بازگشت به بالای صفحه
FACEBOOK TWITTER RSS FEED JOIN US NEWSLETTER
print version increase font decrease font
تاریخ انتشار : شنبه 12 مرداد 1392      0:4
میزگردی با حضور سعید لیلاز، محمدحسین شریف زادگان، احمد میدری و سعید شرکوند

احمدی نژاد با اقتصاد ایران چه کرد؟

بخش اول/ میزگرد پیش روی شما قصد دارد تمام سیاست های اقتصادی دولت احمدی نژاد را بررسی کند. کارشناسان اقتصادی در این نشست به تحلیل رفتارهای دولت نهم و دهم پرداخته اند. متن این میزگرد به صورت اختصاصی همزمان با انتشار مجله از سوی هفته نامه آسمان در اختیار سایت اقتصاد ایرانی قرار گرفته است.

خاطره وطن خواه: نفت عامل توسعه یافتگی است یا توسعه نیافتگی؟ این سئوالی است که ذهن بسیاری از نخبگان کشور را طی سالهای گذشته به خود مشغول کرده است.اگرچه افزایش درآمد نفتی با بی انضباطی مالی دولت گره خورده است و تجربه ای تکرار شده است اما هنوز برخی از اقتصاددانان معتقدند که نمی توان نفت را عامل بی انضباطی مالی دولت دید بلکه بی توجهی به نهادها و قوانین است که دولت ها را بی انضباط کرده است.دولت حسن روحانی  به زودی در پاستور مستقر خواهد شد.این دولت شرایط ویژه ای در اقتصاد دارد.درآمدهای نفتی به پایین ترین حد خود در یک دهه گذشته رسیده است.بخشی از درآمد نفت به دلیل تحریم های یک جانبه علیه کشورمان به صورت کالا تهاتر می شود.اگرچه این شرایط سخت با تعهدات بسیار از دولت احمدی نژاد،کار را برای مردان دولت حسن روحانی سخت کرده است،اما در این میان برخی نخبگان معتقدند که این شرایط "فرصت" است.فرصتی که می تواند دولت با اتکا به آن از شر درآمدهای نفتی و آنچه اقتصاددانان  از آن به عنوان"نفرین منابع" یاد می کنند خلاص شود.اتکا به درآمدهای مالیاتی و کاهش هزینه های جاری سبب می شود،وابستگی دولت به مردم افزایش یافته و دولت تابعیت بیشتری نسبت به مردم داشته باشد.چه در زمانی که نفت پول قدرتمند را در اختیار دولت می نهاد،تابعیت دولت از مردم کاهش می یافت.علمای اقتصادی این "فرصت" را عامل توسعه یافتگی دانسته و سیاستمداران آن را تمرین دمکراسی می خوانند.در میزگرد این هفته آسمان " نفت را به عنوان آلترناتیو دولت حسن روحانی" مورد پرسش از چهار کارشناس قراردادیم.سعید شیرکوند استاد اقتصاد دانشگاه تهران،محمد حسین شریف زادگان استاد اقتصاد دانشگاه شهید بهشتی،دکتر احمد میدری استاد اقتصاد دانشگاه شهید چمران و دکترسعید لیلاز کارشناس مسایل اقتصادی وسیاسی.

آسمان:دولت آقای روحانی در شرایطی اداره کشور را برعهده می گیرد که در حوزه اقتصاد با چالش های بسیاری روبروست.آنچه باید مردم بدانند این است که این اقتصاد چه شرایطی دارد و دولت یازدهم چه اقتصادی را تحویل خواهد گرفت.برای آغاز شاید بهتر باشد،تصویری از آنچه در این8 سال بر اقتصاد ایران گذشته مطرح شود.

شریف زادگان: اتفاقاتی که در 8 سال گذشته افتاده است،مسایل بسیار مهمی است که تصمیم گیران دولت باید بدان توجه داشته باشند،چرا که در حوزه  تصمیم گیری اقتصادی مشکلات بسیاری بوجود آمده است.این مشکلات نشان دهنده آن است که تصمیمات اخذ شده برای اقتصاد عقلایی نبوده است.در اقتصاد باید براساس مبانی و نظریات شناخته شده و تجارب جهانی تصمیم گرفته شود.متاسفانه تصمیمات 8 سال گذشته دانش محور نبوده و براساس علم شناخته شده اقتصاد نیست.ایران کشوری است که بیش از 60 سال در حوزه اقتصاد تجربه دارد،اما در این 8 سال تمام تجربه ها کنار گذاشته شد .دستگاهی مثل سازمان مدیریت و برنامه ریزی داشتیم که کار برنامه ریزی،بودجه ریزی و نظارت بر پروژه ها را انجام می داد و از سویی تخصیص منابع را ممکن می ساخت، که در دولت آقای احمدی نژاد منحل شد.البته باید جانب انصاف را رعایت کرد که در کار سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور هم خلل هایی وجود داشت اما به هر حال نقش اصلی که دستگاه نظارتی بود را به خوبی ایفا می کرد.ویژگی دیگر این سازمان هزینه اثربخش  کردن منابع بود.وقتی این سازمان منحل شد، امر تخصیص منابع از بین رفت.نتیجه این شد که  بودجه ها سال به سال فربه تر شده و از سوی دیگر رشد اقتصادی کم شد.در برنامه های اول و دوم تصور بر این بود که اگر بر برخی پرژوه های عمرانی تمرکز صورت بگیرد،می تواند منجر به توسعه شود.البته این یک نظریه قدیمی(project by project)  است و مربوط به قرن 20 میلادی است.بعد ها  و از برنامه سوم این نظریه تغییر یافت و بر مسایل دیگری مثل سرمایه گذاری،تورم و اشتغال تمرکز صورت گرفت.متاسفانه  در 8 سال گذشته شاهد بازگشت به این  رویکرد بودیم.تصور می کردند که با ساختن پروژه ها می توانند سرزمین را توسعه بدهند.بدون آنکه نهادها رادر نظر بگیرند.در نتیجه به پروژه محوری بازگشتیم و امروز می بینید که پروژه های بسیاری در کشور وجود دارند که همگی زخمی شده و دولت قادر به اتمام آنها نیست.از همه مهمتر امر تخصیص منابع از بین رفته است.سازمان برنامه همواره دستگاهی بوده که در مقابل زیاده خواهی های دولت ایستادگی کرده است.روسای دولت ها نیز این موضوع را برمی تابیدند.به همین دلیل همواره بین روسای دولت و سازمان برنامه  تقابل بوده است.اما آقای احمدی نژاد  این تقابل را تحمل نکرد و موجب رها سازی منابع شد.

