بازگشت به بالای صفحه
FACEBOOK TWITTER RSS FEED JOIN US NEWSLETTER
print version increase font decrease font
تاریخ انتشار : دوشنبه 15 آبان 1391      11:20
هوشنگ امیراحمدی از تلاش برای حل مشکلات دو کشور می گوید:

تلاش برای حل مشکل ایران و امریکا عشق من است نه شغلم

هوشنگ امیراحمدی استاد دانشگاه راتگرز و دانشگاه ایالتی نیوجرسی، دست کم 22 سال است که برای بهبود روابط سیاسی و غیرسیاسی جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحد آمریکا تلاش می‌کند

بخشی از این تلاش در چارچوب شورای آمریکاییان و ایرانیان ساماندهی می شود که اعضای آن برخی دولتمردان برجسته  بازنشسته آمریکایی و برخی ایرانیان مقیم آمریکا هستند. فعالیت های این شورا در دوره ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی و سیدمحمد خاتمی نمود بسیار  داشت تا جایی که خانم مادلین آلبرایت وزیر امور خارجه وقت آمریکا در یکی از کنفرانس های شورا بابت دخالت آمریکا در کودتای 28 مرداد 1332، از ملت ایران عذرخواهی کرد. اکنون مدتی است که امیراحمدی و همکارانش کمتر برای بهبود روابط دو کشور فعالیت می کنند. شاید روابط سرد دولت های محمود احمدی نژاد و باراک اوباما و علاقه نداشتن به فعالیت گروه های دوستی را بتوان مهم ترین دلایل این وضعیت به شمار آورد. هرچند پیش از این، اخباری مبنی بر روابط صمیمانه امیراحمدی و اسفندیار رحیم مشایی، رییس دفتر جنجال برانگیز احمدی نژاد در برخی رسانه ها منتشر شده ولی امیراحمدی این اخبار را تکذیب کرده و می گوید مناسبات کنونی دولت های ایران و آمریکا، به قدری غیردوستانه است که جایی برای چنین روابطی باقی نمی گذارد. در همین حال امیراحمدی  تاکید دارد همچنان برای باز شدن مسیر گفت وگوهای رسمی میان دولت های دو کشور فعالیت میکند و خواهد کرد.

امیراحمدی که برای سخنرانی در یک کنفرانس به قزاقستان سفر کرده بود، در مسیر بازگشت به محل زنگی خود در آمریکا، از هتلی در لندن با خبرنگار مجله متن گفت وگو کرد.

به نظر شما ایرانیان مقیم آمریکا، چه دیدگاهی در مورد برقراری رابطه میان دولت های دو کشور دارند؟

جمعیت چند میلیون ایرانی مقیم آمریکا در این زمینه، به سه گروه کلی تقسیم می شوند. گروه نخست را دشمنان سرسخت جمهوری اسلامی تشکیل می دهند که مخالف هرگونه رابطه و حتی مذاکره ای هستند. آنها تصور می کنند که رابطه ایران و آمریکا به تداوم حکومت فعلی ایران منجر می شود و به همین دلیل، به شدت با آن مخالف هستند. این گروه نه تنها از تحریم های فعلی دفاع می کنند، بلکه روش هایی مانند تشدید تحریم ها و حتی حمله نظامی به ایران را پیشنهاد می کنند. شاید این گروه طرفداران زیادی در بین ایرانیان مقیم آمریکا نداشته باشد، ولی به دلیل ساماندهی سیاسی قوی و همچنین حمایت جدی از سوی دولت آمریکا و برخی از کشورهای اروپایی و خاورمیانه، جلوه گری بیشتری دارند. کمک های مالی و رسانه ای و در مواردی نظامی و امنیتی زیادی به این قبیل گروه ها صورت می گیرد که سایر گروه ها از آن بی بهره هستند.

