بازگشت به بالای صفحه
FACEBOOK TWITTER RSS FEED JOIN US NEWSLETTER
print version increase font decrease font
تاریخ انتشار : جمعه 13 ارديبهشت 1392      16:27
پدیده ای اجتماعی با اثرات اقتصادی

آلونک نشینی در تهران

پرویز پیران/ عضو سابق هیات دانشگاه علامه طباطبایی‌

 آلونک نشین بر پا شده از قوطی های حلبی انباشته از شن و ماسه و خسن و خاشاک،تنها به«حلب شهر»منطقهء 8 شهرداری تهران محدود نمی شود. حداقل در مناطق زیر پوشش پژوهش حاضر،دو منطقه دیگر،یکی در خیابان اتحاد واقع در منطقهء 4 و دیگری اجتماع آلونک نشین«پل مدیریت»در منطقهء 2، از معماری مشابهی بهره دارند.ذهن خلاق معماران اجتماع آلونکی«پل مدیریت»آنان را به تعبیه پنجره بر برخی از آلونک ها توانا ساخته که کاملا تازگی دارد و سفیدی گچ اندود محیط پنجره ها نگاه ها پرسنده را به سوی خود می کشاند و اطاق ها را،هرچند کوتاه مدت،با آفتاب عالمتاب آشتی داده است و این مکان را فراهم آورده تا چند گلدان شمعدانی در کنار پنجره ها جاخوش کنند و با گلهای سرخ روشن خود بر تازه واردین از گرد راه رسیده به لبخند بنگرند.

تکه زمینی که اجتماع آلونکی«پل مدیریت»بر آن آمیده است در مجموع 2500 تا 3000متر مربع مساحت دارد و 22 آلونک ساخته شده از حلبی به شکل مکعب مستطیل با سقفی به شکل 8 را در خود بجای داده است.برسقف های آلونک ها ورق های حلبی،تکه های چوب و وسایل مستهلکی چون سه چرخه های شکسته خودنمایی می کنند.اطاق ها از 6 متر تا 20متر مربع مساحت دارند و در برخی با دست بردیوار گچ مالیده اند که اثر حرکت انگشتان بر گچ نرم بخوبی مشهود است و ناصافی آن از بکار نبردن وسیله دیگری بجز دست ها،حکایت دارد.شب هنگام رهگذرانی که از بیرون به آلونک ها نظر کنند،هزاران منفذ ریزی را بر پیکر آنها خواهند دید که نور را به بیرون می ریزد.کف آلونک ها ناصاف اند و از تکه های مقوا مفروش شده اند.که بر روی آنها تکه های رنگ وارنگ موکت به ابعاد گوناگون پهن شده اند.اکثر آلونک ها مانند«حلب شهر» منطقه 8 از دو اطاق درهم تشکیل شده است که اولی کفش کن،آشپزخانه و بقولی«هال»به حساب می آید و ظرف آب و چراغ خوراک پزی نفتی رنگ رفته و چند ظرف ملامین و روی با سینی کنگره داری را در خود جای داده است. اطاق دیگری برای پذیرایی از تازه واردین و آشنایان و خواب اهل آلونگ در نظر گرفته شده است.در اطاق خواب ثروتمندترین ساکنین،تلویزیون آنتی کوچک ضبط صوت خاک گرفته،چرخ خیاطی که اکثر مارک از چهره پرانده اند لیکن دستی،از نوع مارشال و سینگر بنظر می رسند و به ندرت یخچال ایرانی و زهوار در رفته دیده می شود.

اجتماع آلونکی«پل مدیریت»ثمره چادر زده ن چهار یا پنج خانوار روستایی عمده متشکل از زنان و پیرمردان در حوالی سال 1350 است که سریعا از سوی هم ولایتی ها در مدت 4 تا 5 ماه مناسب زندگی تشخیص و با ورود آنان اجتماع آلونکی پا بعرصه وجود گذارده است.خانوارهای اولیه دوره گرد بوده اند و ظاهرا در روستای«پیلک»15 کیلومتری آمل روزگار می گذرانده اند که نداشتن شغل مناسب،زمین و کشتکار از یکسو و هیاهوی شهر که پول باد آورده نفت گران شده را نوید می داده است از سوی دیگر به کنده شدن ایشان و ورود به تهران یاری رساندن است.همه ساله عده ای از ساکنین برای کارگری کشاورزی خاصه برنج کاری به روستا باز می گردند.

علت انتخاب محل اولیه،گود بودن و لذا قابلیت استتار از یک طرف و وجود مسیل وقناتی از طرف دیگر ذکر شده است.ضمنا حاشیه مسیل کمتر از سوی زمین خواران و زمین داران شهری مورد ادعا واقع می شده است.صاحب قنات با فریفتن آنان،زمین خود را ساخته و علیرغم قول اولیه مسیر قنات را منحرف و ساکنین آلونک ها را از آب محروم می سازد.لذا آنان از گودی اطراف مسیل حرکت کرده بر تپه مجاور مقیم شده اندو حالا هر چند ساعت یکبار همسایگان با «قروغیظ»شلنگی را ساعتی بر روی آنان می گشایند تا با عجله ظرف های خود را شسته،اندکی آب برای خوردن و پختن بردارند.برق غیر مجاز است و دستشویی ها در پشت آلونک ها بصورت سرباز در فضای آزاد قرار دارند و در فصل تابستان لشکری انبوه از مگس ها را پذیرایی و به اطراف گسیل می دارند.نبودن آب،مسیل کثیف در کنار و توالت روباز در فضای آزاد و ولنگاری و بی توجهی وضع بهداشتی اسف انگیزی پدید آورده است تا بدانجا که صورت های نشسته و چشمان قی کرده کودکان و حتی مردان و زنان در اولین برخورد توجه را جلب می کند.

در 21 خانوار390 الی 400 نفر زندگی می کنند.نسبت جنسی 3 دختر در مقابل 2 پسر است.حدود 10 تا 15 نفر بیش از 50سال و بقیه کمتر و اکثرا جوان اند و در«پل مدیریت»از زاهدان مادر بر زمین سرد و محیط ناهموار گام نهاده اند.اکثریت خانوارها بصورت تک همسری اند و فقط تعدادی دارای دو همسراند،یکی در ده و دیگری در«پل مدیریت»ساکن اند،

طلاق در بین آنان دیده نشده است و ازدواج در سن بسیار کم و معمولا بصورت درون همسری صورت پذیرد.مهریه 40 تا صد هزار تومان شیربها از بیست 30هزار تومان در نوسان است.شیربها.نقدا پرداخت می شود تا صرف خرید جهزیه شود.بهنگام عروسی چند آلونک خالی و با پارچه های رنگی و وارنگ تزئین و بر در و دیوار تورهای صورتی و سفید می آویزند و عروس و داماد که معمولا از اهالی آلونک ها یا از اهالی روستاهای اطراف آمل اند را در کنار هم قرار داده،به خواندن تصنیف های محلی مشغول می شوند و بالاخره ناهار یا شامی فراهم آورده،از همسیگان خود در اجتماع آلونکی،پذیرایی می کنند.

