بازگشت به بالای صفحه
FACEBOOK TWITTER RSS FEED JOIN US NEWSLETTER
print version increase font decrease font
تاریخ انتشار : دوشنبه 7 مرداد 1392      12:36
گفتگو با سعید شیرکوند معاون وزیر اقتصاد در دولت اصلاحات

احیای سازمان مدیریت یک ضرورت اجتناب ناپذیر است

رئیس سازمان به غیر از دارابودن مشخصات عمومی نظیر هماهنگ بودن با رئیس جمهور و آشنا بودن با برنامه های او و صرف نظر از هماهنگ بودن با تیم اقتصادی دولت که در این صورت می توان به ایجاد هارمونی در اقتصاد امید داشت، به لحاظ حرفه ای باید مدیری باشد که بتواند از نگاه توسعه گرایانه بهره بگیرد

احیای سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور به عنوان یکی از اولویت های دولت آینده اعلام شده است. رایزنی ها برای انتخاب رئیس این سازمان هم به اوج خود رسیده است و چند نام آشنا از میان اقتصاددانان و مدیران سابق این سازمان برای تکیه زدن بر کرسی ریاست آن کاندید شده اند. در این میان چگونگی احیای این سازمان مورد بحث کارشناسان قرار گرفته است. سازمانی که با رشد درآمدهای ارزی به حاشیه رانده شد حالا قرار است بار دیگر وظایفش را بازیابد. برای بررسی بهتر وظایف این سازمان در دوره جدید با دکتر سعید شیرکوند، معاون وزیر اقتصاد در دولت اصلاحات گفتگو کرده ایم. این کارشناس اقتصادی از ضرورت احیای این سازمان سخن گفت و آسیب هایی را که فقدان این سازمان به اقتصاد وارد کرده است را برشمرد. او از سه میراث دولت احمدی نژاد برای دولت دولت روحانی پرده برداشت که هر کدام به دلیل نبود انسجام در برنامه ریزی و اجرا با ابهام مواجه اند.

این استاد دانشگاه همچینن ریشه انحلال این سازمان در دولت نهم را مورد ارزیابی قرارداد و به تاریخ حاشیه نشینی این سازمان در دهه 1350 اشاره کرد.

+ به نظر شما در شرایط فعلی احیای سازمان مدیریت و برنامه ریزی اولویت دارد؟

احیای سازمان مدیریت و برنامه ریزی در کشور یک ضرورت اجتناب ناپذیر است البته در مورد ساختار و کارکرد این سازمان، می نظرات متفاوتی ممکن است وجود داشته باشد اما در مورد نقش اساسی سازمان در تخصیص منابع به نهادهای دولت و تعیین اولویت های کوتاه مدت، میان مدت و بلندمدت فعالیت های اقتصادی برای آن ها، غیرقابل انکار است. ضمن اینکه باید بر حسن اجرای این سیاست ها نظارت کند. هیچ اقتصادی نمی تواند خود را از این امکان محروم کند. حال ممکن است این وظیفه به سازمان های دیگر سپرده شود و میان چند نهاد تقسیم شود اما تجربه بیش از 50 ساله در کشور ما نشان می دهد که تمرکز این وظایف در یک سازمان بسیار موثرتر و کارامدتر خواهد بود. به رغم تغییر تشکیلاتی که طی چند مرحله در سازمان برنامه رخ داد، این سازمان وظایف تخصیص منابع، اولویت بندی و نظارت را انجام داده است.

قطعا قبل از تشکیل سازمان برنامه هم دولت ها و حکومت ها به تخصیص منابع دست می زدند. این موضوع مختص دولت های مدرن فعلی نیست در گذشته هم قطعا کارها با تخصیص منابع پیش می رفته و حتما اولویت بندی انجام می شده است اما از 50 سال پیش به بعد این کار به طور سازمان یافته در اختیار نهادی گذاشته شد تا بتواند با بهره برداری از نظرات کارشناسان و تجارب موجود در جهان به طور منسجم کار طراحی، اولویت بندی کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت را برای رسیدن به آرمان ها و اهداف دولت، انجام دهد.

