بازگشت به بالای صفحه
FACEBOOK TWITTER RSS FEED JOIN US NEWSLETTER
print version increase font decrease font
تاریخ انتشار : سه شنبه 30 خرداد 1396      14:13

نفت؛ محکوم به اتانازی

اقتصاد ایرانی: هنگامی که اقتصاد نفتی از جهان رخت برچیند چه اتفاقی خواهد افتاد؟ پرسش ساده و سرراست است اما دارای درجات مختلفی از اثرات مستقیم، اثرات جانبی و اثرات متاخر است. هنگامی که عصر اقتصاد نفتی به پایان برسد، جهان تغییر خواهد کرد و این تغییر بسیار بزرگ خواهد بود.

بیایید تصور خود را از جهان پس از نفت از برخی موضوعات پایه ای شروع کنیم. موضوع اول ارزش کمپانی های نفتی در بازار بورس است. نفتی ها هم اکنون در بالاترین رده های شرکت های ارزشمند جهان قرار دارند. عمر تمام این شرکت ها به پایان خواهد رسید. در چنین شرایطی بسیاری از سرمایه گذاران پول خود را از دست می دهند یا ارزش سهام آنها با کاهش شدید مواجه خواهد شد. برای اینکه تصور بهتری از چنان شرایطی داشته باشید باید با ارزش فعلی شرکت های نفتی آشنا شویم. درحال حاضر شرکت خودروسازی تسلا که پیشگام تولید خودروهای برقی و کم مصرف در جهان است، توانسته خود را در بین ۳ خودروساز برتر بازار امریکا قرار دهد و ارزش کمپانی خود را به ۶۰ میلیارد و ۱۵۰ میلیون دلار برساند و بالاتر از جنرال موتورز با ارزش ۵۱ میلیارد و ۷۳۰ میلیون دلار و فورد با ارزش ۴۴ میلیارد و و ۷۶۰ میلیون دلار بایستد.

در همین حال کمپانی نفتی اگزان موبیل ارزشی معادل ۳۵۴ میلیارد و ۵۹۰ میلیون دلار دارد. همچنین شورون، دیگر کمپانی نفتی امریکایی نیز ۲۰۴ میلیارد و ۷۶۰ میلیون دلار می ارزد. خارج از ایالات متحده و در خاورمیانه، ارزش شرکت آرامکوی عربستان سعودی بین ۱ تا ۱۰ تریلیون دلار برآورد شده است.

به گزارش تعادل، اما بازار نفت با چنین مختصاتی هر آن امکان سقوط و مواجهه با ترکیدن این حباب دارد. آنچه بازار نفت را سرپا نگه داشته است، چشم انداز رشد است اما بخش بزرگی از جامعه سرمایه گذاران به زودی متوجه خواهند شد که صنعت نفت تنها یک مرده متحرک است. چراکه صنعت حمل و نقل برقی با مزایای رقابتی قیمتی، سهولت بیشتر و مطلوبیت بالاتر درحال توسعه است. اقدامات گسترده یی در جهت مبارزه با آلایندگی هوا در شهرها، ایالات و کشورها درحال پیگیری است و مقابله با افزایش دمای کره زمین به موضوعی برای همکاری جهانی تبدیل شده است.

به محض اینکه سرمایه گذاران و کارگزاران بورسی به این نتیجه برسند که نفت وگاز دیگر انتخاب هوشمندانه ای برای سرمایه گذاری های آتی نخواهد بود، موج خروج پول و سرمایه از این صنعت آغاز خواهد شد.

اما این تنها آغاز راه است. در صنعتی با مقیاس صنعت جهانی نفت، تعداد مشخصی کمپانی سقوط خواهند کرد، شمار مشخصی از مردم بیکار شده و به پیدا کردن حرفه جدید نیاز خواهند داشت و حجم مشخصی از سرمایه گذاران با از دست رفتن ارزش سرمایه خود دست و پنجه نرم خواهند کرد البته آنچه در عمل اتفاق خواهد افتاد به سادگی نوشتن این چند سطر نخواهد بود.