گروه دوم، کسانی هستند که به دلیل نگاه ملی، مخالف دخالت دولت های خارجی در مسایل داخلی ایران هستند. من به این گروه تعلق دارم؛ البته این گروه به دو زیر گروه کوچک تر تقسیم می شود. هرچند همه فعالان این گروه با گزینه دخالت نظامی مخالف هستند، ولی در مورد تحریم ها، دیدگاه های مختلفی دارند. افراد زیر گروه اول که من جزء انها هستم مخالف هرگونه تحریم هستند و می گویند گسترش همکاری های بازرگانی، می تواند در درازمدت به گسترش روابط توریستی، علمی، فرهنگی و حتی سیاسی کمک کند. زیر گروه دوم که سازمان نیاک بخشی از انها است از تحریم های "هدفمند" دفاع می کنند و عنوان تحریم های هوشمند را هم برای آن انتخاب می کنند. در مجموع به دلیل فضای کنونی، فعالیت هر دو زیر گروه که طرفدار رابطه ایران و آمریکا هستند، نوعی مخالفت با سیاست های رسمی ایالات متحده آمریکا به شمار می آید و امکان چندانی برای بیان دیدگاه های خود در سطح گسترده ندارند. نکته جالب اینکه دولت ایران نیز نه تنها از چنین گروه هایی حمایت نمی کند، بلکه به دلیل آنکه عزم جدی برای برقراری روابط با آمریکا ندارد، به رفتار این گروه طرفدار رابطه به دیده شک و تردید نگاه می کند. در این میان شورای امریکائیان و ایرانیان، بدلیل حضور برجستگان سیاسی امریکا در هیئت امنای آن، کماکان از نفوذ قابل توجهی برخوردار است.

گروه سوم که بیشتر جمعیت ایرانیان مقیم آمریکا را تشکیل می دهد، افراد نظاره گر هستند که با نگرانی اوضاع را دنبال می کنند. برخی از آنها به دلیل دشواری های اخیر، رفت وآمد به ایران، محدودیت همکاری های مالی و بازرگانی و مسایلی از این دست، مخالف تحریم ها هستند ولی هیچ گامی جز گلایه در جمع های خصوصی برنمی دارند. برخی از آنها به دلیل حضور خانواده یا بستگان نزدیک شان در ایران و دشواری هایی که تحریم ها برای زندگی مردم عادی در ایران به وجود آورده، سیاست اخیر دولت آمریکا را ناکارآمد می دانند. برخی دیگر از ایرانیان مهاجر نیز در گروه معترضان به نتیجه انتخابات سال 1388 قرار می گیرند که به دلیل عدم پیوستگی خانوادگی و مالی با ایرانیان داخل کشور، تحریم ها را تایید می کنند. با این حال همه این افراد با تفاوت دیدگاه هایی که دارند، آنچنان گرفتار مسایل شخصی خود مانند اشتغال، تحصیل یا تفریح هستند که موضوع روابط ایران و آمریکا برای آنها جزو اولویت های فرعی است. هرچند اگر چنین هم نبود، نمی توانستند تاثیر چندانی بر شرایط باقی بگذارند چون قفل سنگین بر روابط دو کشور به دست حکومت های آنها بسته شده و کلید آن نیز نه در اختیار ایرانیان مهاجر بلکه در دست رهبری دو کشور است.

البته این را هم توضیح دهم که برخلاف تصور رایج، رابطه با آمریکا، ربطی به بقا یا تغییر حکومت ها ندارد. حکومت ها را مردم یک کشور روی کار می آورند و در آینده آن را تقویت، تضعیف یا برکنار می کنند. همچنان که جمهوری اسلامی ایران 33 سال است با آمریکا دشمنی می کند و پابرجاست در حالی که دولت های بن علی و مبارک به رغم دوستی با آمریکا، سرنگون شدند.

به نظر شما چرا ایرانیان مقیم آمریکا نتوانسته اند بر بهبود روابط دو کشور تاثیر بگذارند؟

تبعه های دو کشور اگر شرایط فراهم باشد می توانند روابط اقتصادی، علمی و توریستی را توسعه دهند که خود زمینه ساز روابط سیاسی می شود ولی در شرایطی که به دلیل دشمنی سیاسی بین دو کشور، محدودیت های زیادی به روابط غیرسیاسی تحمیل شده است، آنها کاری از دستشان برنمی آید. البته عمده ایرانیان مقیم آمریکا از نظر علمی یا اقتصادی بالاتر از سطح متوسط مهاجران دیگر کشورها و حتی آمریکایی ها هستند و به همین دلیل مایه افتخارهستند ولی اکنون تاثیر چندانی بر روابط دو کشور و حتی بر روند توسعه اقتصادی و علمی ایران ندارند. شاید توانایی های آنها در شرایطی دیگر بتواند برای کشورمان هم مفید باشد.

با توجه به اینکه اراده ای برای کاهش تنش سیاسی بین دولتمردان دو کشور مشاهده نمی شود و حتی تمایل به افزایش تنش وجود دارد، ایرانیان مهاجر کاری نمی توانند بکنند. تنها نقش کنونی آنها در مناسبات آن است چهره منفی ترسیم شده از ایرانیان توسط برخی رسانه ها را خنثی کنند. برخی رسانه های آمریکایی، ایرانیان را افرادی بنیادگرا و خطرناک معرفی می کنند ولی جامعه آمریکا که ایرانیان فرهیخته این کشور را می بیند، با تردید به این تبلیغات نگاه می کند هرچند این تبلیغات، در برخی موارد دشواری هایی را برای ایرانین مقیم آمریکا فراهم کرده است.