+ طی سال های اخیر نبود سازمان مدیریت و انحلال آن چه آسیب هایی را به اقتصاد وارد کرده است؟

در این سال ها هم دولت بدون سازمان مدیریت به فعالیت ادامه داد و کارهایی را هم صورت داد. نبود این سازمان به این مفهوم نیست که دولت برخی از پروژه ها را اجرا نکرده است و تعیین اولیوت ها را انجام نداده است به هرحال دولت منابع را در دست داشته و آن را خرج کرده است اما آنچه حاکم بوده روشی است که من نام آن را روش قجری می گذارم. بودجه ریزی قجری برای اداره دولت به این معنی است که طبق اراده دولت چه اراده شخص رئیس جمهور چه اراده همکاران ایشان در دولت، پروژه ها برای اجرا انتخاب شده اند. پروژه هایی که ممکن است مطالعه لازم و تشریفات کافی برای انجام آن انجام نشده باشد و حتی گاهی امکان سنجی و اولویت بندی مناسب شکل نگرفته است. کارها به طور جزیره ای و بدون انجام تحلیل های کارشناسانه پیش رفته است. دولت اقدام و هزینه کرده است. درآمدهای زیاد نفتی هم در این سال ها همراه دولت بوده است و دست دولت را بازتر گذاشته است به همین دلیل بدون استراتژی و برنامه مشخصی پول ها خرج شده است و نقشه راه مدونی همراه با امکان سنجی برای آن وجود نداشته است. در این شرایط امکان نظارت و ارزیابی هم فراهم نبوده است به همین دلیل کارها آغاز شده و مقداری هم پیش رفته اما برخی از آنها نیمه کاره باقی مانده است.

+ به طور مصداقی فکر می کنید در چه بخش های فقدان سازمان برنامه به طور جدی احساس شده است؟

در نگاه کلی تر و جامع تر می توان گفت این شیوه عملکرد موجب شده تا چند گام اساسی که می توان از آن ها به عنوان پروژه های بزرگ یاد کرد، از سوی دولت دهم برای دولت آینده به عنوان میراث باقی مانده است. این طرح های بزرگ به دلیل فقدان سازمان مدیریت و برنامه ریزی در هاله ای از ابهام قرار دارد. سهام عدالت، مسکن مهر و پرداخت نقدی یارانه ها، پروژه های بزرگی است که آغاز شده اما هر کدام دارای ضعف های جدی در برنامه ریزی و عملکرد است. در مورد هر کدام به طور موردی، مقطعی و جزیره ای، برنامه ریزی و فکر شده است. از آنجا که سازمان مدیریت به عنوان مغز واحد برای برنامه ریزی فعال نبوده است هر کدام سرنوشت خاص خود را داشه اند و ارتباط ارگانیک با یکدیگر ندارند. به همین نسبت میزان موفقیت آن ها هم پایین آمده است.

+ در طول عمر این سازمان، هر بار که درآمد نفتی کشور به شکل قابل توجهی رشد کرده است، این سازمان به حاشیه رانده شده است. برخی معتقدند که این دلیل انحلال توسط دولت نهم هم افزایش درآمدهای نفتی بوده است. حتی عده ای سال های دهه 50 را مثال می زنند. شما به این تحلیل اعتقاد دارید؟

البته در آن زمان کار سازمان نهایتا به انحلال نکشید و فقط آقای احمدی نژاد این کار را انجام داد اما افزایش درآمدهای نفتی در سال 53 سازمان را با مشکلاتی مواجه کرده بود. آنطور که عبدالمجید مجیدی در خاطرات خود نقل کرده است. پول نفت در آن سال، زیاد شده بود و شاه هم احساس کرد که با درآمدهای بالای نفتی می تواند رویای غیرواقع بینانه تمدن بزرگ را در اقتصاد، پیاده کند. به همین دلیل به سازمان برنامه فشار می آورد تا بتواند براحتی پول ها را هزینه کند اما با مقاومت کارشناسان این سازمان مواجه شده بود. آن زمان با این استدلال حتی چنین تعبیری را به کار برده است که عده ای مارکسیست در سازمان مدیریت جمع شده اند و مخالف توسعه و پیشرفت کشورهستند و نمی خواهند ما از ژاپن جلو بزنیم. حتی طرح انحلال سازمان برنامه را هم در میان گذشته بود که با نظرات آن روز و ضرورت ادامه فعالیت سازمان، مجاب شده بود که سازمان بماند البته سازمان برنامه آن زمان کمی همراهی خود را بیشتر کرد و اصلاحیه ها و متمم هایی را برای دریافت بودجه بیشتر ارائه داد.

+ آقای احمدی نژاد این سازمان را مانع کار می دانستند. به نظر شما چه مانعی برای انجام کار توسط سازمان برنامه می تواند وجود داشته باشد؟