در دنیای امروز بسیاری از کشورها اقتصاد خود را بر پایه نفت و گاز بنا کرده اند. هنگامی که عصر نفت به پایان برسد این کشورها نگون بخت خواهند شد. در چنین وضعیتی کشورهایی همچون عربستان سعودی، روسیه و قطر با کاهش باورنکردنی تولید ناخالص داخلی مواجه می شوند که به معنای کاهش شدید نقدینگی برای شهروندان و به مشکل خوردن کارهای روزمره آنها خواهد بود. این مساله منجر به گسترش مهاجرت، ناآرامی های داخلی یا شاید بروز جنگ های داخلی و با همسایگان می شود.

به این نکته توجه داشته باشید که فقیر بودن به اندازه کافی چالش آفرین است اما سقوط ناگهانی از ثروت به فقر زاینده نوع دیگری از درندگی خواهد بود. همین حالا جهان با مشکلات زیادی در رابطه با مهاجرت های بین المللی، جنگ و تروریسم مواجه است اما حتی شرایط فعلی نیز می تواند زشت تر و کثیف تر شود و خواهد شد.

مساله جالب دیگری که می تواند مورد توجه قرار بگیرد این است که چگونه پایان عصر اقتصاد نفتی، ترکیب ابرقدرت های جهانی و اولویت های اقتصادی جهان را تغییر خواهد داد. از روسیه به عنوان یکی از کاندیداهای سقوط نام بردیم. این کشور چگونه می خواهد با واقعیت حذف نفت از اقتصاد جهان کنار بیاید؟

البته روسیه در این غائله تنها نخواهد بود و ایالات متحده نیز با بحران مشابهی مواجه خواهد شد. البته صنعت نفت و گاز به طور کامل بر اقتصاد ایالات متحده چیره نیست اما این کشور سومین مصرف کننده بزرگ نفت و گاز جهان است و گذشته از این مسائل پیچیده تری نیز برای امریکا وجود دارد.

برای اینکه تصویر شفاف تری از این وضعیت داشته باشیم به سال ۱۹۷۱ بازمی گردیم. زمانی که ریچارد نیکسون تصمیم گرفت نظام ارزی امریکا را که مبتنی بر ارزش طلا بود، تغییر داده و ارتباط بین دلار و طلا را قطع کند. این تصمیم، دلار امریکا را به ارز رایج و شناور در جهان تبدیل کرد اما ثبات این ارز و اعتماد دیگر کشورها به آن را با چالش مواجه کرد. چند سال بعد، نیکسون و وزیر خارجه اش، هنری کسینجر راه حلی برای این موضوع پیدا کردند: پترو دلار!

آنها با عربستان سعودی به یک توافق رسیدند و آن اینکه ایالات متحده اسلحه و حفاظت مورد نیاز عربستان سعودی (به خصوص در برابر اسراییل» را تامین کند و در عوض سعودی ها قیمت گذاری و فروش نفت خام را بر مبنای دلار امریکا انجام دهند و مازاد درآمد نفت خود را در بازار سهام ایالات متحده سرمایه گذاری کنند. عربستان این معامله را پذیرفت و جهان نیز از آن تبعیت کرد.

در سال ۱۹۷۵ تمامی تولیدکنندگان نفت اوپک موافقت کردند که قیمت گذاری فروش نفت خود را براساس دلار امریکا انجام دهند و نفت مازاد خود را در ازای پیشنهادهای سخاوتمندانه امریکا به اوراق قرضه دولتی امریکا بدل کنند. بدین ترتیب تقاضا برای دلار امریکا برای مدت طولانی و چند دهه قدرتمند باقی خواهد ماند. در چنین شرایطی امریکایی ها توانستند به هر میزان که تقاضا وجود داشت، دلار چاپ کنند. اگر می خواهید بدانید که این تصمیم چقدر برای امریکا حایز اهمیت و حیاتی است، کافی است بدانید که صدام حسین در سال ۲۰۰۰ تصمیم گرفت که فروش نفت به دلار امریکا را متوقف و یورو را جایگزین آن کند و در سال ۲۰۰۲ این تصمیم را عملی کرد. ۲۰ مارس ۲۰۰۳ حمله نظامی امریکا به عراق آغاز شد، آن هم با بهانه مبارزه با سلاح های کشتار جمعی. سلاح هایی که هیچگاه در عراق پیدا نشد.