شغل اکثر مردان دوره گردی،زباله گردی،ماشین شویی و ایستادن بر چهار راه ها بدلایل گوناگون از جمله سیگار فروشی است،آهنگر،راننده و گرد و بادکنک فروش نیز در بین آنان یافت می شود.زنان چند سیخ کباب و میخ و قند شکن و فرفره ای در دست به دوره گردی مشغول اند،کف بین نیز هستند و برخوردار از روانشناسی ناخوانده که سختی روزگار و سختی معاش بدانان آموخته،دختران جوان را به باز کردن رازهای آینده و شاهزادگانی که به زودی بر درگاه خانه ایستاده و ایشان را فراخواهد خواند،می طلبند تا از بافتن آسمان و ریسمان بهم و نوید دادن از خبرهای خوش آینده و ایجاد رضایت خاطر،سکه ای به کف آورند و تکه نانی بخانه برند.در آمد متوسط مردان از راه هایی که مشروع تلقی می شود روزانه 2000 الی 2500ریال می شود.برخی از زنان نیز به کلفتی خانه های مجاور می روند.کودکان و نوجوانان بی علاقه به تحصیل از بام تا شام به جمع آوری مفتول و صندلی شکسته و بالاخره زباله های شهر مشغول اند،برخی به کارگری در مغازه های اطراف همت گمارده،تعدادی نیز گدایی می کنند و از شهر آرا تا تجریش را زیر پوشش خود دارند.

بچه هایی که به کار مشغول نیستند در محوطه آلونک به خاک بازی می پردازند و خود را به گل ولای آغشته می سازند.تنها یک نوجوان در کل اجتماع تا دوم نظری خوانده است و بقیه به ولگردی مشغول اند و یا سگ بازی و کفتر بازی می کنند.اکثر از 2-13 سالگی سیگار بر لب می نهند و عمیقا دود آن را به ریه ها می فرستند تا بزرگ شدن خود را به رخ دیگران کشند.زنان و مردان خسته از تلاش قوت لایموت،عصرها بر درگاه الونک ها آرام گرفته، گپ می زنند و غیبت این و آن می کنند.برای همین امر سبب شده است تا بین زنها به گرات زدوخورد رخ دهد و وسیله ای برای تفریح مردان و رهگذران فراهم آید.

زمینه آسیب زایی بس مساعد است و آسیب ها(البته نه به شدت«حلب شهر»منطقه 8)در حال گسترش اند.چند معتاد ساکن اجتماع آلونک نشین، اعتیاد و خرید و فروش مواد مخدر خاصه هروئین را بدرون اجتماع آورده اند و ساکنین به نجوا از چند مورد فاحشگی سخن می گویند.البته گدایی نیز که مرسوم است.دزدی مکرر وسایل خانه های اطراف گزارش می شود و طبعا ساکنین اجتماع آلونگ نشین فورا در مظان اتهام قرار می گیرند و بازجویی می شوند.در مواردی به دزدی اعتراف کرده اند و همین امر خشم ساکنین اطراف از وجود آلونک ها ناخرسنداند را دوچندان کرده است و مایل اند که شهرداری هرچه زودتر به حیات اجتماع خاتمه دهد و آلونک ها را برچیند. شهرداری نیز گاه و بیگاه به امید انجام این کار به محل می آید که آخرین بار در تابستان سال 1366 بوده است که چند آلونک تخریب لیکن با تجمع مردم و ایستادن بر سر راه وسایل و ماشین ها،امر تخریب متوقف و فعالان کاغذی برجیب دارند که شهرداری را از تخریب آلونک ها تا اطلاع ثانوی باز می دارد.بعلت خطر تخریب،آلونک جدیدی برپا نمی شود،بهمین دلیل دو تا سه خانوار در یک آلونک بسر می برند.فقط اقوام بسیار نزدیک را به درون راه می دهند و از اقامت دیگران در محل بشدت جلوگیری می کنند.نگران مسکن خویش اند و لذا در مواردی که به مسکن مربوط می شود تجانس گروهی فوق العاده بالایی را نشان می دهند و همه از کوچک و بزرگ کلمات مشابهی بکار می برند و به یکسان توضیح می دهند.کمک متقابل بعلت دروابط نزدیک بیش از سایر اجتماع های آلونک نشین به چشم می خورد و از آنجا که همه قوم و خویش یکدیگراند نظارت بر کار دیگران و آگاه شدن از همه چیز رایج است.

مدتی قبل مقداری زمین در باغ فیض و جنت آباد به ساکنین اجتماع آلونکی پل مدیریت اختصاص داده شد و حتی پی کنی برای شروع ساختمان نیز به فرجام رسیده است،لیکن ساکنین به دو ددلیل منصرف شده اند.یکی آنکه اکثرا برای اتمام بنا پول کافی در اختیار ندارند و دوم آنکه برخی اقدام شهرداری را حیله برای تخریب الونک ها پنداشته و نگران باز پس گیری زمین ها پس از تخلیه آلونک ها بوده اند.لذا این اقدام بی نتیجه مانده و اجتماع آلونکی«پل مدیریت»به حیات خود ادامه داده است.ناگفته نگذاریم که 15 خانوار در 7 الونک صاحب دفترچه بسیج اند.

آلونک نشینها فقط اقوام نزدیک خود را در جمع خود می پذیرند،نگران مسکن خود هستند و در مواردی که به مسکن آنها مربوط می شود تجانس گروهی فوق العاده بالایی نشان می دهند.

در اجتماع 400 نفره آلونک نشینان«پل مدیریت»،تنها یک نوجوان وجود دارد که تا کلاس دوم نظری درس خوانده است.

اجتماع آلونکی«پل مدیریت» ثمره چادر زدن چهار یا پنج خانوار روستایی در حوالی سال 1350 است که با مناسب تشخیص داده شدن توسط اینان،در طول 4 تا 5 ماه سریعا به یک اجتماع 21 خانواری تبدیل شده است.

تجسم تقریبی اجتماع آلونک نشین منطقهء 2 شهرداری(پل مدیریت) (به تصویر صفحه مراجعه شود) با تشکر از:غفور فرج پور،مرتضی جلال پور و منصور خاندانی-اعضای گروه تحقیق دانشجوئی برنامه ریزی شهری منطقه 2 پل مدیریت

سابقه اجتماع آلونکی مورد بحث به مکانی به نام«کمپ»باز می گردد که ظاهرا قدیمی ترین اجتماع آلونک نشین تهران بوده و در دوران جنگ دوم جهانی پدید آمده است.

