اقتصاد ایرانی: کمی پس از هجدهمین کنگره ملی حزب کمونیست چین، که 8 نوامبر در پکن آغاز میشود، صف کوتاهی از مردانی که کت و شلوار تیره رنگ پوشیده اند، و شاید یک زن، بر روی فرش قرمز اتاقی در "سالن بزرگ ملت" گام خواهند نهاد و با رسانه های جهانی صحبت میکنند. در راس آن ها، شی جینپنگ (Xi Jinping) خواهد بود، رئیس جدید حزب و کسی که در ماه مارس ریاست جمهوری چین را در اختیار خواهد گرفت. پشت سر او اعضای تازه کمیته دایم پلیتبورو (Politburo)، نهاد عالی رهبری چین، قرار میگیرند. لبخندها تصنعی و رفتارها رسمی خواهند بود. با این وجود مدیریت صحنه به سختی میتواند متفاوت تر از مدیریت تردیدهای گسترده در مورد حکومت کردن باشد.
رهبر موتور محرک اقتصادی جدید جهان، آقای شی جینپینگ راه نیاکان اخیرش در راستای تلاش برای همراه ساختن رشد اقتصادی با ثبات سیاسی را پی خواهد گرفت. با این وجود این امر به طور فزاینده ای دشوارتر میشود. کند شدن رشد اقتصادی، فساد اداری و مشکلات اجتماعی بی شمار در حال گسترش ناامیدی در میان ملت چین و نگرانی در میان مقامات این کشور هستند.
در مواجهه با این تنش ها، آقای "شی" میتواند به سرکوب شدید نارضایتی ها ادامه دهد، یا میتواند از میزان کنترل حزب بکاهد. آینده چین با پاسخ به این پرسخ تعیین خواهد شد: آیا آقای "شی" از شجاعت و بصیرت کافی برخوردار است که بفهمد تضمین کامیابی و ثبات آینده کشورش نیازمند گسست او از گذشته است؟
"شی" کیست؟
برای جهان ثروتمند، که زیر بدهی و ناکارآمدی سیاسی مشغول دست و پا زدن است، این تردید نسبت به خویشتن چین عجیب و غیرمنتظره مینماید. اصلاحات اقتصادی دنگ شیائوپینگ (Deng Xiaoping) در سال 1992 دو دهه رشد شگفت آور را برای چین به ارمغان آورده است. طی ده سال گذشته در دوران رهبر اخیر، هو جینتائو (Hu Jintao)، ارزش دلاری اقتصاد چین چهار برابر شده است. نظام تامین اجتماعی جدید (هرچند ابتدایی) برای 95 درصد چینی ها انواعی از خدمات بهداشتی به ارمغان آورده، رقمی که در سال 2000 تنها 15 درصد بود. در صحنه جهانی، چین از نظر جایگاه و اثرگذاری دومین کشور پس از آمریکا محسوب میشود.
تا همین اواخر، چینی ها چنان سریع در حال ثروتمند شدن بودند که دلمشغولی های بهتری نسبت به نوع حکومتشان داشتند. اما امروز چین با مجموعه ای از تهدیدها مواجه شده که یک نشریه رسمی آن ها را "در هم تنیده همچون دندان های سگ" توصیف کرده است. فقرا نسبت به نابرابری، فساد اداری، ویرانی های زیست محیطی و مصادره زمین ها توسط مقامات به خشم آمده اند. طبقه متوسط از آلودگی های مواد خوراکی ناراضی هستند و بسیاری از آن ها برای حفاظت از پس اندازشان، پول خود را از کشور خارج میکنند و برای دریافت گذرنامه های خارجی اقدام میکنند. ثروتمندان و قدرتمندان بر سر منابع گسترده ثروت مشغول نبرد هستند. کارشناسان حاضر در کنفرانس دولتی اخیر وضعیت چین را اینگونه شرح دادند: "بی ثبات در ریشه، آزرده خاطر در میانه و خارج از کنترل در راس."
شاید حزب حاکم بتواند اختلافاتش را کتمان کند اما افراد عادی امروز در صحنه عمومی اعتراض مشغول اعتراض هستند. آن ها در مورد موضوعاتی که پیش تر تابو محسوب میشد کتاب مینویسند و در رسانه های اجتماعی پرتحرک چینی در مورد هر موضوعی بی درنگ اظهارنظر میکنند. نارضایتی هایی که زمانی ممکن بود در سطح محلی باقی بماند اکنون در سطح کشور مورد بحث قرار میگیرد. یک اقتصاددان ارشد در یک گزارش محرمانه هشدار داده که اگر رهبران چین در مدیریت این ناخشنودی ها ناکام بمانند، ممکن است "زنجیره ای از واکنش ها به شورشی اجتماعی یا انقلابی خشن بیانجامد".