آسمان:منظور شما این است که اولویت کاری دولت آقای روحانی تمرکز بر امر است؟

شریف زادگان:اگر قرار باشد جامعه ای  توسعه یابد،اقتصادش نباید دولتی باشد،بلکه باید خصوصی باشد.وقتی اقتصاد دست مردم و نهادهای خصوصی باشد،نیاز به برنامه ریزی گسترده نیست.امروز بیش از 50 درصد اقتصاد در اختیار دولت است.دولت منابع نفتی دارد.اما برای هزینه کردن پول  نفت هم نیاز به برنامه ریزی است. درست این است که تمام منابع در اختیار دولت نباشد.بخش خصوصی را تحرک ببخشد.امروز هیچ کشوری در جهان با اقتصاد دولتی به توسعه نرسیده است. اما در مجموع در شرایط کنونی ، چاره ای نداریم و باید یک برنامه ملی داشته باشیم.

شیرکوند:نکاتی که آقای دکتر شریف زادگان مطرح کردند،درست است.بعد از پیروزی انقلاب اسلامی  شرایط پرفراز و نشیبی در اقتصاد ایران بوجود آمد.در طول این سالها کشور به تدریج خود را به جایی می رساند که توسعه کشور را به عنوان یک هدف نهایی مورد توجه قرار داده بود.به همین دلیل رویکرد برنامه ریزی ، تدوین برنامه های 5 ساله و سپس چشم انداز مورد توجه قرار گفت و به این ترتیب جایگاه سازمان مدیریت وبرنامه ریزی به تدریج ارتقا پیدا کرد.اما دوره 8 ساله مدیریت آقای احمدی نژاد  را باید یک پرانتزدر روند اداره کشور تلقی کرد.به این دلیل که مسیر کشور را به دوره های قبل برگرداند.اگر تامل کنید،می بینید که سبک اداره کشور به سبک دوره قاجار برگشت. در بخش های مختلف  بدون مطالعه و امکان سنجی تصمیم گیری شد و  برای انجام فعالیت ها به جز اراده ملوکانه ،نظر دیگری مورد توجه قرار نمی گرفت.وقتی سازمان مدیریت و برنامه ریزی حذف شد، به این نکات بی توجهی شد.نکته مهمتر اینکه ما در کشوری زندگی می کنیم که دولت به ناچار ،دست بالا را در اقتصاد دارد.حتی در دوره قاجار هم محدوده کوچکی از اداره کشور در اختیار دولت بود.سایر بخش های اقتصادی کشور کار خود را می کردند و به دولت متکی نبودند.اما امروز به دلیل برخورداری دولت از منابع نفتی،نمی توان دولت را نادیده گرفت. در 8 سال گذشته نقش دولت در اقتصاد تبدیل به نقش بازدارندگی شد. تمام بخش های اقتصادی به تصمیم های دولت وابسته شد.لذا نمی توان دولت را در شرایط فعلی نادیده گرفت .وقتی دولت چنین نقش سازنده ای را دارد، اثرات آن را در اقتصاد می بینید.من هم معتقدم که دولت باید به نقش نظارتی خود برگردد.به فعال کردن نهادهای مختلف و بخش خصوصی اهتمام بورزد.باید توجه داشت که دولت آقای روحانی چه اقتصادی را تحویل می گیرد.در این رابطه دو نگاه کاملا متفاوت وجود دارد؛ آقای روحانی وگروهی از کارشناسان اقتصادی معتقدند که اقتصاد کشور در شرایط بسیار ناگواری به سر می برد.رشداقتصادی منفی است و نرخ بیکاری بالاست.پروژه های  عمرانی به مانع برخورد کرده است.بسیاری از زیرساختها معطل باقی مانده اند. وقتی در یک بنگاه بسیار کوچک  مدیر عوض می شود،اولین کاری که می کنند صورت مالی و تراز عملیاتی آن شرکت را معین می کنند.فکر می کنم دولت آقای روحانی اولین کاری که باید انجام بدهند،روشن کردن تکلیف  صورت های مالی تمام وزارت خانه ها است.باید روشن شود که دولت آقای احمدی نژاد چه اقتصادی را تحویل دولت آقای روحانی می دهد.اگر این شاخص ها به طور دقیق روشن شود،مثل رشد اقتصادی،سرمایه گذاری،تورم،اشتغال و بدهی های دولت و شرکت های خصوصی می توان تصمیم گیری کرد.اگر دولت آقای روحانی چنین صورت مسئله ای را نداشته باشد، به نظر من در آینده با مطالبات بسیار بزرگتری روبرو خواهد شد و آن کارکردی که مردم از دولت  آقای روحانی دارند محقق نخواهد شده و موجب بد بینی مردم می شود.

آسمان: آقای احمدی نژاد گزارش کاری خود را ارایه کرده است،فکر می کنید باز هم نیاز به بازبینی است؟

شیرکوند: در طول  این 8 سال گذشته همه دیده اند که عددهایی که اعلام می شود،صحیح نبوده است.هرگونه که دوست داشته،عمل کرده است.حتی در مورد شاخص های کمی که قابل اندازه گیری است.آقای روحانی در مجلس به نمایندگان گفت که در 6 سال گذشته دولت به طول خالص 13 هزار شغل جدید ایجاد کرده است.این درحالی است که آقای احمدی نژاد معتقد است که سالی یک میلیون فرصت شغلی ایجاد کرده است.به هر حال کارشناسان و صاحب نظران و اصحاب رسانه باید بدانند دولت گذشته چه کارنامه ای برجای گذاشته است.دولت آقای روحانی  هم باید متعهد شود که کارنامه خود را بعد از 8 سال ارایه کند.

شریف زادگان:عدم انضباط مالی و نامشخص بودن حساب ها مسئله مهمی است.دیوان محاسبات در سه گزارش آخر خود اعلام کرد که دولت بیش از 60 تا 70 درصد بودجه  را اجرا نکرده است.این نشان دهنده آن است که عملیات بودجه براساس قانون نبوده است.مسئله دیگر انضباط اطلاعاتی است.مثلا در شرایطی که رشد اقتصادی 2 درصد اعلام شده،اعلام می کنند که یک میلیون شغل ایجاد شده است.این دو موضوع با هم هماهنگ نیست.در این آمارهاعقلانیت حاکم نیست.این آمارها قابل اعتماد و اتکا نیست.در نتیجه تصویر واقعی که از دولت ارایه می شود،مخدوش است.