اثاثیه خانه در اجتماع های آلونکی نوع سوم معمولا از یک یا دو فرش ماشینی،چند تکه موکت و حد اکثر یک یا دو قالیچه بافت روستا،تلویزیون کوچک سیاه تو سفید،گاه یخچال ایرانی کوچک و کهنه و بندرت کولری بر فراز بام تشکیل شده است.رادیویی معمولا جلد شده با پلاستیک و ساعتی زنگ دار نیز در گوشه ای قرار دارند و پرداختن به آنها در انحصار رئیس خانواده است. برای مدتها از برق غیر مجاز استفاده می کرده اند و پس از قطع و وصل مکرر صاحب کنتور شده اند.آب را از شیرهای بر داشت عمومی تامین می کنند و علاوه بر آن لوله کشی بدیعی از شلنگ های باریک،نوبتی آب شهر را به واحدها می رساند.اکثر اهالی از اطراف شهری در شمال غربی کشور آمده اند و بزبان ترکی سخن می گویند.البته نسل جدید همه زاده اجتماع مورد بحثند زیر خانوارهای اقامتی حد اقل 20 ساله در اجتماع داشته اند.همه خانوارها عضو محله محل اقامت به شمار می آیند و از دفترچه بسیج،کارت ارزاق و شیر و سیگار برخوردارند و از نظر اقتصادی کاملا جذب محله شده اند.اثر خانوارها تک همسری اند و بنا به تعریف متداول،زوجین با یکدیگر سازگارند. یعنی گرچه گاه رئیس خانار همسر را کتک نیز می زند،لیکن پس از لختی صلح برقرار می شود و مساله عادی تلقی می شود. بالاخره باید گفت که فاضلاب خانه ها به استثنای توالت های خصوصی به جوی سرازیر می شود.

در اجتماع آلونکی دیگری از نوع سوم 32 خانوار زندگی می کنند که از جنوب شرقی کشور آمده اند.نخست«حلب شهر»کوچکی بر پا داشته و سپس با وقوع انقلاب اسلامی واحدها را نظم بخشیده یا بلوک سیمانی ساخته اند،و گاه آنها را به شرط نداشتن بچه و نیامدن میهمان و داشتن ضامن معتبر،از 30 تا 50 تومان روزانه به اجاره نیز می دهند.اجتماع در طرح مسیل ها واقع است و همین امر ناثباتی وضع مسکن را تشدید کرده سبب تحرک مکانی در خور توجهی گردیده است.جالب آنکه تازه واردین که در سالهای 57 به بعد وارد شده اند با ارزش گذاری و انگ و بر چسب زنی از یک سو و روابط قوی موجود در اجتماعهای آلونک نشین از سوی دیگر،آگاهی آلونک نشینان بر موقعیت اجتماعی خویش را بالا برده و تجانس و وفاق اجتماعی،گروه گرایی درون گرایانه مشهودی را به ارمغان آورده است. تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی،نزدیک به صد هزار خانوار آلونک نشین در گودهای جنوب شهر تهران و سایر مناطق آلونکی مسکن گرفته بودند.

خانارهای نقل مکان کرده و از اجتماع رفته فامیل و هم ولایتی اند.مساحت خانه ها از 21 تا 40 متر مربع است و گاه تا 250 هزار تومان خرید و فروش می شود،از 32 خانوار ساکن اجتماع 5 خانوار تلویزیون دارند و برق را بصورت غیر مجاز تامین کرده اند.از شیرهای بردشات عمومی آب مصرفی را تامین می کنند و در بشکه های حلبی نگاه می دارند.جمعیت اجتماع 176 نفر ذکر شده که زنان خانه دار و مردان به سیگار فروشی و جمع آوری نان خشک و فروش نمک اشتغال دارند.چند نفر نیز مسافرکشی کرده و عمر می گذرانند. کودکان و نوجوانانی که به مدرسه رغبتی ندارند،یا فروش سیگار مددکار خانواده اند.

باز هم در اجتماع آلونکی دیگری از نوع ستوم 100 خانوار با جمعیتی حدود 700 نفر روزگار می گذرانند که اکثراً از حوالی زنجان آمده اند.کل اجتماع زمینی به مساحت تقریبی 4000 متر مربع را به خود اختصاص داده تو همه آلونک های آن با بلوک های سیمانی ساخته شده است.حدود 10 خانوار درهای آهنی و بقیه درهای چوبی دارند و برخی نیز از اشیاء فرسوده بعنوان دیوار واحد مسکونی استفاده کرده اند.برق بصورت غیر مجاز است و آب از طریق لوله کشی شلنگی بصورتی نوبتی به خانه ها می رسد و در ظرف حلبی نگاهداری می شود.فاضلاب خانه ها به رودخانه ای که از کنار اجتماع می گذرد ریخته می شود.در این اجتماع تجزیه زباله ها رواجی تام و تمام دارد و انبارهای نان خشک نیز بچشم می خورد.چند کارگاه آهنگری نیز در داخل و دور و بر آلونک ها وجود دارد.قدیمی ترین واحد مسکونی اجتماع 20 سال پیش و جدیدترین آنها هشت سال قبل بر پا شده است.متوسط در آمد هر خانوار حدود 40000 ریال در ماه است.پنج نفر با ماشین شخصی خود مسافرکشی می کنند و 21 وانت بار نیز کار جمع آوری نان خشک و تحویل به دامپروری های اطراف را بعهده دارند. کاغذ و کارتن و پلاستیک نیز جمع آوری و فروخته می شود.برخی از اهالی این اجتماع جزیی کشاورزی در موطن خود دارند که همه ساله آنان را به روستا می کشاند تو مدتی نگاه می داد.اکثراً بیسوادند،همه خانوارها تک همسری بشمار می روند،و مهریه را بین 50 تا 100 هزار تومان و شیربها را بسته به شرایط،تاسی هزار تومان تعیین می کنند.

***

با توجه به تک نگاری اجتماع های آلونک نشینی نوع ستوم،باز هم فرضیه اساسی پژوهش در سطح کلان تأئید می گردد.بدین معنا که با شروع توسعه برون زا و تحمیلی کشور از طریق سرمایه گذاری های روبنایی حاصل از در آمد نفت،قطب های توسعه برون زا در مراکز استان ها و بویژه در مرکز اداری کشور، شکل می گیرد به نحوی که بخش اعظم امکانات به قطب های یاد شده سرازیر می گردد.با تمرکز امکانات و در آمد و شغل در نقاط محدود،آرایش فضایی جامعه بهم خورده تو تمرکز فضایی در قطب های یاد شده حاصل می آید.بهمراه تمرکز فضایی،نرخ مبادله بین شهر و روستا و شهرهای کوچک و مراکز توسعه برون زا به زیان روستا و شهرهای کوچک تغییر می کند و واردات،جانشین تولیدات روستایی و بطور کلی داخلی می شود،نتیجتاً روستا به زائده ای با ساختار جامعه بدل می شود و علت وجودی خود را از دست می دهد.