اکنون برخی از ایرانیان مهاجر به دلیل بحران روابط دو کشور دچار دردسرهایی شده اند. برخی از آنها روابط بازرگانی با ایران داشتند که قطع شده است. برخی دیگر بدلیل همکاری علمی با دانشگاه های ایران یا همکاری با صنایع غیرنظامی ایران در زندان هستند. برخی دیگر نیز تحت کنترل های امنیتی قرار گرفته اند. طبیعی است که وقتی این دشواری ها را می بینند، شرایط بهتری را آرزو کنند ولی اگر کسی بتواند با یک کپسول آتش نشانی جنگلی را که آتش گرفته خاموش کند، ایرانیان مقیم آمریکا هم می توانند رابطه دو کشور را بهبود بخشند. برنامه هایی که پیش از این توسط شورای ما دنبال شد نیز بیشتر متکی بر آمریکایی های برجسته ای بود که طرفدار رابطه بودند که می توان به خانم آلبرایت، آقای سایرس وانس (وزیر امور خارجه کارتر)، جو بایدن (معاون فعلی اوباما) و جان کری (رئیس شورای روابط بین المللی سنای امریکا) اشاره کرد.

آیا روی کار بودن دولت کنونی و انتقاد برخی ایرانیان مقیم آمریکا به آن، باعث انفعال آنها در تنش زدایی از روابط سیاسی دو کشور نشده است؟ اگر رابطه معتدل بین ایران و آمریکا برقرار شود، آیا فرقی می کند که این رابطه در دوره احمدی نژاد آغاز شود یا دولت دیگری همچون اصلاح طلبان؟

همان طور که گفتم، نیروهایی که دیدگاهی ملی دارند، مخالف دخالت خارجی در امور داخلی ایران هستند. به همین دلیل از دید ما فرقی نمی کند که روابط ایران و آمریکا در دوره احمدی نژاد بهبود پیدا کند یا دولت دیگری. حدود 22 سال پیش که بحث مذاکره ایران و آمریکا را شروع کردم، کسی پیش بینی نمی کرد که بتوان این بحث را جدی گرفت ولی الان دست کم مخالفان جدی و موافقان زیادی دارد. این مساله نشان می دهد که برقراری رابطه بین دو کشور که مدت هاست روابط سرد یا دشمنی دارند، کاری نیست که در یک دولت به سرانجام برسد و برای آن باید تلاشی طولانی کرد. ایرانیان مقیم آمریکا تلاش های متعددی برای برقراری رابطه بین دو کشور در زمان ریاست احمدی نژاد به عمل آوردند ولی او زمانی پالس های مثبت برای این فعالیت ها ارسال کرد که عمر دولتش رو به پایان است. هرچند معتقدم در این مسیر سخت و طولانی از هیچ فرصتی حتی کوچک نباید صرف نظر کرد.

به نظر می رسد فرقه مجاهدین، با وجود اعضای کمی که دارند، تاثیر زیادی بر دشمنی های اخیر ایران و آمریکا دارند. فشار آنها بر نمایندگان کنگره برای تصویب قانون تشدید تحریم ها، خارج شدن شان از فهرست گروه های تروریستی و مسایلی از این دست، چیزی نیست که بتوان به آسانی از کنار آن رد شد. این فرقه چطور چنین نقشی پیدا کرده است؟

قدرت یک گروه، فقط به تعداد اعضای آن یا حتی انسجام سازمانی ربط ندارد. مجاهدین و دیگر دشمنان جمهوری اسلامی زمانی توانستند به بازیگر جدی تبدیل شوند که شکاف بین دولت های ایران و آمریکا افزایش یافت. طبیعی است که دولت آمریکا و برخی کشورهای اروپایی در چنین شرایطی، فرصت عرض اندام به مجاهدین می دهند، اما اگر روابط سیاسی جمهوری اسلامی و جهان غرب بهبود پیدا کند، به طور طبیعی چنین گروه هایی به حاشیه رانده می شوند. از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، پیش بینی می شد که رابطه صمیمانه بین ایران و آمریکا به سردی گراید و آمریکایی ها، دشمنی هایی با حکومت انقلابی ایران داشته باشند. آمریکایی ها با انقلاب مخالفند، با این حال به نظر من لزومی نداشت که عده ای در ایران این دشمنی را تحریک کنند و افزایش دهند. این دشمنی ها باعث شد تا آمریکا و برخی کشورهای اروپایی به پایگاه گروه های سیاسی مخالفان جمهوری اسلامی تبدیل شوند. اکنون نیز دولت های غربی با این تصور که «دشمن دشمن ما، دوست ماست» به مخالفان جمهوری اسلامی فرصت می دهند. در حالی که در سال های قبل که سیاست تنش زدایی از سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران دنبال می شد، گروه هایی نظیر شورای آمریکاییان و ایرانیان، فرصت بهتری برای فعالیت داشتند.