میدری:به دو روش می شود،عملکرد یک دولت را نقد کرد.اول بررسی نتایج یک دوره و دیگری بررسی فرایندی که در آن دوره طی شده تا نتایج بدست بیاید.مستحضر هستید که نتایج در اقتصاد تحت تاثیر عوامل متعدد هستند.از بحران جهانی گرفته تا قیمت نفت همگی تولید ناخالص داخلی  کشور را تحت تاثر قرار داده اند.اما این شرایط در حزوه  فرآیندها صدق نمی کند.بلکه به خود سیاستگذار مرتبط می شود.برای تحلیل فرآیند در ایران مشکلات بسیاری داریم. بدست آوردن تصویر واقع بینانه از بخش های مختلف در بسیاری از موارد محال است.کشوری که جمعیت خود را نمی تواند درست اعلام کند ، ارزیابی عملکرد بخش های گذشته کار بسیار سختی است.آقای احمدی نژاد انفجار بی انضباطی بود اما موسس بی انضباطی نبود.تقریبا همه دولت ها در ایران هم بی انضباط بودند اما این دولت به صورت بی پرده و آشکار این بی انضباطی ها را گسترش داد و به حدی از آن استفاده کرده که توجه همه را جلب کرد.مثلا انحلال سازمان مدیریت و برنامه ریزی با آقای احمدی نژآد شروع نشد،قبل  از آن در اوخر دهه 70 سازمان امور استخدامی در سازمان برنامه ادغام شده بود و به نوعی سبب سرکوب نظام های نظم دهنده تبدیل شد.بی توجهی به سازمان برنامه هم مختص به این دولت نبود.این سازمان از بدو تولد مرده به دنیا آمد.ابتهاج آن را مرده به دنیا آورد.این سیستم نمی توانست نظم برقرار کند.چون وقتی  از پایین نمی توان نظم برقرار کرد،دستگاهی که می خواهد از بالا نظم ایجاد کند،همه علیه او می جنگند.همه  وزرا می گفتند،آه ما سازمان برنامه را گرفت . یک نفر پیدا شد که این سازمان را زمین بزند.به این دلیل که تلقی که سازمان برنامه در سیستم ترمز است.البته  گاهی  این تلقی هم درست بود.اما آنچه می خواستند روان شود،بی نظمی بود.برای اینکه سیستم روانی داشته باشیم باید خیلی از امور در سیستم طراحی شود. ولی در سیستم ما این طراحی را ندارد ، اگر هم فکر کنیم با رفتن آقای احمدی نژاد سازمان برنامه احیا می شود و نظم برمی گردد،این برداشت کاملا غلط است.زیرا تا زمانی که نتوانیم نظم را در حوزه های مختلف و در بخش های پایین برقرار کنیم، سازمان برنامه نمی تواند کاری از پیش ببرد.چند عنصر دیگر هم بی انضباطی را تشدید می کنند؛یکی شوک مثبت نفتی است.هر وقت در ایران نفت گران شده،بی انضباطی افزایش یافته است.طبیعی است که وقتی  پول زیاد دارید می خواهید همه قفل ها را با پول باز کنید تا زودتر خرج کنید .هر دستگاهی  در این شرایط بپرسد که چگونه باید خرج کنید،مخل معرفی می شود.عامل دیگر یکپارچگی قدرت سیاسی است.هز زمان یکپارچگی قدرت در حوزه سیاست اتفاق افتاده است،کنترل ها از بین رفته است. بعد از انقلاب کمتر دوره ای را می توان مثال زد که مثل دوره آقای احمدی نژاد همه قدرت با دولت وی همراه بوده اند.حتی دوره اول و زمان آقای هاشمی هم این میزان همپارچگی قدرت وجود نداشته است.اما در دولت آقای احمدی نژاد شورای نگهبان ،صدا و سیما ،مجلس و کل ارکان نظام از وی حمایت کردند.او هم از این قدرت استفاده کرد تا بلند پروازی هایی که خیلی از دولت مردان می خواستند،محقق کند.عامل سوم بی نظباطی،شخصیت ایشان بود.کمتر شخصیتی در ایران مثل ایشان می خواست از طریق پول نفت،مهر آفرینی کند.آقای احمدی نژاد همانطور که بسیاری از طرح هایش را به نام مهر نام گذاری کرد،خواهان این بود که از طریق پول نفت، قلب  مردم ایران را بدست آورد.به همین دلیل بسیاری از نظم ها از جمله نظام اقتصادی،شایسته سالاری و .. را کنار زد.در بخشنامه "مهرآفرین" اش که مجلس آن را تصویب نکرد ، تا آخرین لحظه از امکانات کشور برای جلب قلوب بهره گرفت.این عوامل سبب شد تا اختلاس 3 هزار میلیارد بوجود آید که در دنیا بی نظیر بود؟

لیلاز:بهتر است بگوییم غارت سازمان یافته منابع ملی.چون اختلاس حدی دارد.