ادامه حیات اقتصاد معیشتی برپایه خانوار،امکان تحول درونی روستا را با توجه به سطح فرهنگی و شاریط اقلیمی به حد اقل می رساند و تمرکز امکانات،جمعیت را به ستوی خود کشانیده،مهاجرت گاه بنه کن،شدت می گیرد.با امکان یافتن مصرف بدون تولید و از طریق واردات به بهای فروش

 

 

 

 

 

آلونک نشینی در تهران

نوشتهء:

دکتر پرویز پیران

بر نوع سوم اجتماع های آلونک نشین تهران برخلاف دو نوع قبلی که با عناوین«حلب شهرها»و«روستاهای درون شهر»مورد بحث قرار گرفتند،نامی خاص نمی تان بخشید.زیرا نامگذاری دو نوع قبلی بر معیارهای فیزیکی و نوع معماری اجتماع های آلونکی استوار بود،اما بافت فیزیکی نوع سوم اجتماع های آلونکی دارای ویژگی خاصی نیست و معماری ساده آن با مساکن تهیدستان شهری و خانه سازی غیر مجاز حاشیهء شرقی و جنوبی تهران تفاوت بارزی ندارد و تا حد زیادی از آنها قابل تفکیک نیست.تنها ملاکی که بررسی نوع سوم آلونک نشینی تهران را در حیطه پژوهش حاضر قرار می دهد و پرداختن به آن را در چارچوب طرح مساله و تعاریف مطروحه مجاز می سازد،تفاوتی است که بین این قبیل اجتماع ها تو سایر نقاط بلافصل و دوروبر آنها وجود دارد و این تفاوت که دارای ریشه ای اجتماعی-فرهنگی است،در وجدان جمعی ساکنین اطراف اجتماع های آلونکی نقش بسته،باز خورد آن بر شخصیت و مالاً رفتار اهالی آلونک نشین اثر آشکار گذارده است و معیار تمایز این قبیل اجتماع ها از سایر مکان های شهری شده است.ارزش گذاری وانگ و بر چسب زنی از یک سو و روابط قومی موجود در اجتماع های مورد بحث از سوی دیگر،آگاهی آلونک نشینان بر موقعیت اجتماعی خویش را بالا برده و تجانس و وفاق اجتماعی،گروه گرایی درون گرایانهء مشهودی را به ارمغان آورده است.

تفاوت آشکار بین اجتماع های آلونکی و سایر مساکن اطراف آن در مفاهیمی چون«اهل آلونک»،«آلونکی ها»،«بچه های آلونک ها»،و نظایر آن تجلی یافته است و معمولاً با مشاهده تخطی از عرف عام و راه و رسم متداول،از سوی هر فردی طرح می گردد و نسبت و ارتباط فرد خاطی با آلونک ها و آلونک نشینی احتمال داده می شود.البته چنین تفاوتی در مورد انواع دیگر آلونک نشینی نیز صادق است،لیکن اجتماع های نوع اول و دوم هویتی خاص خود کسب کرده اند و چون شهرکی مستقل(خاصه شهرک های منطقه 16 شهرداری تهران) خود را به محیط تحمیل کرده و پذیرفته شده اند،اما اجتماع های نوع سوم با محیط بلافصل خود تفاوت چندانی ندارند و از نظر فیزیکی در پیرامون خود ادغام شده لیکن از نظر اجتماعی متمایز باقی مانده اند.بر این اساس ارتباط با اهالی این قبیل اجتماع ها سخت تر و میزان اطلاعات بدست آمده کمتر و قابلیت اتکاء و اعتبار یافته ها پائین تر است.خصومتی آشکار بین ساکنین نقاط کاملاً محیط بر اجتماع های آلونکی و مردم آلونک نشین وجود دارد که اجتماع های نوع سوم از جهانی شدیدتر است.افراد خارج از اجتماع باور دارند که وجود آلونک نشینی در اطراف ایشان باعث کاهش قیمت زمین و خانه آنان شده،از مطلوبیت و کیفیت محله می کاهد و منزلت مکان زندگی آنان را در نظام درجه بندی موجود شهر تهران کاهش می دهد.بر کنار از این مساله،روابط پایدار اقتصادی بین ساکنین اجتماع های آلونکی و مردم اطراف آنان پدید آمده و بده و بستان هایی شکل گرفته است.بسیاری از زنان آلونکی برای انجام کارهای یومیه منازل اطراف به کمک ساکنین آنها می روند که این امر از جهات گوناگون قابل مطالعه و امعان نظر است.

ساخت فیزیکی اجتماع های آلونکی نوع سوم بسیار منظم تر از دو نوع دیگر است و معمولاً در کنار خیابان اصلی و در ادامهء نظم موجود و بر سیاق خیابان های طراحی شده،روییده اند.در مورد حتی گذر اصلی و خیابان مرکزی اجتماع آلونکی هم عرض خیابان های موازی خود بوده و اسفالت نیز شده است.(نقشه های شماره 1 و 2 خاصه در مقام مقایسه با نقشه سایر اجتماع های آلونکی موید چنین نظمی است).خانه های بر پا شده بر زمین های مستطیل شکل حد اکثر 70 متر مربع و حد اقل 20 متر مربع مساحت دارند و عموماً از بلوک های سیمانی،آجرهای دست دوم و یا خارج از استاندارد و یا شکسته،درهای فرسوده آهنی که ناشیانه رنگ خورده اند و زندگ زدگی آن اینجا و آنجا از زیر رنگ بیرون زده است،و پنجره های چوبی ناهماهنگ ساخته شده اند.بلوک های سیمانی و آجرها با ملاطی ناچیز و یا حتی بدون ملاط رویهم چیده شده اند.به نحوی که رهگذران نا آشنا را بدین اندیشه فرو می برد که مبادا خانه با تکانی اندک از پای بست فرو ریزد.لیکن مقاومت واحدها نسبتاً خوب است و بهر تقدیر شامگاهان در زیر سقف هر واحد تنی چند بی محابا سر بر بالین نهاده و دمی آرام می گیرند.معمولاً در آهنی کوچک و پله ای سیمانی که بر خیابان قرار دارد،ورودی واحدها را تشکیل می دهد.در هابه حیاط کوچکی که در برخی از موارد سقف آن با ایرانیت پوشیده شده است،باز می شود و واحدها به 1 یا 2 اطاق متصل بهم، آشپزخانه و انبار باریک تو کوچکی تقسیم شده است.گاه توالت بسیار کوچکی نیز در کوشه حیاط قرار دارد و در مواردی از توالت های عمومی اجتماعی استفاده می شود.چند شاخه سیم لخت که به چراغ کم سو و پر گرد و غباری منتهی می گردد،نوری زرد را بدرون واحدها می پاشد.سقف ها به مدد تیرهای چوبی و باز هم با ملاطی کم مایه و نهایتاً قیرگونی رقیقی،شکل گرفته اند و بر بام برخی از واحدها،در و پنجره های فرسوده و اشیاء بسیار دیگری برای روز مبادا نگاهداری می شوند فاضلاب اکثر آلونک های نوع سوم نیز به مسیل های اطراف آنها ریخته می شود و تنها در یک مورد جوی خیابان بدین امر اختصاص یافته است.آب رودخانه،مسیل و جوی،هرکدام که در دسترس باشد،مورد استفاده قرار می گیرد و ظرف و لباس و سایر وسایل در آن شسته می شوند.مشاغل ساکنین باز هم چون سایر اجتماع های آلونکی از جمله مشاغل رده پائین خدماتی در بخش خصوصی و عمومی بحساب می آید و صرفا در موارد معدودی تخصص هایی در زمینه حمل و نقل و تعمیر وسائیط نقلیه بچشم می خورد که میزان آن نسبت به اجتماع های نوع اول و دوم بیشتر است.