شما به لابی گری شهرت دارید تا جایی که برخی تحلیلگران، لابی گری را شغل شما می دانند. این کار را هم مستقل از مسایل داخلی دنبال می کنید. شاید چنین مساله ای باعث شده تا طرفداران داخلی شما در دهه 1370 اکنون به شما اظهار علاقه نکنند و امیراحمدی را در خدمت دولت فعلی و تقویت جایگاه بین المللی آن بدانند. از چنین تحلیل هایی آگاه هستید؟

من به این نوع برخوردهای غیر مسئولانه توجه ندارم. رابطه ایران و آمریکا یک هدف اساسی است که آن را تحت هر شرایطی دنبال می کنم و معتقدم که منافع این رابطه، نصیب همه مردم ایران می شود. برایم کمترین اهمیتی ندارد که این کار در دوره اصلاح طلبان به نتیجه برسد یا اصولگرایان. دولت ها و احزاب هم از چنین رابطه ای سود می برند ولی سود اصلی آن نصیب ایران می شود. مسیری که من دنبال می کنم به شرایط داخلی ایران ربطی ندارد. همچنان که قرار نیست مسایل داخلی ایران از این رابطه تاثیر پذیرد. چون حل مشکل رابطه ایران و آمریکا را به معنای مداخله آمریکا در امور داخلی ایران نمی بینیم. هرکس که در ایران به این هدف کمک کند، برایم قابل تقدیر است، البته تلاش برای بهبود روابط دو کشور، موضوع مورد علاقه ام و در واقع عشق من است نه شغلم. شغل من تدریس در دانشگاه و فعالیت های پژوهشی است و از این راه زندگی خود را می گذرانم.

ولی می دانید که نام شما در ایران یادآور لابی است تا جایی که گفته می شود از برخی شرکت های نفتی آمریکایی پول می گیرید تا زمینه فعالیت آنها در ایران را فراهم کنید. این مساله تا چه حد صحت دارد و آیا در نگاه حرفه ای لابی گری شما تاثیر سوء نمی گذارد؟

 

کسانی این حرف ها را می زنند که هنوز در فضای سیاسی دهه های 20 و 30 خورشیدی قرار دارند. در آن سال ها کمپانی های نفتی از جمله «بریتیش پترولیوم» در مسایل سیاسی ایران دخالت داشتند، ولی اکنون وضعیت به شدت فرق کرده است. از سویی رده بندی شرکت های اقتصادی نشان می دهد که شرکت های کامپیوتری و های تکنولوژی، بسیار بالاتر از شرکت های نفتی هستند. پول اصلی، در این شرکت ها جریان دارد نه صنعت نفت. از سوی دیگر با کشف فیلدهای نفتی پیچیده در کشورهای مختلف جهان، آنقدر کار برای شرکت های نفتی وجود دارد که کشورهای نفت خیز برای جذب آنها رقابت می کنند. اکسون و موبیل یا هالیبرتون آنقدر سفارش کار دارند که نگران از دست دادن بازار ایران نیستند.

این روزها شرکت های اسلحه سازی آمریکا بیشترین پول را برای فضاسازی در اختیار خبرنگاران و تحلیلگران قرار می دهند، چون سود خوبی از جنگ می برند. من اگر دنبال پول بودم، باید دنباله رو منافع این قبیل شرکت ها می شدم نه شرکت های نفتی! مساله بعدی آن است که من رابطه نزدیکی با شرکت های نفتی ندارم. ولی ایکاش از چنین رابطه ا ی برخوردار بودم تا می توانستم برخی از آنها را به حضور در ایران تشویق کنم. من از اینکه تولید نفت ایران به دلیل تحریم ها کاهش پیدا کرده و مردم از نظر اقتصادی با محدودیت هایی مواجه شده اند، بسیار ناراحتم. ای کاش تحلیل آقای حسین شریعتمداری درست بود و من سهامدار شرکت های نفتی چندملیتی بودم تا می توانستم کار مفیدی برای کشورم انجام دهم.


آدرس ایمیل فرستنده : آدرس ایمیل گیرنده  :

نظرات کاربران
ارسال نظر
نام کاربر
ایمیل کاربر
شرح نظر
Copyright 2014, all right reserved | Developed by aca.ir