میدری: برخلاف رویه دنیا،بانک مرکزی  ایارن نظام اطلاعاتی اداری منسجمی برای کنترل بانکها ندارد.در کشورهای دیگر به محض اینکه  در کوچکترین شعبه، سپرده ای جابجا می شود و ضمانت نامه ای صادر می شود،بانک مرکزی آن را بررسی می کند که آیا با قانون هماهنگ است یا خیر.ما این سبک اطلاعاتی را در ایران نداریم.وقتی چنین نظامی ندارید،سیستم خیلی سریع می تواند به فساد دچار شود. دولت آقای احمدی نژاد شرایطی ایجاد کرد و برای هر کاری پول تزریق کرد،همه مدیران این جسارت را یافتند که هر کاری خواستند انجام دهند.در واقع آقای احمدی نژاد سبب شد که سیستم های نظارتی در ایران ضعیف شوند.در هیچ دوره ای جامعه مدنی ایران به یاد  ندارد که 50 اقتصاددان  نامه ای را امضا کنند و به روند اداره اقتصاد هشدار بدهند.وقتی  نظم اداری از درون فرو می ریزد ،افراد به راحتی به خودشان اجازه می دهند که این غارت سازمان یافته را انجام دهند. که حتی بعد از رفتن احمدی نژاد سیستم بانکی ایران نمی تواند این پول  را برگرداند.این سیستم است که نمی تواند جلوی فساد گسترده نظام بانکی را بگیرد و حاکمیت قانون را برقرار کند.هر اقتصادی چه سوسیالیستی، چه آزاد روی بطن آزاد قانون می نشیتند در حالی که در بخش های اقتصادی ایران ما قانون نداریم. بانک مرکزی ایران اصلا اقتدار ندارد.در طول 8 سال گذشته گروههایی در اقتصاد ایران شکل گرفته اند، که به لحاظ بودجود آوردن اختلال در نظم کشور بسیار بی نظیر هستند.در تاریخ اقتصاد ایران چنین گروههای فشار قدرتمند اقتصادی کمتر داشته ایم.مجلس یک عامل بی نضباطی است.در مورد صندوق هایی که اصلا مربوط به حکومت نیست،حکم می کند.درحالی که صندوق سازمان تامین اجتماعی پول مردم است که می خواهند در بازنشستگی از آن استفاده کنند.مجلس حق ندارد که بگوید چه میزان ازاین صندوق استفاده شود.آقای احمدی نژاد ازاین بی قانونی که وجود داشت،به شکل افراطی استفاده کرد.حکم های مختلفی داد.از کارگران گرفته تا زنان خانوار را تحت حمایت سازمان تامین اجتماعی برد.این تجاوز آشکار به حقوق افراد است.مجلس حق ندارد وارد این حوزه شود. مسکن مهر،خلا بی قانونی در وزارت مسکن بود.وزارت مسکن طرحهایی اجرای می کند که بار مالی آن برای دوره های بعدی روشن نیست.این بی انضباطی در ذات  بودجه ایران است.وقتی حکمی در بودجه می دهید،باید مجلس بررسی کند که این حکم در سالهای آینده چقدر بار مالی برای کشور دارد. اما در 8 سال گذشته این موضوع اصلا مشخص نشد. بار مالی هیچ حکم بودجه ای برای 10 سال آینده مشخص نیست.درحالی که این خلاف اصل بودجه ریزی است.عموم کشورهای دنیا حسابداری تعهدی دارند وبر آن اساس عمل می کنند،ما در ایران این شیوه را نداریم.سالهاست که می گویند باید سیستم حسابداری دولتی به حسابداری تعهدی تغییر مسیر بدهد.آقای احمدی نژاد از فقدان چنین شیوه ای استفاده کرد و  تعهدهای عجیب برای دولت آینده گرفت.در واقع ایشان دولت آینده را اسیر خودش کرد.امروز دست آقای روحانی در بسیاری از جاها بسته است.بانکها با تعهدات بسیاری مواجه هستند،تعهدات آتی دولت مشخص است.سیاستهای پولی و مالی از کار افتاده است.عامل بوجود آمدن این شرایط هم بی نظمی است که در اقتصاد ایران وجود داشت. دولت های قبل نه آن بلند پروازی را  داشتند و نه آن شوک مثبت نفتی و نه یکپارچگی قدرت سیاسی. با آمدن دولت آقای روحانی خوشبختانه بکپارچگی قدرت سیاسی خدشه دار شده است و این بسیار به نفع اقتصاد ایران است.برخلاف آنکه برخی ها گمان می کنند  این یکپارچکی عامل سرعت بخشیدن به کارهاست،من معتقدم که عدم یکپارچگی به اقتصاد کمک می کند.باید قبول کرد که شاسی اقتصاد ایران پراید است.شما موتور جگوار را بر این ماشین اقتصاد بگذارید،چپ می کند! با این شاسی که انظباط اقتصادی است،نمی توان به سرعت حرکت کرد.درکشورهای دیگر هم این یکپارچگی نیست.اصلا شعار آنها check and balance است در ایران اگر این شعار باشد،سیستم نمی توان جلو برود. بی انضباطی دولت آقای احمدی نژاد یک سونامی اقتصادی بود. با رفتن آقای احمدی نژاد و احیای سازمان برنامه  این سیستم برنمی گردد.چون آنقدر این مسئله در نظام اداری ایران پیچیده شده که،مسئله اصلی حاکمیت قانون و انضباط اقتصادی در سیستم اجرایی ایران گم شده است.

شیرکوند:این حرف درست است که در دولت آقای احمدی نژاد یکپارچگی قدرت داشتیم، اما آنچه مطلوب اقتصاد و کشور بود،حاصل نشد.اما چندگانگی قدرت می تواند،مخل پیشرفت کشور باشد.چون عنصر رقابت وقتی می تواند نتیجه مطلوب داشته باشد که دستگاههای موازی موجبات موفقیت و پیشرفت  آنها را فراهم کنند.در کشورما نهادها سرجای خود قرار ندارند.یعنی با پدیده ای مواجه هستیم که برخی نهادهای قدرت وارد عرصه های غیر مرتبط با خودشان شده اند و ای فساد زا شده اند.درسال 72 با استدلالی مقرر شد نهادهای  امنیتی وارد مسایل اقتصادی شوند اما بعد ها  این نتیجه بدست آمد که این کار سبب بروز مشکلاتی برای اقتصاد کشور می شود.چون این نهادها دست بالا را در قدرت دارند و وارد حوزه هایی می شوند که حتی مانع فعالیت های دولت شده و از قدرتشان برای بهبود اوضاع  استفاده نمی کنند.

لیلاز:یعنی اختلاف بهتر از یکپارچگی است؟

شیرکوند:همینطور است.در دولت آقای خاتمی به این دلیل می گفتند،حاکمیت دوگانه نباید باشد،چون بخش دولت همواره خود را زیر ذره بین نهادهایی می دید که با او مخالفند. و آنها هم چون می خواستند مچ دولت را بگیرند سبب نظم دولت شده بودند.اگر هب فرض سازمان بازرسین تنها نهاد ناظر باشد،سبب بروز فساد می شود.در کشورما نظارت های غیر مکانیکی و مدنی خیلی ضعیف است.آنچه در اقتصاد باید نقش ناظر را بازی کند،تشکل های صنفی است.اگر تشکل های صنفی در کشور شکل گرفته و مورد حمایت قرار بگیرند ، رسانه ها به عنوان چشم و گوش همه صنوف جامعه در همه عرصه ها می توانند نظارت کنند.این نظارت جلوی فساد دولت را گرفته و مانع فساد نهاد ناظر نیز می شود.ما در گذشته این نظارت های مدنی را نداشتیم و نهاد ناظر ما نیز دچار فساد شد.

شریف زادگان:باید دید سهم جامعه مدنی در توسعه اقتصادی چیست.به نظر من یکی از سهم ها نهادهایی  است  که در جامعه وجود دارد.قوانین اقتصادی،انضباط اقتصادی و مقرراتی که روش کار را تصحیح می کند.مقررات  از این جهت  اهمیت دارد که می تواند موجب نظارت مردم شود.زمانی همه قوانین انحصار را می تابید اما  امروز این شرایط باید تغییر کند.وقتی نهادهایی در جامعه مدنی نداشته باشیم،سیستم خودکنترل جامعه مدنی نمی تواند کار کند.ابزار تعرفه یک عامل نظارتی است که هم می تواند مثبت و هم منفی باشد.

میدری:چرا موثر نبود؟باید انعکاس صدا به حکومت برسد.یکپارچگی جامعه مدنی را پس می زند.

شریف زادگان:همین طور است،باید حکومت قایل به این موضوع باشد.دولت های توسعه گرا دولت هایی هستند که جامعه مدنی را مورد توجه قرار می دهند و آن را به رسمیت می شناسند.