در یکی از این قبیل اجتماع های آلونکی یکصد و نه خانوار با جمیعتی قریب به 700 نفر رحل اقامت افکنده و زندگی می کنند.جالب آنکه اکثر اهالی این اجتماع قوم و خویش یکدیگرند و بیش از 50 خانوار نام فامیل مشترکی دارند و از روستای خصی به اجتماع آمده و زیست جمعی شهری خود را آغاز کرده اند. از این روی تجانس گروهی بسیار بالایی در بین ساکنین اجتماع آلونکی بچشم می خورد و حرکات و سکنات همه اهالی زیر ذره بین تیز بین سایرین قرار دارد و

کوچکترین واقعه ای بزودی توجه همگان را جلب می کند و به نحوی که هر رفت و آمد نا آشنایی را فورا ثبت می کنند و بهم خبر می دهند.

سابقه اجتماع آلونکی مورد بحث به مکانی به نام«کمپ»باز می گردد که ظاهرا قدیمی ترین اجتماع آلونک نشین تهران بوده و در دوران جنگ دوم جهانی پدید آمده است.

اثاثیه خانه در اجتماع های آلونکی نوع سوم معمولا از یک یا دو فرش ماشینی،چند تکه موکت و حد اکثر یک یا دو قالیچه بافت روستا،تلویزیون کوچک سیاه تو سفید،گاه یخچال ایرانی کوچک و کهنه و بندرت کولری بر فراز بام تشکیل شده است.رادیویی معمولا جلد شده با پلاستیک و ساعتی زنگ دار نیز در گوشه ای قرار دارند و پرداختن به آنها در انحصار رئیس خانواده است. برای مدتها از برق غیر مجاز استفاده می کرده اند و پس از قطع و وصل مکرر صاحب کنتور شده اند.آب را از شیرهای بر داشت عمومی تامین می کنند و علاوه بر آن لوله کشی بدیعی از شلنگ های باریک،نوبتی آب شهر را به واحدها می رساند.اکثر اهالی از اطراف شهری در شمال غربی کشور آمده اند و بزبان ترکی سخن می گویند.البته نسل جدید همه زاده اجتماع مورد بحثند زیر خانوارهای اقامتی حد اقل 20 ساله در اجتماع داشته اند.همه خانوارها عضو محله محل اقامت به شمار می آیند و از دفترچه بسیج،کارت ارزاق و شیر و سیگار برخوردارند و از نظر اقتصادی کاملا جذب محله شده اند.اثر خانوارها تک همسری اند و بنا به تعریف متداول،زوجین با یکدیگر سازگارند. یعنی گرچه گاه رئیس خانار همسر را کتک نیز می زند،لیکن پس از لختی صلح برقرار می شود و مساله عادی تلقی می شود. بالاخره باید گفت که فاضلاب خانه ها به استثنای توالت های خصوصی به جوی سرازیر می شود.

در اجتماع آلونکی دیگری از نوع سوم 32 خانوار زندگی می کنند که از جنوب شرقی کشور آمده اند.نخست«حلب شهر»کوچکی بر پا داشته و سپس با وقوع انقلاب اسلامی واحدها را نظم بخشیده یا بلوک سیمانی ساخته اند،و گاه آنها را به شرط نداشتن بچه و نیامدن میهمان و داشتن ضامن معتبر،از 30 تا 50 تومان روزانه به اجاره نیز می دهند.اجتماع در طرح مسیل ها واقع است و همین امر ناثباتی وضع مسکن را تشدید کرده سبب تحرک مکانی در خور توجهی گردیده است.جالب آنکه تازه واردین که در سالهای 57 به بعد وارد شده اند با ارزش گذاری و انگ و بر چسب زنی از یک سو و روابط قوی موجود در اجتماعهای آلونک نشین از سوی دیگر،آگاهی آلونک نشینان بر موقعیت اجتماعی خویش را بالا برده و تجانس و وفاق اجتماعی،گروه گرایی درون گرایانه مشهودی را به ارمغان آورده است. تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی،نزدیک به صد هزار خانوار آلونک نشین در گودهای جنوب شهر تهران و سایر مناطق آلونکی مسکن گرفته بودند.

خانارهای نقل مکان کرده و از اجتماع رفته فامیل و هم ولایتی اند.مساحت خانه ها از 21 تا 40 متر مربع است و گاه تا 250 هزار تومان خرید و فروش می شود،از 32 خانوار ساکن اجتماع 5 خانوار تلویزیون دارند و برق را بصورت غیر مجاز تامین کرده اند.از شیرهای بردشات عمومی آب مصرفی را تامین می کنند و در بشکه های حلبی نگاه می دارند.جمعیت اجتماع 176 نفر ذکر شده که زنان خانه دار و مردان به سیگار فروشی و جمع آوری نان خشک و فروش نمک اشتغال دارند.چند نفر نیز مسافرکشی کرده و عمر می گذرانند. کودکان و نوجوانانی که به مدرسه رغبتی ندارند،یا فروش سیگار مددکار خانواده اند.