ابتدا بگویم که انحلال برای اولین بار توسط آقای احمدی نژاد انجام شد. به نظر من ایشان به دلیل اینکه زمانی استاندار بوده اند با مشکلی که همه مدیران اجرایی با آن مواجه می شوند، روبرو بود. مدیران دوست دارند که کارها سریع پیش برود و به نتیجه برسند که با موانعی مثل سازمان برنامه مواجه می شوند که می خواهد حساب و کتاب و برنامه ریزی دقیق تری داشته باشند اما آنها دوست دارند بدون حساب و کتاب و با گشاده دستی پیش بروند و تصمیم خودشان را صددرصد درست می دانند. آقای احمدی نژاد هم بعد از رئیس جمهور شدن با درآمد قابل توجه نفت مواجه شد و بر اساس یک ساده انگاری و خیال پردازی، احساس شد که با وجود پول زیاد، ظرف مدت کوتاهی می توان همه چیز را زیر و رو کرد. خود ایشان هم در یکی از همان سفرهای استانی اولیه خود در جمع مردم گفته بود امیدوارم در فاصله این سفر تا سفر بعدی هیات دولت، محرومیت در این استان ریشه کن شود. تصور ایشان این یود که محرومیت در این زمان از بین می رود و برای آن هم فقط یک راه در نظر گرفت که آن تزریق پول بود. این اقدامات با مقاومت سازمان برنامه مواجه شده بود. سازمان با طرح های غیرکارشناسانه ای که دولت فکر می کرد حلال مشکلات است، مخالف بود.

+ چه تضمینی وجود دارد که در آینده با افزایش احتمالی درآمدهای نفتی، این سازمان بار دیگر به حاشیه رانده نشود؟ چراکه به هرحال سیاستمداران خود را مقدم تر از کارشناسان می دانند.

در مورد آینده فقط می توان ابراز امیدواری کرد که تجربه مدیریت آقای احمدی نژاد برای کشور پایدار بماند و همه متوجه شوند که بسیاری از اصول حاکم بر اقتصاد با فرمان راندن از بین نخواهد رفت. ایجاد اشتغال و دیگر کارهای زیرساختی نظیر توسعه و پیشرفت در دیگر کشورهای دنیا هم تجربه شده و اصول و ضوابطی دارد. هیچ کس نمی تواند با استفاده از پول بیشتر بسیاری از این موارد اصولی را نادیده بگیرد. باید یاد گرفت که نمی توان قاعده کن فیکون را در اقتصاد ایجاد کرد. فقط خدا است که می تواند هرچه می خواهد را حاکم کند. بنده های او باید بر اساس ضوابط تعریف شده حرکت کنند تا رفته رفته به نتیجه نزدیک شوند. اگر در آینده هم درآمدهای دولت زیاد شد باید بداند که اصولی حاکم است و باید با هزینه کرد اصولی به توسعه زیرساخت ها و پیشرفت دست یافت. باید طبق ضوابط مدوم تجربه شده پیش رفت. آنچه کارشناسان طراحی می کنند بر اساس همین تجربیات است. کارشناسان با عالم غیب ارتباط ندارند. آنها تجارب کشورهای دیگر را مطالعه کرده اند و با تحلیل و بررسی نتایج آن به انتقال تجارب آن ها می پردازند. کارشناسان در عرضه های مختتلف نظیر اشتغال، سرمایه گذاری و ... به جز بیان تجربیات سایر کشورها چیز دیگری بیان نمی کنند. ای کاش از این تجربیات استفاده می شد تا خودمان آن را تجربه نمی کردیم. افسوس که از تجربیات سال 1353 کشور خودمان هم بهره نبردیم و متوجه نشدیم که پول زیاد جز تورم و بیکاری و جز مشکلات اقتصادی و به غیر از تصور از میان بردن سازمان برنامه، چیز دیگری در ذهن آن زمان نبود. اگر از این تجربه بهره برده می شد، انحلال سازمان مدیریت انجام نمی شد. امیدوارم آیندگان با داشتن این دو تجربه حتی در زمان وفور درآمدهای ارزی به وجود سازمانی برای برنامه ریزی، اولویت بندی و نظارت، احترام بگذارد.

+ با فرض احیای سازمان برنامه در دولت آینده، فکر می کنید که رئیس آن چه ویژگی هایی باید داشته باشد؟

رئیس سازمان به غیر از دارابودن مشخصات عمومی نظیر هماهنگ بودن با رئیس جمهور و آشنا بودن با برنامه های او و صرف نظر از هماهنگ بودن با تیم اقتصادی دولت که در این صورت می توان به ایجاد هارمونی در اقتصاد امید داشت، به لحاظ حرفه ای باید مدیری باشد که بتواند از نگاه توسعه گرایانه بهره بگیرد. ضمن اینکه در بازسازی این نهاد باید دقت کافی را داشته باشد و بتواند ایرادات گذشته را برطرف کند و محاسن این سازمان را تقویت کند. افراد واجد شرایط برای ریاست این سازمان در میان مدیران باسابقه کشور وجود دارد. امیدواریم که با انتخاب مدیری کاربلد، شرایط برای احیای واقعی سازمان فراهم شود تا حرکت به سمت توسعه کشور با کمک آن تندتر انجام شود.


آدرس ایمیل فرستنده : آدرس ایمیل گیرنده  :

نظرات کاربران
ارسال نظر
نام کاربر
ایمیل کاربر
شرح نظر
Copyright 2014, all right reserved | Developed by aca.ir