شیرکوند:البته بحث من این نبود که نهادهای ناظر مدنی را حذف کنیم.سازمان بازرسی و دیوان محاسبات باید باشند.منتها بحث این است که اگر اینها فقط بخواهند نظارت کنند ما یک نهاد ناظر دیگر برای اینها قرار بدهیم.به نظرمن اگراین نظارت ها از شکل رسمی خود خارج شده و به  سازمان های غیر دولتی و یا رسانه ها داده شود، آنها خیلی بهتر می توانند جلوی انحراف را بگیرند.لازمه اش این است که حکومت این نهادها را به رسمیت بشناسد .در یک جامعه توسعه یافته چون تکیه دولت بر مالیات هاست،نهادهای ناظر مدنی می توانند آن را به دولت تحمیل کنند.

شریف زادگان:این همان سندیکالیزم است که دولت های توسعه یافته  آن را به رسمیت می شناسند. آنها حتی در قیمت تمام شده کالاها هم نقش دارند.

لیلاز:من می خواهم از یک منظر مادی تر و عینی تر به این مسئله نگاه کنم.همه این مسایلی که مطرح شد،در حوزه روبناست.یعنی خود جامعه مدنی مخلوق است و خالق نیست. اصالتی ندارد.همین نکته ای که آقای شریف زادگان اشاره می کند، یعنی سندیکالیزم و تسلط قانون بر دولت  و نه دولت بر قانون ،همگی محصول یک سلسله شرایط عینی در جامعه است.آن شرایط عینی رفتار دولت را می سازد. در غیر اینصورت از داستان آقای احمدی نژاد در اروپای قرن 21 کم نداریم.ماجرای یونان همین است.دولت بی انضباط پوپولیسم سرکار آمده و از بانکهای فرانسوی وام گرفته و الان نمیتواند بپردازد.تنها فرقش با دولت آقای احمدی  نژاد این است  که نمی تواند پول چاپ کند.جالب اینجاست که هر روز هم مردم تظاهرات می کنند که چرا دیگر آلمان یا فرانسه به آنها پول قرض نمی دهند! آلمان به بی انضباطی بها نمی دهد.آقای دکتر میدری به بخش مهمی از ماجرا اشاره کرد و آن نفت است.به نظر من اگر نفت را بنگاه فرض کنید،درآمدن نفت ایران بین 20 تا 30 برابر یک بنگاه اقتصادی در آمریکاست.اگر از منظر ارزش افزوده نگاه کنید این نقش هزار برابر می شود.اگر  ارزش افزوده نفت در اقتصاد ایران را  300 میلیارد محاسبه کنیم و براساس شاخص برابری خرید GDP ایران  را معادل 900 میلیارد دلار در نظر بگیریم ، ارزش افزوده بخش نفت 100 برابر جنرال موتورز است.بدیهی است که هر کس سوار بر این اسب رهوار باشد،تمام ساختارها را به هم می زند.این مختص به اقتصاد ایران نیست.هرگاه درآمد نفت در اقتصاد ایران  بالا می رود و یا به همان سرعت افزایش پیدا نمی کند، دولت از دمکراسی بی نیاز می شود.از جامعه مدنی بی نیاز شده و نهادها میل به ادغام در دولت می کنند.این مختص ایران نیست.تا زمانی که ما این سهم نفت را در تولید ناخالص داخلی ایران کاهش ندهیم اتفاقی نمی افتد.به نظر من دولت آقای احمدی نژاد مخلوق ازدواج درآمدهای نفتی با نئولیبرالیسم آاست.این دو در یک جا با هم تلاقی کردند.رادیکالیزم جرج بوش و افزایش درآمدهای نفتی،سبب شد تا دولت ازاینکه مردم را  در اقتصاد شریک کرده و یا به حرف اقتصاددانانش گوش کند،بی نیاز کرد. علم اقتصاد ،علم تخصیص منابع است.علم کمبود منابع کمیاب است.وقتی در سال 90  حدود 120 میلیارد دلار منابع نفتی صادر می شود یعنی به ازای هر ایرانی 1900 دلار نفت و فرآورده های نفتی صادر کردیم. این پول را به هرکس می دادیم ،نیاز نبود سرکار برود.دولت آقای احمدی نژاد، دولتی بود  که به بی انضباطی رو آورد.آقای احمدی نژاد مظهر یک سیستم است، ولی خود آن سیستم نیست.یادم هست آقای احمی نژاد در سال 85  و در روز کارگر سخنرانی ایراد کرد  و گفت حالا که نوبت به کارگر رسید،نقدینگی تورم ایجاد می کند؟ کارگران از شدت هیجان می خواستند سقف ورزگاه آزادی را پایین بیاورند.خب، این پوپولیزم است و پایگاه مردمی دارد.منتها ویژگی پوپولیزم این است که بسیار پرقدرت بوده و عمر کوتاهی دارد.نفت عامل افزایش نقش دولت در اقتصادشده است.من واقعا به جامعه مدنی به عنوان اصالت، اعتقادی ندارم.به اصل تفکیک قوا اعتقادی ندارم.هرگاه نفت در اقتصاد ایران قدرتمند شود،باز هم شاهد احمدی نژاد خواهیم بود.امیرعباس هویدا 13 سال نخست وزیر بود.از جایی شروع کرد که شاه در جلسات شورای اقتصاد می گفت من نماینده طبقه کارگر هستم.این حرفش پوپولیستی نبود.اما افزایش درآمدهای نفتی کار را به جایی رساند که روزی به مجلس گفت:با افتخار اعلام می کنم که اولین محموله تخم مرغ از خارج رسید! دولت آقای روحانی باید نقش نفت را در اقتصاد کاهش بدهد. این از عهده ما 4 نفر یا افراد دیگر بر نمی آید.باید حجم اقتصاد در حوزه های دیگر اقتصاد به اندازه ای کاهش یابد که از موضوعیت بیفتد.یعنی قله ای که می تواند به تنهای 25 تا 30 درصد GDP ایران را تشکیل بدهد وسایر ساختارهار را تحت تاثیر قرار بدهد، کنترل شود.

میدری:یک سئوال دارم؛در دوره قاجار ما نفت نداشتیم.امروز افغانستان ،پاکستان و آمریکای لاتین هیچ کدامشان نفت ندارند.اینکه ریشه ناکارامدی دولت را نفت بدانیم در تناقض با تجربه جهانی است. من می گویم  شما نقش نفت را خیلی پررنگ می کنید.

لیلاز:کمک کننده است،عامل بی انضباطی است.

میدری:می گویم این میزان تجربه داریم که این کشورها رانتی ندارند.شما قاجار را چگونه توضیح می دهید؟رضا شاه اصلا نفت نداشت.اقتصاد و جامعه مدنی هم شکل نگرفت.

لیلاز:قاجار مدیریتی در اقتصاد نداشت.ممکن است ما به بحث های استبداد شرقی برویم.در توضیح آنچه در قاجار داشتیم.مثل جوامع آب سالار،شیوه تولید آسیایی و... مثال های زیادی می توان زد و استدلال های زیاد کرد.