باز هم در اجتماع آلونکی دیگری از نوع ستوم 100 خانوار با جمعیتی حدود 700 نفر روزگار می گذرانند که اکثراً از حوالی زنجان آمده اند.کل اجتماع زمینی به مساحت تقریبی 4000 متر مربع را به خود اختصاص داده تو همه آلونک های آن با بلوک های سیمانی ساخته شده است.حدود 10 خانوار درهای آهنی و بقیه درهای چوبی دارند و برخی نیز از اشیاء فرسوده بعنوان دیوار واحد مسکونی استفاده کرده اند.برق بصورت غیر مجاز است و آب از طریق لوله کشی شلنگی بصورتی نوبتی به خانه ها می رسد و در ظرف حلبی نگاهداری می شود.فاضلاب خانه ها به رودخانه ای که از کنار اجتماع می گذرد ریخته می شود.در این اجتماع تجزیه زباله ها رواجی تام و تمام دارد و انبارهای نان خشک نیز بچشم می خورد.چند کارگاه آهنگری نیز در داخل و دور و بر آلونک ها وجود دارد.قدیمی ترین واحد مسکونی اجتماع 20 سال پیش و جدیدترین آنها هشت سال قبل بر پا شده است.متوسط در آمد هر خانوار حدود 40000 ریال در ماه است.پنج نفر با ماشین شخصی خود مسافرکشی می کنند و 21 وانت بار نیز کار جمع آوری نان خشک و تحویل به دامپروری های اطراف را بعهده دارند. کاغذ و کارتن و پلاستیک نیز جمع آوری و فروخته می شود.برخی از اهالی این اجتماع جزیی کشاورزی در موطن خود دارند که همه ساله آنان را به روستا می کشاند تو مدتی نگاه می داد.اکثراً بیسوادند،همه خانوارها تک همسری بشمار می روند،و مهریه را بین 50 تا 100 هزار تومان و شیربها را بسته به شرایط،تاسی هزار تومان تعیین می کنند.

***

با توجه به تک نگاری اجتماع های آلونک نشینی نوع ستوم،باز هم فرضیه اساسی پژوهش در سطح کلان تأئید می گردد.بدین معنا که با شروع توسعه برون زا و تحمیلی کشور از طریق سرمایه گذاری های روبنایی حاصل از در آمد نفت،قطب های توسعه برون زا در مراکز استان ها و بویژه در مرکز اداری کشور، شکل می گیرد به نحوی که بخش اعظم امکانات به قطب های یاد شده سرازیر می گردد.با تمرکز امکانات و در آمد و شغل در نقاط محدود،آرایش فضایی جامعه بهم خورده تو تمرکز فضایی در قطب های یاد شده حاصل می آید.بهمراه تمرکز فضایی،نرخ مبادله بین شهر و روستا و شهرهای کوچک و مراکز توسعه برون زا به زیان روستا و شهرهای کوچک تغییر می کند و واردات،جانشین تولیدات روستایی و بطور کلی داخلی می شود،نتیجتاً روستا به زائده ای با ساختار جامعه بدل می شود و علت وجودی خود را از دست می دهد.

ادامه حیات اقتصاد معیشتی برپایه خانوار،امکان تحول درونی روستا را با توجه به سطح فرهنگی و شاریط اقلیمی به حد اقل می رساند و تمرکز امکانات،جمعیت را به ستوی خود کشانیده،مهاجرت گاه بنه کن،شدت می گیرد.با امکان یافتن مصرف بدون تولید و از طریق واردات به بهای فروش

 

 

 

 

 

شهرنشینی شتابان و ناهمگون

 

1-مسکن نابهنجار

 

دکتر پرویز پیران-عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی

 

مقدمه:نگاهی گذار به شهری شدن جهان

 

اگر کنده شدن از جایی و پناه گرفتن در جایی دیگر تعریف کلی مهاجرت تلقی شود،باید پذیرفت که نوع انسان از این نظر گوی سبقت از همه موجودات دیگر در ربوده است.خاصه اگر گرایش به مهاجرت در رابطه با فراوانی دفعات و فاصله بین مبدء و مقصد در نظر گرفته شود،تمایز آدمی از دیگران برجسته تر می شود(ا 1975 و Du Toit ).توانایی اقدام آگاهانه و ارادی به مهاجرت و یا اجبار به آن،سبب کاهش جمعیت نقطه ای و افزایش و تجمع آن در نقطه دیگری می شود و از آنجا که بکارگیری توانایی های فکری و مهارت فنی بشر به او اجازه می دهد تا جبر محیط طبیعی را بشکند و یا خود را با تغییرات اکولوژیکی همنوا کند،تجمع شمار انبوه آدمیان در مکانی محدود امکان پذیر می گردد.این فرایند پیشینه ای سالمند دارد و به هزاران سال قبل برمی گردد.اوراق تاریخ بشری از کنده شدن افراد،خانواده ها و گروه های بیشماری از جایی،به امید اقامت در جایی بهتر و یا کوچانیدن دردناک جماعات بسیار،حکایت دارد.اما آهنگ و فراوانی دست یازیدن به این عمل در دو قرن اخیر آنچنان شدت گرفته است که با زمان های قبل غیرقابل مقایسه بنظر می رسد و این اقدام کهنسال بشری به حد هشداردهنده خود نزدیک شده و زنگهای خطر به صدا درآمده است.

 

امروز مهاجرت،شهرنشینی را تداعی می کند و با مهاجرت آمدن از روستا در سال 1800 میلادی جمعیت جهان حدود یک میلیارد و جمعیت شهرهای بیش از یکصد هزار نفر حدود 20 میلیون نفر بود ولی این نسبت 2 درصدی در سال 1950 به حدود 17 درصد رسید.

 

در فاصله سالهای 1900 تا 1975 شمار شهرهای یک میلیون نفری ده برابر،و شهرهای بیش از 5 میلیون نفر بیست برابر شده است.

 

به شهر و یا از شهرهای کوچک به مراکز اداری و سیاسی و صنعتی عمده به ذهن متبادر می گردد تا بدانجا که مهاجرت و شهرنشینی در متون و منابع بیشمار همنشین دایمی یکدیگر گشته اند و مترادف هم بشمار می روند.این امر باز هم به تجربه عظیم دو قرن گذشته بشریت باز می گردد دو قرنی که طی آن هزاران شهر پا به عرصه وجود گذاشته،جمعیت جهان با سرعتی شگرف به نفع شهرها تقسیم شده است.«کینگزلی دیویس»در تصویری که عینا عرضه شده سرعت شهری شدن جمعیت جهان را بخوبی مجسم ساخته است.(8:1972, Davis )

علوم اجتماعی مغرب زمین،با اتکا به ظاهر وقایع و برای توجیح غارت جهان سوم،هجوم روستائیان به شهرهای بزرگ و خاصه پایتختهای جهان سوم را تکرار تجربه تاریخی غرب در صنعتی شدن دانسته و به تبلیغ آن پرداخته است.

 

به علت درون زا نبودن حرکت شهری شدن در جهان سوم،تضاد بین فرهنگ سنتی و فرهنگ عاریتی گریبان شهروندان جهان سوم را می گیرد و به ناسازگاری در متن های اجتماعی منجر می شود.

 

تخمین های سال 1964 میلادی نشان می دهد که 50 درصد جمعیت آنکارا،33 درصد جمعیت مکزیکوسیتی،17 درصد جمعیت هنگ کنگ،20 درصد جمعیت کاراکاس،13 درصد جمعیت دهلی و 23 درصد جمعیت مانیل ساکن مساکن نابهنجار بوده اند.

