بازگشت به بالای صفحه
FACEBOOK TWITTER RSS FEED JOIN US NEWSLETTER
print version increase font decrease font
تاریخ انتشار : جمعه 31 خرداد 1392      16:0
آیا اقتصاد ایران بزودی رونق می گیرد یا رونق یک سراب است

پس از تحولات سیاسی نرخ رشد اقتصادی چه می شود؟

احمد میدری/ اقتصاددان

آیا در دنیا تجربه هایی بوده که در یک نقطه عطف نرخ رشد اقتصادی، کنترل تورم یا میزان سرمایه گذاری تغییر قابل توجهی داشته باشد؟ شواهد محدودی در دنیا داریم که نشان دهد پس از یک تحول سیاسی، نرخ رشد اقتصادی به شدت افزایش پیدا کرده، قیمت ها کنترل شده و نرخ ارز باثبات شده باشد. اما نمونه های بیشتری در مقابل داریم که بعد از یک تحول سیاسی ناگهان افول شدید اقتصادی در همه شاخص ها روی داده باشد. نمونه مثبت آن مثلاً چین بعد از مائو است. کره جنوبی هم در دوره پس از جنگ جهانی دوم از دهه 1950 تا 1980، نرخ رشد اقتصادی بسیار خوبی داشت. در این کشورها همه متغیرهای اقتصادی که در واقع قابل جمع هم به لحاظ تجربه در کشورهای دیگر نبوده اند، رشد کرد. یعنی این کشورها هم رشد اقتصادی بسیار خوب داشتند و هم در آنها کاهش نرخ برابری اقتصادی رخ داده است.

معمولاً اقتصاددان ها می گویند اگر در کوتاه مدت رشد اقتصادی بالا می خواهید، باید بپذیرید که نابرابری افزایش پیدا کند. ولی شواهد معدودی برای این اتفاق در دوره های مختلف -غیر از کشورهای در حال توسعه- داریم. در کشورهای پیشرفته می توان از آمریکا در اوایل قرن بیستم تا قبل از بحران بزرگ مثال زد. دوره ای که به آن دوران طلایی سرمایه داری گفته می شود. شواهدی وجود دارد که یک کشور، بعد از یک نقطه که عموماً تحولات سیاسی بوده است، توانسته عملکرد بسیار خوب اقتصادی ارائه دهد.

اما اینکه در ایران این شرایط فراهم است یا انتخابات ریاست جمهوری می تواند این نقطه عطف را به وجود بیاورد یا خیر، بحث دیگری است. اقتصاددانان بر اساس آنچه در دنیا تجربه شده معتقدند ما با دو پدیده روبه رو هستیم. یک اینکه ما عموماً دچار ثبات نهادها هستیم و اصطلاحی تحت عنوان وابستگی به مسیر (Path dependence) برایش دارند. به زبان ساده اینکه تحولات اساسی در حوزه نهادهای اقتصادی و سیاسی به راحتی امکان پذیر نیست و کشورها همواره از گذشته خودشان به شدت متاثر هستند. نمونه اش هم فراوان است. کشورهای آمریکای لاتین و آفریقایی را می بینید که 200 سال است در جایگاه بین المللی شان هیچ تغییری رخ نداده است. به رغم انقلاب ها و آمدن رئیس جمهورهای جدید، نه در ساخت سیاسی و نه در عملکرد اقتصادی آنها تغییری رخ نداده است. در سمت دیگر هم شواهد مثبت داریم که تحول نهادی صورت گرفته و یک مرتبه میراث گذشته پس زده شده و یک دوران جدید در حوزه اقتصاد و عرصه های مختلف اجتماعی و سیاسی رخ داده است.

گفته می شود اگر به کشوری هیچ گونه سرمایه جدیدی تزریق نشود اما فقط بتواند نهادهای پیشین خود را جدید کند در واقع عملکرد اقتصادی بهتری داشته است. یعنی مثلاً از حقوق مالکیت بهتر دفاع کند، بتواند انضباط بودجه ای و مالی را در دولت تثبیت کند، دولت را مقید به رعایت انضباط مالی کند و سیستم روان و کارآمد اداری را جایگزین نظام اداری فرسوده و عموماً فاسد کند. این کشور می تواند یک مرتبه حتی درآمد سرانه اش را به هشت برابر هم افزایش دهد. به لحاظ نظری گروهی از اقتصاددانان که امروزه در ایران هم شناخته شده اند این مساله را قبول دارند. مثلاً دارون عجم اوغلو مطرح کرده اگر کشوری مثل نیجریه بتواند نهادهای مدرن را بپذیرد، می تواند یک مرتبه درآمد سرانه اش را به هشت برابر افزایش دهد. ولی خود عجم اوغلو می گوید این تحول و جهش نهادی تقریباً بعید و غیرممکن است. این نهادها یک شبکه تو در تو هستند و ما نمی توانیم غل و زنجیرهای نهادی را رها کنیم. یعنی چه؟ یعنی مثلاً وقتی می خواهید حقوق مالکیت را تقویت و از سرمایه گذاری های مولد دفاع کنید، باید حتماً ساختار قدرت سیاسی را تغییر دهید. ساختار قدرت سیاست تغییر نمی کند، مگر اینکه ساختار غیررسمی تغییر یابد. ساختار غیررسمی قدرت یک پدیده اجتماعی است. یعنی مردم این ساختار را پذیرفته و حتی به رفتارهای نادرست در زندگی اجتماعی عادت کرده اند. ما نمی توانیم این ساختار را با یک انتخابات تغییر دهیم؛ لذا این مساله تغییر از نظر اقتصادی غیرممکن نیست، ولی بسیار مشکل است. در واقع تحولات عمیقی باید در رفتار مردم و قدرتمندان جامعه صورت بگیرد تا بتوانیم مثلاً در صد روز یا شش ماه به ثبات نرخ ارز یا سایر شاخص های مثبت اقتصادی برسیم.


آدرس ایمیل فرستنده : آدرس ایمیل گیرنده  :

نظرات کاربران
ارسال نظر
نام کاربر
ایمیل کاربر
شرح نظر
Copyright 2014, all right reserved | Developed by aca.ir