اما برای اینکه باور کنید که چین باید از دهه پیش رو برای تغییرات استفاده کند، لازم نیست فکر کنید که این کشور در آستانه انقلاب قرار دارد. ون جیبائو (Wen Jibao)، نخست وزیر که به زودی مقامش را ترک میکند، بیش از یکبار توسعه چین را "نامتوازن، ناهماهنگ و ناپایدار" نامیده است. هفته گذشته، کیوشی (Qiushi)، نشریه اصلی حزب، از دولت خواست تا "بازسازی نظام سیاسی این کشور را ادامه دهد".
آقای "شی" خود را به عنوان مرد برآمده از میان مردم تصویر کرده و حزب نیز همچنان میگوید که او توده ها را نمایندگی میکند، اما این آنطور که برخی از ناظران غربی ادعا میکنند، شیوه ای از شایسته سالاری نیست چرا که در چین، افرادی که رابطه ندارند، اغلب در پایین ترین رده ها باقی میمانند. حزب حاکم که مدتی طولانی است که مشروعیت ایدئولوژیک خود را از دست داده، و با کند شدن رشد اقتصاد در حال از دست دادن مشروعیت اقتصادی نیز هست اکنون به ادعای جدیدی برای بدست آوردن وفاداری شهروندان چینی نیاز دارد.
نفس عمیق
آقای "شی" میتواند با سپردن کمی قدرت بیشتر به مردم آغاز کند. زمین های روستایی، که اکنون مالکیت اشتراکی دارند، باید خصوصی شوند و در اختیار روستاییان قرار بگیرند؛ نظام قضایی باید در مقابل شکایت های مردم بابت رفتارهای غیرمنصفانه، پاسخگو باشد؛ نظام ثبت خانوارها، یا هوکو (Hukou)، باید کنار گذاشته شود تا خانواده های روستاییان مهاجر بتوانند از امکانات بهداشتی و آموزشی مناسب در شهرها بهره مند شوند. در همین زمان، او باید شروع با کاستن از میزان تسلط حزب کند. بانک های دولتی چین که به شدت به آن ها توجه و رسیدگی میشود باید در معرض سختی های رقابت قرار بگیرند؛ بازارهای مالی باید به سیگنال های اقتصادی و نه کنترل مقامات، واکنش نشان دهند؛ مطبوعات آزاد نیز متحدی حیاتی برای نبرد علیه فساد خواهند بود.
چنین مسیری برای آن هایی که در جناح "چپ" چینی قرار دارند، افرادی که با تکبر به غرب مینگرند و بر ادعاهای حزب کمونیست پافشاری میکنند و حتی وظیفه خود میدانند که انحصار قدرت را حفظ کنند، بسیار ناخوشایند خواهد بود. حتی بسیار از راست های لیبرال، که خواستار تغییر هستند، نیز خواسته رادیکال تری از حکومتی شبیه حکومت تک حزبی سنگاپور ندارند. اما آقای "شی" باید از این ها فراتر برود. برای بدست آوردن وفاداری شهروندان به دولت، او نیاز دارد که به مخاطره اصلاحات سیاسی تن بدهد.
چنین تغییراتی به نظر غیرمحتمل میرسند اما در دهه 1980 نیز این "دنگ" بود که از انتخاب مستقیم رهبری مرکزی پس از سال 2050 سخن گفت. جانشین او، ژو رنگجی (Zhu Rongji) کسی که ون جیبائو جانشین او شد، گفته بود که انتخابات رقابتی باید به سطوح بالاتر گسترش یابد آن هم "هرچه زودتر بهتر". هرچند که حزب با محدود ساختن جامعه مدنی، تغییرات سیاسی را دشوارتر ساخته اما آن هایی که فکر میکنند تغییرات غیرممکن است میتوانند به تایوان بنگرند که از مسیر مشابهی عبور کرد، با این تفاوت که تحت حکومتی ضد کمونیست قرار داشت.
در نهایت، این نشریه (اکونومیست) امیدوار است که اصلاحات حزب را در مقابل دادگاه پاسخگو سازد و بهترین نماد آن میتواند آزادی زندانیان سیاسی باشد. تغییرات میتواند لزوم عضویت در حزب برای مقامات دولتی را لغو کند و کمیته های حزبی در وزارتخانه ها را حذف کند. میتواند از سانسورها بکاهد و کمیسیون مرکزی نظامی که نه تنها به دفاع از کشور بلکه به دفاع از حزب متعهد است را کنار بزند.
حزب کمونیست چین روایت قدرتمندی برای بیان دارد چرا که به رغم ایرادات بسیار، ثروت و امیدی را ایجاد کند که یک نسل قبل آن ها را غیرقابل تصور میدانست. اصلاحات جسورانه میتواند باعث ایجاد حسن نیت عمومی از سوی مردم عادی چین نسبت به حزب شود.
آقای "شی" در برهه ای حیاتی برای چین قدرت را در اختیار میگیرد؛ زمانی که تندروها نیاز به تغییرات سیاسی را رد میکنند و بر توانایی دولت برای سرکوب نارضایتی ها پافشاری میکنند. برای هر کس دیگری نیز انتخاب آقای "شی" عواقب سنگینی به همراه دارد. جهان دلایل زیادی دارد تا از یک چین بی ثبات بیشتر از یک چین قدرتمند هراس داشته باشد.