میدری:این همان موضوعی است که آقای کاتوزیان آن را رد کرد…

لیلاز:به هر حال نظر آقای کاتوزیان  محترم است

میدری:من فکر می کنم می شود برروی  این موضوع بحث کرد که آیا ریشه مشکلات امروز اقتصاد ایران نفت است یا مشکل جای دیگری است.آیا باید گفت تا نفت است،نمی توانیم توسعه پیدا کنیم؟ اگر امروز چاههای نفت هم پلمپ شوند،نمی توان مشکل اقتصاد ایران را حل کرد.

لیلاز:بی انضباطی مالی در دولت آقای خاتمی که محترم ترین دولت بعد ازانقلاب بود،از همان سالهای 80 تا81 شروع شد.

میدری:اما نفت ممکن است عامل کمک کننده به بی انضباطی باشد..

لیلاز:در سال 79 مقاله ای نوشته بودم  و تاکید کردکه اگر انضباط مالی داشته باشیم ظرف 5 سال ایران می تواند ازمحل سپرده های ارزی خود به درآمد خوبی دست یابد. دوستان اصلاح طلب ما گفتند که ما نفت را ذخیره کنیم که آقای هاشمی رفسنجانی بیاید در دولت بعدی آن را خرج کند،امکان ندارد!

میدری:چنین نیست،بحث بی انضباطی است.

لیلاز:اتفاق افتاد،آقای دکتر.در سال 83 برخلاف مفاد برنامه سوم واردات به 35 تا 40 میلیارد دلار رسید.این یک واقعیت است.درحالی که در برنامه چهارم از 7/15 میلیارد دلار مصارف ارزی شروع می شود.اگرچه شدت بی انضباطی هزار بار در دولت آقای احمدی نژاد بیشتر بود ،اما آن زمان هم بی انضباطی داشتیم.به این دلیل که عنصر دمکراسی نبود.

میدری:یعنی شما معتقدید اگر نفت برود،چشمه های دمکراسی در ایران بوجود خواهد آمد؟

لیلاز:اگر نفت برود،انضباط مالی ایجاد می شود.

میدری:مگر دولت زیمباوه که  تورم دو رقمی داشته،نفت دارد؟

لیلاز:سرانجام اش هم این شد که مخالف خود را سرکار آورد.بدون بنده،امکان نداشت دعوایی ایجاد شود!

شریف زادگان:همه ما یک سرنوشت محتوم داریم  و آن مسئله دولت رانتیر است. دولت رانتیر وقتی در دولت دمکراتیک ننشیند،مسئله نهادهای مدنی و پوپولیزم هم بوجود خواهد آمد.شما اروپا را مثال زدید،یونان از دولت رفاه منحرف شد.یادتان باشد،شرایط فرق می کند.همین الان تورم در آنجا زیر 2 درصد است.

لیلاز:آقای دکتر این دلیل علمی دارد.دولت یونان نمی تواند پول چاپ کند،یورو دست اتحادیه اروپاست.در غیراینصورت اقتصاد یونان نابود شده بود.

شریف زادگان:مسئله نفت اگر عامل نکبت است،در این شرایط آیا راهی وجود ندارد که دولت های توسعه گرا و مدرن خود را از این تله خارج کننند؟

لیلاز:خیر.نفت به عنوان ماده،فشار خود را وارد می کند.

شریف زادگان:آیا همه کشورهای درحال توسعه مثل ما عامل توسعه نیافتگی شان به دلیل نفت است؟به نظر من اینگونه نیست.

لیلاز:باید راجع به هر جامعه ای جدا صحبت کرد. ما 5 دولت در 40 سال گذشته در ایران داشتیم که 5 جهت گیر متضاد ایدئولوژیکی سیاسی اجتماعی  با هم دارند.امیرعباس هویدا،میرحسین موسوی،اکبر هاشمی رفسنجانی،سید محمد خاتمی و محمود احمدی نژاد.در این 5 دولت طبق 5 تجربه هرگاه درآمد نفتی افزایش یافته بی انضباطی مالی اتفاق افتاده است.

میدری:اما عامل اصلی نفت نیست...

لیلاز:تسهیل کننده است.اگرچه استبداد هم بوده اما همان استبداد نشان می دهد که طبقات اجتماعی  استقلال اقتصادی دربرابر استبداد ندارند.

شیرکوند:فکر می کنم در این بحث مقداری به هم نزدیک شدیم و آن اینکه اگر  نگاه ما به مسئله نفت به عنوان تنها عامل باشد،به طوری که اگر نفت نداشتیم لابد اقتصاد شکوفایی داشتیم،قابل استدلال نیست.

لیلاز:اما تلاطم های ما هیچ وقت به این شدت نبوده است.

شیرکوند:عنصر نفت در اقتصاد ایران دولت را فربه تر کرده ، دست دولت را بازتر کرده است و دولت را از اقشار و مردم بی نیاز کرده و بخش خصوصی بی نیاز کرده است.نفت نقش تخریبی در بسیاری از بخش ها داشته است.ما که نمی توانیم چشممان را براین واقعیت ببندیم و بگوییم امروز در جاهای نفت را پلمپ می کنیم و دیگر استفاده نمی کنیم.اصلا نمی توان چنین فکری کرد.نفت در اقتصاد ایران  و در دمکراسی نقش منفی بازی کرده است در احیا و تقویت بخش خصوصی نقش منفی داشته است.در شکل گیری بسیاری از نهادها و تشکل های صنفی،اتحادیه ها و حتی رسانه های آزاد نقش منفی داشته است چون همه اینها به دولت وابسته شده و دولت همه اینها ارتزاق کرده است.چون دولت رانتیر است و رانت به برخی افراد توزیع شده است. اما اگر قرار باشد همه مشکلات را متوجه نفت کنیم که باید دست روی دست بگذاریم و کاری نکنیم.البته من صحبت آقای لیلاز را می پذیریم که هر جا درآمد نفتی زیاد شده ،مصیبت داشته ایم اما عکس این موضوع هم صادق است.درآمد نفتی که کم شده،باز هم مصیبت بوجود آورده است.

لیلاز:در سالهای 62 و 63 در اوج جنگ ایران و عراق وقتی درآمدهای نفتی به 25 میلیارد دلار رسید،دولت بی انضباط شد و گفت من اصلا به بخش خصوصی احتیاج ندارم.در آن سال ما از فرانسه کشک وارد کردیم!

شیرکوند:آقای لیلاز بحث را کشکی نکنید!

لیلاز:من می خواهم بگویم که اینها نیاز کشور نبود. توپ تنیس،توپ گلف،نخ جراحی و... با دلار 7 تومانی وارد شد.

