلبان مقابله کنند. به همین خاطر بود که از هفتمین دوره انتخابات مجلس به بعد محافظه کاران ائتلاف هایی از طیف های گوناگون خود تشکیل دادند و نام هایی مانند جبهه پیروان خط امام و رهبری و شورای هماهنگی نیروهای انقلاب اسلامی را برای آن ها برگزیدند. نتیجه، پیروزی در انتخابات شوراهای سال 2003، مجلس سال 2004 و ریاست جمهوری سال 2005 بود. نهادهایی که پیش از آن همگی در اختیار اصلاح طلبان قرار داشت. اما این ائتلاف ها میان محافظه کاران جدید و کهنه کار برای جمعیت موتلفه و جامعه انجمن های اسلامی خالی از هزینه نبود. پیروزی راست های جدید مانند ائتلاف آبادگران ایران اسلامی و جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی باعث شد تا نقش راست سنتی که موتلفه نماد آن محسوب می شود رو به کاهش نهد. راست های جوان توانستند در انتخابات ریاست جمهوری هم با معرفی نامزدی که در مخالفت بازار آزاد شعار می داد و به جای تمرکز بر منطق انباشت سرمایه بر منطق توزیع تاکید می کرد به پیروزی برسند. پیروزی محمود احمدی نژاد باعث شد تا اعضای جمعیت موتلفه و جامعه انجمن های اسلامی تلاش کنند تا مطمئن شوند که گروه او از ائتلاف محافظه کاران خارج نخواهند شد. اما به هر حال وضعیت جدید باعث بیشتر به حاشیه رفتن موتلفه در میان محافظه کاران شد. در همین حال راست های جدید سرمست از پیروزی در انتخابات و یافتن قدرت سیاسی، جسورتر شده بودند و به دنبال استقلال بیشتر از موتلفه می گشتند. برای مثال یکی از اعضای آبادگران که نمایندشان در انتخابات شورای شهر سال 2003 پیروز شده بود ادعا کرد که حمایت موتلفه اسلامی برای آن ها بیش از هزار رای به ارمغان نیاورد و در نتیجه ائتلاف آبادگران دینی به این حزب ندارد. تنش های میان ائتلاف محافظه کاران طی انتخابات ریاست جمهوری سال 2005 آشکارتر شد تا جایی که از اجماع آنان بر سر حمایت از کاندیدای واحد جلوگیری کرد. مناقشه بین احمدی نژاد و موتلفه زمانی به اوج خود رسید که حمیدرضا ترقی، یکی از اعضای شورای سیاسی حزب موتلفه اسلامی، در کنایه به بی تجربگی محمود احمدی نژاد از او با تعبیری عجیب یاد کرد. جمعیت موتلفه و جامعه انجمن های اسلامی در نهایت از علی لاریجانی حمایت کردند، کاندیدایی که در دور اول تنها 5 درصد آرا را کسب کرد و در میان 7 کاندیدا در جایگاه ششم قرار گرفت. در مورد دوم موتلفه از هیچ کدام از دو کاندیدا یعنی اکبر هاشمی رفسنجانی و محمود احمدی نژاد حمایت نکرد با این برهان که هر دو کاندیدا اصولگرا هستند. البته این موضع کمی تناقض آمیز بود به این دلیل که در دور اول عسگراولادی اعلام کرده بود که نمی تواند از رفسنجانی حمایت کند چرا که او هرگز با موتلفه رایزنی نکرده است. دیگر اینکه علینقی خاموشی که از زمان انقلاب ریاست اتاق بازرگانی را بر عهده داشت و از خانواده ای بازاری و سیاسی بود از موتلفه جدا شد و به جای حمایت از علی لاریجانی، در هر دو دور انتخابات از هاشمی رفسنجانی حمایت کرد. علیرغم اختلاف نظر موتلفه و احمدی نژاد، افرادی که متحد موتلفه محسوب می شدند توانستند در دولت احمدی نژاد به مقام های قابل توجهی برسند. برای مثال منوچهر متکی به وزارت امور خارجه منصوب شد و علی لاریجانی هم به دبیری شورای عالی امنیت ملی دست یافت. هرچند آن چه که در رسیدن علی لاریجانی به این مقام نقش بیشتری ایفا کرد پیشینه خانوادگی وی و روابطش با نظام بود. بعد از پیروزی احمدی نژاد اگرچه جمعیت موتلفه و جامعه انجمن های اسلامی از او به خاطر احیای اررش های انقلاب تقدیر می کردند اما نسبت به برخی سیاست های او و عدم رایزنی احمدی نژاد با آن ها لب به انتقاد می گشودند. در واقع به نظر می رسید که آن ها دیگر نقش چندانی در سیاست گذاری های دولت ندارند. برای مثال یکی از اعضای جامعه انجمن های اسلامی گلایه کرده بود که احمدی نژاد از این گروه برای مشورت در مورد اعضای کابینه دعوت به عمل نیاورده است. نشانه دیگر از افول قدرت جمعیت موتلفه و جامعه انجمن های اسلامی، شکست علینقی خاموشی در انتخابات ریاست اتاق بازرگانی ایران در سال 2007 بود. رقیب او، محمد نهاوندیان، رابطه نزدیکی با محافظه کاران جوان و محمود احمدی نژاد داشت و از ارتباط ویژه ای با بازار برخوردارد نبود.

نتیجه گیری

بررسی های علمی گوناگونی بر روی  نظام سیاسی ایران انجام شده است. گروهی معتقدند که تکامل نظام سیاسی ایران به نسخه ای کاملتر از دموکراسی نیازمند ایجاد حزب های سیاسی عملگرا است که بتوانند تکثرگرایی سیاسی را در کشور نهادینه کنند. با در نظر گرفتن اینکه احزاب سیاسی در ایران معمولا بر اساس نشانه های ایدئولوژیک نامگذاری می شوند مانند اصلاح طلبان در مقابل محافظه کاران، جای اندکی برای بررسی محدوده،میزان نمایندگی اجتماعی و قدرت چانه زنی آن ها باقی می ماند.


آدرس ایمیل فرستنده : آدرس ایمیل گیرنده  :

نظرات کاربران
ارسال نظر
نام کاربر
ایمیل کاربر
شرح نظر
Copyright 2014, all right reserved | Developed by aca.ir