بازگشت به بالای صفحه
FACEBOOK TWITTER RSS FEED JOIN US NEWSLETTER
print version increase font decrease font
تاریخ انتشار : پنجشنبه 27 مهر 1391      11:24
خاطرات متهم ردیف دوم پرونده پالیزدار از یک زمین خوار

یک زمین خوار در زندان چه می کند؟

ترابی متهم ردیف دوم پرونده پالیزدار خاطراتی را از هم بندی با فردی که متهم به زمین خواری بوده نقل می کند

 

اقتصاد ایرانی: خاطرات ترابی برگرفته از یادداشتی است که او از روزهای زندان نگاشته و در صفحه وبلاگ خود منتشر کرده است. بخش های خواندی این یادداشت که روایت هم بندی با یک زمین خوار است به صورت خلاصه در اینجا می آید. هدف از انتشار این خاطره تنها اشاره به سرنوشت فردی است که تصور می کرد با زمین خواری می تواند در چرخه اقتصادی کشور صاحب دارایی و درامدی شود ولی در نهایت در گوشه زندان روزهای تنهایی و بی کسی را سپری می کند.

***

اینجانب در اندرزگاه شماره 8 اوین با خسرو آشنا و مدتی به اصطلاح زندانیان هم خرج بودیم (هم خرجی اصطلاحی است که زندانیان مجبور میشوند گروههایی تشکیل داده و به نوعی هزینه های زندان را با هم تقسیم مینمایند و این هزینه ها شامل هزینه اتاقی که زندگی میکنند هزینه نظافت سالنی که در آن زندانی هستند و احیانا هزینه نقاشی و تعمیر اتاق یا سالن و هزینه خزید یخچال و تلوزیون که اینک به LCD مبدل شده و هزینه های خرید خوراکی هایی که می بایست بعنوان مکمل هایی غذایی خریداری شوند از جمله انواع تن ماهی و مرغ و ... که بسیار لازم و ضروری هستند). خسرو در گذشته وکیل بوده و پس از ورود به زندان کارش به جایی میرسد که به یک زندانی شرور و تیزی به دست مبدل شده و به خاطر شرارتها و مبارزات خونینی که در زندان داشته و سایر جرایم از جمله توزیع مواد مخدر در زندان که علاوه بر هفت سالی که در زندان گذرانده، می بایست 17 سال دیگر در زندان بماند و دلیلش همان تخلفات متعددش بود.

برای اینگونه افراد دنیا به آخر خط رسیده و خودش می گفت من امیدی به رهایی از زندان ندارم و زمانی که از زندان بخواهم آزاد شوم دیگر پیر مردی هستم که نه خانواده ای برایش مانده و نه کسی چشم انتظار اوست من در این هفت سال خانواده ام را هم از دست داده ام و نمی دانم کجا هستند چه می کنند و ...

به اینگونه افراد در زندان می گفتیم بی ملاقاتی یعنی نه کسی به دیدارشان می آمد و نه کسی از بیرون برایشان پولی واریز می کرد تا مایهتاجشان را خریداری نمایند این زندانیان مجبور بودند با کارهای غیرقانونی که بیان گردید مبالغی را کسب کرده تا هم خریدهایی انجام دهند .

او را آدمی منصف و منطقی می دیدم بسیار دوست می داشتم تا او را از این گرفتاری نجات دهم در بین زندانیان شرارتی، او موردی کاملا خاص بود زیراکه بقیه آنها هیچکدام تحصیلات عالیه نداشتند.

شرح حال خسرو .ر: خسرو پس از مهاجرت از زادگاهش(نهاوند) با رنج و مشقت فراوان و اشتغال به کارهای کارگری و بنایی موفق به دریافت لیسانس حقوق شده و با قبولی در آزمون وکالت به این حرفه روی می آورد. خودش میگفت در ابتداء درآمد مختصری داشتم و با یکی از دختران دانشگاه نیز ازدواج کرده و زندگی نسبتا خوبی داشتم تا آنکه در یک میهمانی با یکی از آشنایان قدیم مواجه شده و زمانیکه او از وکیل شدن خسرو مطلع میگردد از او درخواست میکند تا چند روز دیگر ملاقاتی داشته و درباره موضوعات کاری با یکدیگر گفتگو داشته باشند. آن شخص در هنگام ملاقات پیشنهاداتی درباره زمینهای بلاتکلیف که بعضا صاحبانشان به خارج از کشور رفته و یا اینکه وارثی نداشته ارائه می نماید و برای شروع اولین اسناد زمینی را در اختیارش میگذارد و از او می پرسد برای رفتن دنبال این کارها ماشین داری که به عنوان پیش پرداخت یک پراید همان شب به او می دهد و رفته رفته کار رونق میگیرد و سود زمینها عادلانه مابین آنها تقسیم میشود و خسرو میگفت یک شبه ره صد ساله را رفتم کاملا توی پول غلط میخوردم حتی به خواب هم آن همه پول ندیده بودم تا آنکه به زمین بسیار بزرگی رسیدیم که قبل از ما 40 درصد زمین تصرف شده بود.

 

طی جلسه ای با مالکان از او درخواست کردم که زمین را تخلیه کنید که پاسخ قابل قبولی حاصل نشد، خطاب به او گفتم: من خسرو هستم گویا اسم مرا نشنیده ای من زمین را با حکم دادگاه تخلیه خواهم کرد و چنین کردم اما آنها صاحب اصلی زمین را یافته و صاحب زمین از من به اتهام فروش مال غیر و کلاهبرداری شکایت کرد. وقتی در دادگاه با هم روبرو شدیم صاحب زمین پیر مردی بود که در مقابل قاضی به سوی من آمد و دست داد و رویم را بوسید و گفت فقط میخواستم چهره ات را ببینم تو کار بزرگی کردی و به قاضی گفت من از این شخص شکایتی ندارم فقط دستور دهید زمینم به من بازگردانده شود. اما قاضی برای من یک سال و نیم حبس در نظر گرفت و به زندان رجایی شهر کرج افتادم و مصبیتها یکی پس از دیگری آغاز شد. پس از مدتی همسرم مهریه اش را به اجرا گذاشت و داستانهای نفقه و غیره برای جدایی و من نیز که وکیل بودم با تمام تجربیاتم نه نفقه ای دادم و نه مهریه ای و در دادگاه محکومش کردم ولی دیگر همسرم سراغی از من نگرفت و در زندان به موجود فراموش شده ای مبدل شدم .از آنجائیکه اصالتا اهل نهاوند بودم به جمع لرها و کردهای زندان وارد شدم. سردسته این گروه کسی به نام فرزاد.ش بود و در نقطه مقابل گروه بچه های تهران و کرج به سرگروهی موسی.م بودند. گهگاهی این دو گروه با یکدیگر نزاعهای خونین داشتند و هدف اصلی از این نزاعها به قول خودشان به دست گرفتن خلاف زندان بود

خسرو در درگیری های فراوان شرکت می کند و به یک خلافکار بزرگ در زندان بدل می شود.

 


آدرس ایمیل فرستنده : آدرس ایمیل گیرنده  :

کلمات کلیدی : زندان - خسرو - زندانیان - صاحب
نظرات کاربران
ارسال نظر
نام کاربر
ایمیل کاربر
شرح نظر
Copyright 2014, all right reserved | Developed by aca.ir