شیرکوند:ما نمی توانیم نفت را حذف کنیم.البته می توانست نقش مثبت را ایفا کند.دولت جدید باید نسبت به  مسئله استفاده از درآمدهای نفتی، آنچه در برنامه سوم بعد از تجربه سقوط قیمت نفت در سال 77، که تمام دستگاهها دچار بحران شدند استفاده می کرد.وقتی این تجربه را در برنامه سوم پیدا کردیم که نفت را کانالیزه کنیم،نباید تجربه ها را کنار می گذاشتیم و به گذشته برمی گشتیم.بالاخره این دولت به درآمد نفت وابسته شده و بخشی از بودجه جاری دولت و حقوق کارمندان به درآمد نفت وابسته است.اما اینکه نفت یله و رها باشد و هر وقت درآمد بالا برود، بد مستی ها شروع شده یا هروقت سقوط کند،کاسه چه کنم بدست بگیریم،شیوه اداره کشور نیست. باید نفت را در کشور اداره کنیم و نه نفت ما را اداره کند.سقفی  از درآمد نفت را در درآمدهای جاری قرار بدهیم و مابقی آن را اجازه ندهیم که وارد اقتصاد شود.

آسمان:آیا فکر می کنید امروز چنین شرایطی را داریم؟

شیرکوند:راهی جز این نداریم.بعد از اینکه دولت چنین سازماندهی  را ایجاد کرد آن گاه از نفت دراقتصاد به عنوان پشتی اقتصاد استفاده خواهد کرد.

لیلاز:تغییر دولت و روی کار آمدن انسانهای شرافتمند می تواند از شدت بی انضباطی دولت کم کند اما اصلا موضوع از بین نمی رود. هیچ گاه از خاطر نمی برم زمانی در دولت آقای خاتمی، هنگامی که درآمد نفت افزایش یافت، دولت مخالف هزینه کردن نفت در بودجه شد، اما مجلس ششم به دولت فشار می آورد که خرج کن.آقای دکتر شیرکوند حتما به خاطر دارند.

میدری:شورای نگهبان مانع شد.

لیلاز:همینطور است،حتی یک مصوبه داشتند که 250 میلیون دلار از مازاد درآمد ارزی به بسیج کمک شود.یادم هست هفته نامه یالثارات حسین مقاله ای منتشر کرد به این مضمون که بسیجی که با 250 میلیون دلار ساکت شود، اگر دولت دیگری 400 میلیون دلار بدهد به سراغ آنها می رود!وقتی بحث مازاد نفتی پدید می آید همه شروع به فشار آوردن برای استفاده از این درآمد می کنند.

شیرکوند:اصلا سازماندهی ها به هم می ریزد.

لیلاز:در زمان شاه اعتراض می شد که چرا نمی توان بیش از این میزان خرج کنیم.عین همین اتفاق در زمان آقای موسوی افتاد.اساس آن  که تغییر نمی کند.خوشبختانه یکی از خدمات بزرگ آقای احمدی نژاد به اقتصاد ایران تلاش ایشان برای از موضوعیت انداختن نفت از طریق اعطای یارانه نقدی بود.نفت به این ترتیب از موضوعیت افتاد.امروز نفت ابزاری برای کنترل کشور توسط هیات حاکمه نیست.من عذر می خواهم که این موضوع را مادی و یا دیالکتیکی نگاه می کنم  اما می گویم اگر دولت بخواهد با ابزار نفت جلوی حاکمیت بایستد، او را کنار می گذارند.مگر سال 82 هواپیمای مسافربری بازرگانی خودرا تهدید به سرنگونی نکرد و او را وادار به نشستن کرد؟ این قدرت نفت است.این نیروی ماده است که اندیشه را به دنبال خود می کشاند.حتما اندیشه بر ماده و افکار اقتصادی دولت ها اثر می گذارد.این موضوع اصلی و تعیین کننده نیست.دولت آقای احمدی نژاد تلاش کرد نفت را از موضوعیت بیندازد و تا حدی هم به نظر من موفق شد. اگر این اتفاقات مثل بی انضاطی مالی افزایش واردات و..در حوزه اقتصاد نیفتاده بود اصلا آقای روحانی برنده نمی شد.چون به بن بست رسید،روحانی برنده شد.

میدری:یعنی آقای روحانی به این دلیل آمد که بتواند مسایل اقتصاد را حل کند؟

لیلاز:بله، حتی مسایل خارجی را حل کند.شرایط اینگونه شد که دمکراسی موضوعیت پیدا کند انضباط،تدبیر،امید موضوعیت پیدا می کند.

میدری:الان این اختلاف دیدگاهها می تواند موضوع یک بحث دیگر باشد.نظم درون حکومت ساختار جداگانه ای دارد،نیروهای مادی تاثیر می گذارند اما تعیین کننده نیستند.در تفکرات مارکس هم در این رابطه تجدید نظرهای زیادی شده است.در ایران هم مشکلات در حوزه سیاسی و اقتصادی با آمدن نفت آمده و با رفتن نفت هم می رود.نفت کمک کرده است.چنانچه در داخل بسیاری از کشور ها نفت به معنای رانت نبوده است.رانت حکومت،به اعتقاد من ایجاد امنیت است.نیروهای امنیتی رانت دارند و می توانند زندگی افراد را به خطربیندازند مگر اینکه حوزه اقتصاد را به خودشان وابسته کنند به همین دلیل است که نیروهای نظامی در آرژانتین تعیین کننده هستند.برای اینکه این مشکلات در حوزه اقتصاد کاهش یابد و جامعه مدنی در جایی بتواند موثر باشد باید دولت از حداقل ها برخوردار باشد.در غیر اینصورت جامعه مدنی تبدیل به چپاول گر اموال حکومت می شود و هر گروهی سهم خودش را می خواهد .درست است که جامعه مدنی نظم عمومی برقرار نمی کند،اما کارکردهای بسیار خوبی  دیگری هم دارد. باید در حکومت حداقل ها وجود داشته باشد.یک تئوری خیلی مشهور وجود دارد به نام جامعه قوی دولت ضعیف. وقتی دولت ضعیف است تبدیل به اسپانیا و یونان می شود.در ایران نمی توان مشکلات  حکومت را به جای دیگری برود و حل کند.حکومت باید یک دیسیپلین داشته باشد.وقتی نفت هم کار را مشکل می کند،با رفتن نفت هم مشکل حل نمی شود .راهکار سازمان یافته وجود ندارد اگرچه اندیشه ها می توانند کمک کنند اما فعلا باید مسئله را بشناسیم.دولتی نداریم که بتواند قانون را برقرار کند چون خودش عامل بی قانونی است.حل این مشکل کار سختی است.اول باید این را به مسئله تبدیل کرد که چگونه می شود حاکمیت قانون را در اقتصاد ایجاد کرد راهکارهایی که تاکنون ارایه شده ما را به راه نمی رساند و به یاس می رساند.نفت باید برود.اما اگر نرفت چکار می توان کرد؟ بعد هم این مسئله واقعی نیست که با رفتن نفت بتوان مشکلات را حل کرد.راهکاری واقعا وجود ندارد به همین دلیل هم هست که نورث برنده نوبل اقتصاد در آخرین کارش در 2009 می گوید معمای توسعه.نیروهای امنیتی رانت دارند.ریشه این رانت را در ایجاد امنیت ببیند.تاریخ بشر را براساس رانت ایجاد امنیت نگاه می کنندو نه رانت نفت.همه بحث این است که جامعه مدنی می تواند رانت امنیت را تحت کنترل خود قرار دهد.این فرآیند بسیار پیچیده است.