 

تصویر شماره یک:منحنی بالا نشانه کل جمعیت جهان و منحنی نقطه چین پائین معرف شهرهای یکصد هزار نفر و بیشتر در مدتی بیش از یک قرن و نیم است.چنانچه مشاهده می شود در سال 1800 میلادی جمعیت جهان نزدیک به یک میلیارد و جمعیت شهرهای بیش از صد هزار نفر نزدیک به 20 میلیون نفر بوده است یعنی نسبت جمعیت شهرهای بیش از یکصد هزار نفر به کل جمعیت جهان حدود 2%بوده، حال آنکه پس از یکصد و پنجاه سال این نسبت به حدود 17%رسیده است

 

پس می توان نتیجه گرفت که جهان در صد و پنجاه سال گذشته به شهری شدن بسیار روی آورده است و گرچه شهرها از قدمتی دیرپای بهره دارند لیکن مرکزیت معاصر را نداشته و چنین بر روستا مسلط نبوده اند.مهمتر آنکه هرگز جمعیتی بدینسان انبوه در نقاط محدود و معدودی گرد نیآمده اند.بنا به گزارش گردهمآیی بین المللی«مادرشهر 84»در فاصله سالهای 1900 تا 1975 شمار شهرهای یک میلیون نفر ده برابر و شهرهای بیش از 5 میلیون نفر بیست برابر شده است.در همین مدت کل جمعیت بزرگترین شهرهای جهان(25 شهر)چهار برابر افزایش یافته است و با فرا رسیدن سال 2000 از هشت یا ده برابر نیز تجاوز خواهد کرد.بدین ترتیب،میانگین جمعیت این بزرگ شهرها از دو میلیون نفر،به شانزده میلیون نفر خواهد رسید و در مجموع 6 درصد کل ساکنان جهان و 12 درصد جمعیت شهری آن را دربر خواهد گرفت...در حدود سال 2000 برای نخستین بار در تاریخ بشریت مجموع شهرنشینان از مجموع روستانشینان تجاوز خواهد کرد»(24:1366،پیام یونسکو).

 

اما باید توجه داشت که اگر تا سال های دهه 1950 میلادی شهرنشینی و شهری شدن جهان بیشتر معلول گسترش شهرهای کشورهای سرمایه داری غربی بود،از جنگ دوم جهانی به این سوی کشورهای جهان عقب نگهداشته شده آسیا،افریقا و امریکای لاتین شهری شدن آرام گذشته را به کناری نهاده شتابان در مسیر شهری شدن به پیش تاخته اند تا بدانجا که براساس تخمین های موجود سهم عمده جمعیت جهان و بزرگ شهرهای آینده به این قبیل کشورها تعلق خواهد داشت.علاوه آنکه بسیاری به ظهور علائم فرایند کاهش شهری شدن و شهرگریزی در ایالات متحده و سایر کشورهای صنعتی سرمایه داری اشاره دارند و مدعی آن شده اند که در آینده ای نه چندان دور شهرگریزی در جهان پیشرفته رواجی تام و تمام خواهد یافت(نگاه کنید به 1976، Berry ).پس می توان نتیجه گرفت که شهری شدن آینده جهان عمدتا بر دوش کشورهای عقب نگاهداشته شده آسیایی،آفریقایی و امریکای لاتین قرار خواهد داشت.

 

بقول گیلبرت«در جهان سوم آهنگ رشد شهری در خلال 30 سال گذشته واقعا عظیم و شگفت آور بوده است.از سال 1950 سهم جمعیت ساکن شهرهای جهان سوم تقریبا دو برابر شده است و از رقمی حدود 16 درصد به 32 درصد رسیده است(5:1982، Gilbert ،همچنین نگاه کنید به 90:1977 Lughod Hay ).نرخ بالای افزایش طبیعی جمعیت،مهاجرت سیل آسا از روستا به شهر و آهنگ سریع تبدیل روستاها به شهرهای گاه پرجمعیت،در نخستین نگاه عامل چنین شهرنشینی و شهری شدن نامنتظره ای است.اگرچه، هر سه این عوامل در سطوح بالاتر تحلیل خودشان معلول تحولات ساختار اجتماعی-اقتصادی کشورهای جهان سوم و در فرجامین تحلیل زاده وابستگی به قطب های سرمایه داری جهان است.

 

دو نوع شهری شدن در گستره تاریخ

 

علوم اجتماعی تجربه گرا و رسمی مغرب زمین مدتها شهری شدن را نشانه صنعتی شدن،رشد اقتصادی و مالا توسعه اجتماعی در چارچوب نظام سرمایه داری تلقی می کرد.و با پژوهش های دقیق تجربی،اعم از تحلیل آمارهای موجود و رسمی،پیمایش های توصیفی و یا پیمایش های تحلیلی برای یافت همبستگی بین متغیرها(تحلیل مسیر تاثیر متغیرهای متعدد در پدید آمدن متغیری وابسته و یا تحلیل های چندمتغیری)صحت چنین فرضیه ای را نشان می داد.در واقع او نیز همبستگی های یاد شده با توجه به تعاریف غربی واژه هایی چون صنعتی شدن،رشد اقتصادی و توسعه اجتماعی خاصه در چارچوب نظام صنعتی سرمایه داری غربی،با معنا به نظر می رسد.«گسترش سریع شهری در انتظار انقلاب صنعتی قرن هیجدهم بود و در خلال قرن نوزدهم رشد سریع نساجی،آهن و فولاد و صنایع مهندسی به گسترش کم نظیر منچستر،گلاسکو،لیورپول بیرمنگام و شهرهای مقر کارخانجات نساجی منطقه لانگشتایر و یورکشتایر انجامید»(12:1982، Gilbert ).در فرانسه و ایالات متحده برکنار از تفاوت های جزیی وضع بهمین منوال بود.بعدها صنعتی شدن حتی در آلمان و ژاپن که بقول برینگتون مورپسر Barrington Moore Jr در کتاب«منشاءهای اجتماعی دیکتاتوری و توسعه،ارباب و رعیت در راه ساختن دنیای معاصر»(1966)از الگوی فاشیستی صنعتی شدن پیروی کرده اند نیز به بالا رفتن شاخص های رشد اقتصادی و از همه مهمتر گسترش شهرنشینی و شهری شدن کشور منجر شد.

