بازگشت به بالای صفحه
FACEBOOK TWITTER RSS FEED JOIN US NEWSLETTER
print version increase font decrease font
تاریخ انتشار : دوشنبه 3 خرداد 1395      12:0

زنگنه در برابر یک آزمون

اقتصاد ایرانی: این روزها روی میز کار زنگنه پرونده ای باز است شبیه به کارهای سابق او در به راه انداختن شرکت مپنا در دوران وزارت نیرو و پتروپارس در دور اول وزارت نفت. پرونده ای که اصل و هسته مرکزی اجرای قراردادهای تازه نفتی به شمار می آید. شکل گیری شرکت های نفتی اکتشاف- تولید (Exploration & Production)، شرکت های E&P، در عرف بین اللمل به آن دسته از شرکت های نفتی می گویند که در بالادست نفت، مدیریت تولید و اکتشاف و بهره برداری از مخزن را بر مبنای مدیریت پروژه و تأمین مالی انجام می دهند. برای ترجمه به ذهن و فکر ایرانی، باید گفت این شرکت ها الزاما دکل ندارند، دکل دار را هدایت می کنند.

به گزارش شرق، شناورهای اکتشافی ندارند، شناور را مدیریت و هدایت می کنند؛ درواقع این نوع شرکت ها دارایی به جز نیروی انسانی و دانش فنی ندارند و پیمانکاران و خدمات دهنده های مختلف در ساخت و خرید و اجرا را مدیریت پروژه می کنند. اساس این کار بر دانش فنی و فناوری و سرمایه مالی است. ابلاغیه تشکیل این نوع شرکت ها در آذرماه گذشته از سوی زنگنه اعلام شد و کارگروه های مختلفی برای ارزیابی و شکل دهی این شرکت ها در داخل تشکیل شد. گویا مراحل پایانی کار طی شده است و طبق اعلام زنگنه خرداد ماه روند تأیید صلاحیت ها نهایی می شود.
اما شکل نگرفتن این شرکت ها در ایران به دلیل عدم دستور وزیر نفت نبود که با این ابلاغیه موضوع حل شود؛ مشکل اصلی این است که هنوز به یک ذهنیت عمومی در بدنه صنعت نفت در این خصوص نرسیده ایم و در خود وزارت نفت هم غیر از وزیر و یکی دو معاونت، دیدی مشترک در مورد نحوه شکل گیری این شرکت ها وجود ندارد. در عرف بین الملل E&Pها مخزن را در یک دوره بلندمدت در اختیار می گیرند و ذخایر آن را در رزرو خود می آورند. با وجود منع قانون اساسی دراین باره راهکاری که در قراردادهای تازه پیش بینی شده است دادن مدیریت بهره برداری در دوره های زمانی ١٠- ١٥ سال و بیشتر به این نوع شرکت هاست که البته همین محدودیت موجب می شود شرکت های آمریکایی به این عرصه ورود نکنند؛ چون در عرف نفتی آمریکایی، شرکت های نفتی بدون رزرو کردن میدان دست به مخزن نمی زنند. درواقع چگونگی چفت شدن ساختار این نوع شرکت ها با قالب قراردادهای IPC، که نوع تازه و جدیدی از قراردادهای خرید خدمت است، جای سؤال و ابهامی اصلی و اساسی است.
ما تاکنون به هیچ وجه چنین تجربه ای در کشور نداشته ایم. به زبان دیگر غیر از شرکت ملی نفت ایران، شرکتی کار اکتشاف و بهره برداری و مدیریت مخزن را انجام نداده است. این فعالیت ها هم نه در قالب یک E&P که در عرف قدیمی شرکت های ملی نفت بوده است.
عرف قدیمی سؤال خوبی است. عرف قدیمی نفت، مدیریت مخزن را بر مبنای استراتژی «تخلیه طبیعی»، مدیریت و هدایت می کرد و دخالت فناوری چه تزریق آب و گاز و چه حفاری های افقی کمترین نقش را دارند یا حداقل نقشی سازنده و راهبردی ندارند. این گونه است که ضریب برداشت ما از مخازن نفتی به طور متوسط ٢٥ درصد است. (پایین تر هم هست) اما مبنای شکل گیری و رشد شرکت های E&P بر راهبرد ازدیاد برداشت است. درواقع دیگر دکل و کشتی و تاسیسات برای ازدیاد برداشت نقشی حیاتی ندارند، اینها را می شود از بازار های مختلف تهیه کرد؛ آنچه تهیه کردنی و خریدنی نیست و نیاز به زحمت دارد، دانش فنی و فناوری و مدیریت یکپارچه بالادست، از سرمایه گذاری گرفته تا به کار گیری فناوری های به روز و به خط کردن تیم های مختلف کاری است. نمونه این موضوع را می توان در تحولی که در بازار نفت آمریکا رخ داد جست وجو کرد که ظرف مدت پنج سال تولید نفت آمریکا از پنج به ١٠ میلیون بشکه رسید. درواقع فناوری شکست سنگ مخزن توسط آب، بسیاری از مخازن نامتعارف نفتی را که با تکنولوژی های قدیمی نمی شد به تولید رساند، به مرز تولید و بهره برداری می رساند.
انصافا تحولی عظیم رخ داد، وابستگی کمتر آمریکا به نفت خاورمیانه به ویژه سعودی ها، از مهم ترین تأثیرات آن بود و روشی که عربستان در اشباع بازار برای از میدان به درکردن شیل اویل ها اتخاذ کرد، برآمده از این تحول بود؛ تحولی که دامن ما را هم در کاهش درآمد های نفتی گرفت. شرکت E&P یعنی همین، یعنی تحول با دانش و علم مدیریت پروژه. خب، سؤال مهمی که اینجا شکل می گیرد، این است؛ ساختار پژوهش در کشور ما این قدر قدرتمند است که منجر به تولید دانش فنی شود؟ درواقع دانشگاه های مهم کشور مانند شریف، امیرکبیر، تهران و علم وصنعت و... . درک روشنی از مدیریت مخزن و بهره برداری آن و ازدیاد برداشت از آن را دارند یا باید این بنیه را نیز به وجود آورد؟ پس شکل گیری E&Pها بدون ساختار پژوهشی فایده گرا در کشورشدنی نیست و این اصلا دست زنگنه نیست. شاید روزی که او در پی شرکتی توربین ساز در وزارت نیرو یا GC در نفت بود، به تحول در دیگر بخش های کشور نیازی نداشت، اما شکل گیری E&Pها ماجرای دیگری است.
ابلاغیه پنجم آذر زنگنه درباره تأسیس این شرکت ها، یک توضیح مهم دارد و آن اینکه خود شرکت ملی نفت که تجربه اکتشاف و بهره برداری از مخزن را دارد، قرار است چه کمکی غیر از نظارت بر روند E&Pها کند؟ در اینجا سؤال مهم تری شکل می گیرد که مدل زنگنه برای توسعه E&Pها در ایران بر چه قرارومداری است؟ به بیان روشن تر، آنچه چالش اصلی زنگنه است، نه شکل دهی شرکتی اکتشاف -تولید خارج از وزارت، که منعطف کردن و به روزکردن ساختار دولتی نفت و به سامان کردن شرکت ملی نفت برای حرکت به این سو و سمت است. شرکت هایی مانند مناطق نفت خیز جنوب، فلات قاره، مناطق مرکزی، همه بهره بردارهای باسابقه در ایران هستند که پتانسیل تبدیل شدن به E&P را دارند اما آیا قرار است پیوستگی شان را با شرکت ملی نفت به این شکل ادامه دهند یا دولتی بمانند اما با درجه استقلال بیشتر و توان شریک شدن به صورت مجزا و مستقل با شرکت های خارجی. از بیژن زنگنه سابقه ای چندان روشن از تفکرات لیبرالی و دولت حداقلی دیده نشده غیر از اعتراض به قیمت پایین بنزین و پرداخت یارانه. اما به وفور از او رفتارهای نهادگرایی و توسعه دولتی دیده شده است. راه اندازی شرکت های دولتی مپنا و پتروپارس از این جمله اند. ضمن اینکه توسعه عسلویه به شکل گیری مجتمع های بزرگ تولیدی (گازی و پتروشیمی) ختم شد، که بخشی از آن در قالب واگذاری به بخش های دیگری از دولت منتقل شد. درواقع او یک نهادگراست، اما توسعه شرکت های دولتی ممنوع شده است و دست برای سرمایه گذاری و شکل دهی های مانند سابق بسته است. چنانچه سرنوشت امروز شرکت ملی پتروشیمی در چنین هاله و ابهامی گیر کرده است. اما اگر سرمایه گذاری و توسعه شرکت های تازه دولتی مقدور نباشد، تحول و به روز سازی قدیمی های دولتی چطور؟ یعنی مناطق نفت خیز جنوب به شرکتی بدل شود که دولتی بودن خود را حفظ کند اما در ارتباط و ملحق شدن به شرکت های بین اللملی خودمختار باشد و تصیم گیرش برادر بزرگ تر نباشد... این روش شکل گیری E&Pها البته مسائل خاص خود را دارد. ازجمله اینکه معمولا بهره بردارها بسیار محافظه کار و بسته عمل می کنند و هر تحولی را به سختی قبول می کنند و انواع مقاومت را از خود نشان می دهند. ضمن اینکه مهندسان مناطق درباره ازدیاد برداشت، صاحب سخن و مدعی هستند به اندازه و قاعده جهانی اکنون ازدیاد برداشت داریم.
راه دیگر که می توان متصور بود و باز گرایشات دولتی دارد ولی تحول ساختاری در شرکت ملی نفت را نیاز ندارد، تشویق و هدایت شرکت هایی مانند پتروپارس، اویک، تأسیسات دریایی و پتروایران به سوی E&Pشدن است. با اینکه باز این شرکت ها دولتی هستند اما چون خارج از چارت و ساختار نفت عمل کرده و می کنند، راحت تر می توانند گام های ساختاری در این زمینه را بردارند. به هر رو دانش بهره برداری و رفتار با مخزن در داخل کشور در انحصار شرکت نفت است و دیگران (بخش های غیردولتی) باید بیاموزند. مسئله ساختار دولتی لخت و سنگین این شرکت ها معضل بسیار سختی است. اما با توجه به پیشینه و گویش اقتصاد سیاسی زنگنه، به نظر می رسد شکل گیری E&Pهای دولتی محتمل تر از شکل گیری خصوصی هاست. نکته مهم تر اینکه در کنار E&Pها صنعت نفت به GC ها، EPC ها هم نیاز دارد و نیازی نیست که همه به شرکتی اکتشاف تولید بدل شوند.
تجربه ثبت شده نشان می دهد در دور اول وزارت نفت هم زنگنه با این روش تحول ایجاد کرد، چراکه اولین فاز پارس جنوبی را به شرکتی داد که تازه تأسیس کرده بود و از مدیریت مگا پروژه هیچ نمی دانست اما به هر رو کار انجام شد و پالایشگاه فاز یک، در زمستان ٨٣ به بهره برداری رسید. از همه این چالش ها که عبور کنیم، مدل مشارکت با شریک های خارجی محل منازعه و چالش است. بنای این روند این است که ما در این حوزه کم تجربه ایم. اگر مدیریت مخزن را بلدیم، مدیریت پروژه، فناوری روز، سرمایه های لازم و به کارگیری مهندسی مالی و اعتبار سازی را نیاموخته ایم و بلد نیستیم و شریک خارجی در این وادی باید برادر بزرگ تر باشد. چنین نقشه و جغرافیایی به نظر می آید پیاده سازی اش با چالش های سیاسی و این قبیل توسلات روبه رو شود.
طبق آنچه بیان و شنیده شده، قرار است E&Pهای ایرانی تا دور اول برگزاری مناقصه در قالب قراردادهای تازه شکل بگیرند و این شرکت ها با E&Pهای خارجی جوینت و برنده شوند و صاحب مخزن شوند. که رمز عبور قراردادهای تازه شکل گیری این شرکت هاست. به نظرتان این اتفاق ها همه در سال ٩٥ می افتند؟ سال پیش ِرو آخرین سال کاری دولت است و به اتفاق های بزرگ اقتصادی نیاز دارد تا نشان دهد داشتن مجلسی همسو و رفع تحریم ها، چقدر در توفیق یا توفیق داشتن یک دولت مهم است. با این توضیحات آیا اتفاق بزرگ در نفت ایران رقم می خورد؟ یا اینکه جنگ حیدری - نعمتی در نفت راه می افتد و دو، سه سال بزرگان نفت در رسانه ها به هم پاسخ می دهند و نهایت هم هیچ.
تأسیس E&Pها و گره خوردن اجرای قراردادهای تازه نفتی با این شکل گیری، مسیری است سخت و پرچالش؛ وزیری که دولتی توسعه می دهد و دولتی که فربه است و سنگین و فقط یک سال برای کار مانده است. سال ٩٥ آیا اتفاق بزرگ در نفت رقم می خورد؟


آدرس ایمیل فرستنده : آدرس ایمیل گیرنده  :

نظرات کاربران
ارسال نظر
نام کاربر
ایمیل کاربر
شرح نظر
Copyright 2014, all right reserved | Developed by aca.ir