شریف زادگان:در اینکه نفت یک عامل نکبت است و دولت رانتیر هم این مسایل را دارد شکی نیست، اما نگاه دیگری هم  وجود دارد ؛زمانی که ب 100 میلیارددلار درآمد داریم اگر بازگشت سرمایه را 10 درصد در نظر بگیریم باید 2 برابر درآمد ملی بازگشت پذیر باشد.مااین کار را نکردیم این مزیت ها را نفت داشته است. متاسفانه به این موضوع اهمیت ندادیم.دولت ها هم عنصر عاقله دارند . تمام دولت های 50 سال گذشته از این عنصر عاقله استفاده کرده و سرمایه گذاری کرده اند.بسیاری از ظرفیت های اقتصادی،اجتماعی و حتی فرهنگی ما ناشی از سرمایه گذاری نفت است.آنسوهم باید دیدکه مالزی با 2 میلیارد دلار سرمایه اولیه خود را توسعه داده است.ما این میزان امکانات داریم.دولت های ناشی از نفت همه دولت هایی هستند که قانون را زیر پا می گذارند عالیخانی در مصاحبه ای گفته است تا سال 48 روند اقتصادی طبیعی داشت ولی افزایش درآمد نفت نظم طبیعی را به هم زد .یعنی در آن زمان هم چنین مشکلاتی وجود داشته است.

لیلاز:شاه به عبدالمجید مجیدی گفت من 34 سال  کشور را بدون شماها اداره کردم،بعد ازاین هم اداره خواهم کرد.

میدری:رضا شاه که نفت نداشت،این را به فروغی گفته بود.تا 1312 نفت نداشت.

لیلاز:رضا شاه تا روزی که سرکار بود،اجازه نداد افزایش درآمد نفت وارد بودجه جاری شود.یعنی بودجه عمرانی با افزایش درآمد نفت افزایش یافت.

شریف زادگان:به اعتقاد منراه حل ان مشکل قانون گرایی است . اگر دولت ها به طور نسبی قانون گرا شوند، بسیاری از مشکلات حل می شود. البته دانش های ضمنی و نقش مدیران هم مهم است.زمانی شورای پول و اعتبار تصمیماتی می گرفت که در هیات دولت رد می شد درحالی برخی از اعضای شورای پول و اعتبار در دولت هم بودند و رییس دولت می پذیرفت.اما در دولت آقای احمدی نژاد این نوع تصمیمات از موضوعیت افتاد.

آسمان:توصیه شما در این شرایط به دولت جدید چیست در حالی که درآمد نفت پایین است...

لیلاز:دولت قبلی آنقدر چاله ساخته است که باید دولت آقای روحانی فقط چاله ها را پر کند.

آسمان:بالاخره منابعی ذخیره شده است.آیا باید همه این منابع صندوق توسعه ملی هزینه چاله ها شود؟

شریف زادگان:باید همه جهت گیری ها قانونی باشد.در دولت نهم و دهم  هیچ نظریه ای وجود نداشت و بی انضباطی کامل حاکم بود.فقط پول تقسیم کردند.از طریق پول مهرآفرینی می کردند.آن کارها غلط بود.دولت آینده باید فرآیند تصمیم گیری های اقتصادی خودرا عقلایی  و دانش محور کندو این هم یک امر نسبی است .البته براین اساس نباشد که کتابهای اقتصاد را جلوی رویشان بگذارند و براساس آن عمل کنند.افرادی که در اقتصاد سرکار می آیند نباید براساس سایق شخصی خود عمل کنند.

شیرکوند:من فکر می کنم آقای دکتر روحانی باید بدانند در چه شرایطی دولت را تحویل می گیرد.یعنی دهه 80 را پشت سرگذاشته است.در ایران شرایطی طی شده تا به اینجا رسیده است.قعطا چشم بستن برای درآمد نفت امکان پذیر نیست ؛ ندیدن این درآمدها فرار از واقعیت است و حل کردن همه مشکلات یکباره امکان پذیر نیست.هیچ دولتی نمی تواند بدون درآمد نفت کشور را اداره کندبه این دلیل که بسیاری از هزینه های جاری از محل درآمدهای نفتی تامین می شود.دولت آقای روحانی باید به تدریج این مشکلات را به حداقل برسد و جامعه هم به نتیجه واحد برسند.آنچه در دولت قبلی موضوعیت نداشت رعایت ضوابطی است که قانون نام دارد.چه مجلس تصویب کرد چه دولت خود مصوب کرده باشد.دولت آقای روحانی باید بداند که این قانون را در کشور نهادینه کرده و براجرای قانون تاکید کند قانون برعکس برداشت عامه مردم آنی نیست که فرماندهی دولت را بر شهروندان ساری و جاری کند دولت یعنی اینکه مردم بتوانند صاحبان قدرت را در چارچوب قرار بدهند و الا دولتمردان و صاحبان قدرت هر فرمانی که خواستند بر زیردستان رانده اند و تمرد آنها را تنبیه کرده اند قانون به عنوان دستاورد بشری یعنی زیردستان بتواند صاحبان قدرت را کنترل کنند.آقای روحانی باید شرایطی ایجاد کند که  دولت در چارچوب تعریف شده جلو برود و این مردم هستند که از طریق تشکل های صنفی ورسانه ها بتوانند دائما  دولت را کنترل و رصد کرده تا بتوانند جلو بروند. هر یک قدم که جلو می روند این احساس در مسر خوب بودن به مردم منتقل شود آنگاه می تواند نشا ط عمومی و بهبود فضای کسب و کار  راایجاد کند . شرایط با ثبات برای مردم رقم زد  . این امر یکباره صورت نمی گیرد . در شش ماه و یکسال هم امکان پذیر نیست.اما آقای روحانی می تواند روند آن را به گونه ای تنظیم کند که برای همه قابل احساس باشد.اما اگر نتواند این فضا را ایجاد کند فکر می کنم در آینده شرایط سخت تری خواهد داشت.

ادامه دارد


آدرس ایمیل فرستنده : آدرس ایمیل گیرنده  :

نظرات کاربران
ارسال نظر
نام کاربر
ایمیل کاربر
شرح نظر
Copyright 2014, all right reserved | Developed by aca.ir