 

اما اشکال علوم اجتماعی تجربه گرا و رسمی مغرب زمین در رابطه صنعتی شدن با شهرنشینی و شهری شدن مبتنی بر سرمایه داری و یا عدم همبستگی بین چنین متغیرهایی مستتر نیست بلکه ایراد اساسی در تعمیم تجربه تاریخی مغرب زمین به فراسوی مرزهای جغرافیایی چنان نظامی و تلقی جهان شمول از تجارب تاریخی ملل سرمایه داری غربی نهفته است.علوم اجتماعی مغرب زمین،با اتکاء به ظاهر وقایعی که در جهان عقب نگاهداشته شده از لحظه تماس یا غرب و بویژه پس از جنگ دوم جهانی رخ داده است،و برای توجیه غارتی که در پس این تماس مخفی شده است،هجوم روستائیان به شهرهای بزرگ و خاصه پایتخت های جهان سوم را به استناد کمی گرایی یک بعدی و جنون آمیز،تکرار تجربه تاریخی غرب انگاشته،بر آن پای فشرده و به تبلیغ در باب آن پرداخته است و تفاوت بنیادین فرایندهای شهری شدن غرب سرمایه داری و کشورهای عقب نگاهداشته است.یعنی آنچه که در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم در اروپای غربی و شمالی و آمریکای شمالی رخ داده،اینک با رنگ ملی در کشورهای جهان سوم به وقوع می پیوندد.جالب آنکه اگر شاخص هایی چون سرانه تولید ناخالص ملی را با میزان شهرنشینی در ارتباط قرار دهیم.همبستگی نسبتا بالا و معنی داری نشان می دهد.مثلا لوفمان محاسبه کرده است که بین سرانه تولید ناخالص ملی و نسبت جمعیت شهرنشین به کل جمعیت در کشورهای جهان سوم ضریب همبستگی برابر 75/. وجود دارد(نگاه کنید به 1979، Lofman )

لیکن حقیقت آن است که چنین ارقامی هرگز گویای واقعیت نیست و علوم اجتماعی مغرب زمین با تعمیم تجارب تاریخی غرب جهان شمول پنداشتن آنها،به ایدئولوژی توجیه سلطه سرمایه داری جهانی بر ملل محروم بدل شده و از چارچوب مفهوم علم خارج می گردد.(نگاه کنید به:12:1979، Antonio Piran ).در زیر کوشش می شود تا به برخی از تفاوت های بنیادین فرایندهای شهرنشینی و شهری شدن جهان سوم و کشورهای سرمایه داری غرب اشاره شود و یکی از آثار شهرنشینی و شهری شدن جهان عقب نگاهداشته شده یعنی مسکن نابهنجار گذار مورد بحث قرار گیرد.گرچه هریک از تفاوت های مطروحه خود مبحث جداگانه مفصلی تلقی میشود و می تواند مستقلا مورد بحث و بررسی قرار گیرد.

 

1-تفاوت های مرفولوژیک (morphologic) :شهری شدن جهان سرمایه داری طی دویست سال،و در اکثر نقاط حداقل در آغازین مراحل به تانی، صورت گرفته است.طی این مدت گرایش شهری شدن به سوی ایجاد شهرهای متوسط(دویست و پنجاه هزار تا یک میلیون نفری)بوده است و در کنار چنین شبکه شهری،صرفا چند شهر با سرعتی بیشتر رشد کرده اند.طراحی کالبدی و برنامه ریزی شهری در جهان سرمایه داری گرچه از مدلی فایده گرا و آزمند تبعیت کرده است لیکن در مجموع پس از گذشت دوران های اولیه صنعتی شدن و رواج اصلاحات و نوسازی شهری برای مدتها با مشکلات شهری جدی (به استثناء جرائم شهری)روبرو نبوده،اجزاء اصلی و خدمات مورد نیاز شهر (البته نه برای همه)از قبل طراحی شده است.به استثناء مناطق فقیرنشین مشکل مسکن در اکثر شهرها حاد و فوری نبوده است و به آغازین مراحل رشد سرمایه داری آنهم در شهرهای بزرگ محدود میشده و می شود.(البته اقلیت «تهیدستان مطلق»استثناءاند)در مقابل،جهان سوم در مواجه با نظام سرمایه داری و در رابطه با نیازهای آن نظام،شهری شدن معاصر خود را آغاز کرده است و لذا فرایند شهری شدن برون زا یا تحمیل شده از خارج بوده است.با شروع این فرایند،شبکه همگون سنتی شهری(در صورت وجود)کاملا تحت تأثیر قرار گرفته،چند شهر و در اکثر موارد فقط یک شهر با سرعتی چشمگیر رشد خود را آغاز کرده است و تمامی تحولات فضایی-مکانی کشور تحت تأثیر این شهر یا چند شهر معدود بوده است.این امر به پدیده«بزرگ سری»یا «ماکروسفالی»در شبکه شهری جهان سوم جان بخشیده و تمامی تحولات اقتصادی،جمعیتی حتی سیاسی و اداری کشور را تحت الشعاع قرار داده است.بزرگ سری در شبکه شهری«از نظر تاریخی»به عدم امکان پخش جغرافیایی الگوی معرف سرمایه داری صادره به کشورهای زیرسلطه،خاصه در آغاز رابطه بین این دو جهان،باز می گردد.شبکه زیربنایی کشورهای عقب نگاهداشته شده بعلت توسعه نیافتگی تاریخی خود قادر به جذب غیرمتمرکز الگوی معرف غرب نیست و ایجاد چنین شبکه زیربنایی از یکسو پرهزینه،و از سوی دیگر در شرایط عدم وجود نیروی انسانی ماهر،ابزار و سرمایه محلی با عدم تمایل به سرمایه گذاری،طولانی و گاه غیرممکن است لذا تمرکزگرایی براساس ترکیب عامل خارجی(تمایل به ادغام اقتصاد ملی در اقتصاد سرمایه داری جهانی)و عامل داخلی(ناتوانی شبکه زیربنایی موجود و ممکن نبودن ایجاد آن در کوتاه مدت)به اصل اساسی،بنیادین و هدایت کننده فرایند شهری شدن جهان سوم بدل می شود Piran,1987:36 .

 

2-تفاوت از نظر اقتصادی:در جهان پیشرفته ترکیب سه عامل الف، انقلاب سبز یا تشدید استثمار دهقانان برای تولید سوداگرانه محصولات کشاورزی ب،غارت جهان سوم یا تحمیل غرامت جنگی و ج-رونق سرمایه داری تجاری در راه های دور،انباشت اولیه لازم برای سرمایه گذاری صنعتی را فراهم آورد و صنعتی شدن به تانی یا شروع از صنایع سبک و تبدیل تدریجی کارگاه به کارخانه صورت پذیرفت.هجوم دهقانان به شهرها یا رفتن ماشین آلات و ابزار به روستا و تبدیل فعالیت روستایی به مزرعه داری سوداگرانه که طالب بازار جهانی بود همراه گشت لذا تعادلی بین نیروی کار و ماشین برقرار گردید و همگام با رشد صنعت،تو


آدرس ایمیل فرستنده : آدرس ایمیل گیرنده  :

نظرات کاربران
ارسال نظر
نام کاربر
ایمیل کاربر
شرح نظر
Copyright 2014, all right reserved | Developed by aca.ir