نیاز به شرح مفصل این موضوع نیست که سیاست گذاران امریکایی تصمیم عراق را تهدیدی جدی برای موجودیت اقتصاد امریکا می دانستند. تصور کنید که با موفقیت عراق در جایگزینی یورو، کشورهای دیگر نیز از این موضوع تبعیت می کردند و چه فرجامی دلار امریکا را انتظار می کشید.

ارز تمام کشورها اکنون به نوعی ارز شناور محسوب می شود چراکه تمامی آنها وابسته به ارز شناور جهانی «دلار» هستند. موضوعاتی که در بالا به آنها اشاره شد همگی برای درک مفهوم تقاضا برای دلار، توانایی ایالات متحده برای چاپ پول به محض نیاز و تقاضای مصنوعی و غیرعادی در بازار بدهی امریکا اهمیت دارند اما مهم تر از این مسائل، باور و اعتماد به مجموعه کلی اقتصاد امریکاست.

امریکا یک کشور نفتی نیست که با کاهش تقاضا برای نفت، تولید ناخالص داخلی آن سقوط کند به خصوص اگر این کاهش تقاضا برای نفت و فرآورده های آن با محصولاتی همچون خودروهای برقی تسلا و باتری ها جایگزین شوند. اما دلایل دیگری وجود دارند که می توانند ثبات و امنیت اقتصاد ایالات متحده را زیر سوال ببرند.

حال بیایید به پرسش اصلی خود بازگردیم: هنگامی که اقتصاد نفتی از جهان رخت برچیند چه اتفاقی خواهد افتاد؟ امریکا کشوری کاملا نفتی نیست اما کاهش تقاضا برای دلار این کشور منجر به کاهش تمایل به سرمایه گذاری در بازار اوراق بهادار امریکا و زمینه ساز سقوط یکی از بزرگ ترین صنایع این کشور خواهد شد. اتفاقی که می تواند توفانی در تمام اقتصاد امریکا به راه بیندازد.

در چنین شرایطی خطر هجوم به بانک ها که در سال ۱۹۷۱ و پس از تصمیم نیکسون به وجود آمده بود دوباره احساس خواهد شد.

اما در سایر نقاط دنیا چه اتفاقی خواهد افتاد؟ اروپا با چه شرایطی مواجه خواهد شد؟چین؟هند؟ السالوادور؟ جهان اکنون یک کلیت در هم ادغام شده به حساب می آید که شاهد در هم تنیدگی اقتصاد کشورهای مختلف است. این مساله را می توان در تاثیر شگفت انگیز بحران بزرگ اقتصاد امریکا در سال ۲۰۰۸ بر اروپا و دیگر کشورهای جهان مشاهده کرد. اگر اقتصاد امریکا و دیگر کشورهای نفتی با سقوط مواجه شود چین، اروپا و دیگران نیز آسیب می بینند.

رهبران چین اظهار می کنند که جنگ تجاری با ایالات متحده به نفع هیچ کس نیست. باید اذعان کرد که جنگ تجاری در مقایسه با سقوط اقتصاد مبتنی بر نفت، مساله کوچکی به حساب می آید.

البته نگارش این متن بدین معنا نیست که بخواهیم مانع از سقوط اقتصاد نفت بشویم. جهان باید از نفت رهایی یابد. اما به نظر می آید که اقدام خردمندانه این است که تا حد امکان و پیش از آنکه سرمایه گذاران واقعا بخواهند پول خود را از صنعت نفت و گاز خارج کنند، مشکلات را به دست خودمان حل کنیم. اینکه سرمایه خارج شده را در کدام صنعت باید جایگزین کرد البته خود بحث مفصلی دارد که در این مقال نمی گنجد!


آدرس ایمیل فرستنده : آدرس ایمیل گیرنده  :

نظرات کاربران
ارسال نظر
نام کاربر
ایمیل کاربر
شرح نظر
Copyright 2014, all right reserved | Developed by aca.ir