بازگشت به بالای صفحه
FACEBOOK TWITTER RSS FEED JOIN US NEWSLETTER
print version increase font decrease font
تاریخ انتشار : شنبه 14 فروردين 1395      10:7

استراتژی ها چگونه خلق می شوند؟

مرتضی ایمانی راد تحلیل گر اقتصادی می گوید:«اپیشنهاد دهندگان استراتژی نمی توانند کسانی باشند که در مورد اقتصاد ایران مطالعه کرده اند. پیشنهاد دهندگان استراتژی ها کسانی هستند که در ارتباط مستقیم با واقعیات اقتصادی هستند.»

اقتصاد ایرانی: مرتضی ایمانی راد درباره برنامه ریزی توسعه در ایران در پاسخ به این سئوال که آیا شما معتقدید که به جای برنامه باید استراتژی داشت،می گوید: «اینکه باید استراتژی داشته باشیم منافاتی با برنامه ندارد. در برنامه ها هم استراتژی هایی پیش بینی می شود . بنابراین هر در سیستم برنامه ریزی و هم در سیستم غیر برنامه ای هسته اصلی همان استراتژی است. ولی تفاوت در این است که در سیستم برنامه ریزی استراتژی از دل برنامه بیرون می آید و بنابراین با محاسبات و مطالعاتی این استراتژی ها طراحی می شوند. ولی در سیستم غیربرنامه ای استراتژی ها با مکانیسم های دیگری تدوین می شوند. بنابراین در همه کشورهای جهان، چه آنهایی که برنامه دارند و چه آنهایی که برنامه ندارند، حتما همه دارای استراتژی هستند. حتی کشورهایی که هیچ گونه استراتژی تدوین نکرده اند در عمل به یک استراتژی وفادارند و استراتژی در واقع در عمل شکل می گیرد.»

تضمین استراتژی ،چگونه؟

به گزارش خبرآنلاین، این کارشناس اقتصادی در پاسخ به این سئوال که چگونه باید تضمین کرد که دولت ها استراتژی ها را تغییر ندهند.کما اینکه برای برنامه ها این تضمین وجود ندارد.از سوی دیگر،از ابتدای انقلاب تاکنون استراتژی های متفاوتی از سوی دولت ها دنبال شده است. گاهی بر مدار اقتصاد دولتی چرخیده ایم و گاهی بر مدار اقتصاد آزاد.منظور شما از داشتن استراتژی دقیقا کدام رویکرد است؟ معتقد است: «هیچ سیستمی نمی تواند برای اجرای استراتژی تضمین بدهد. استراتژی در کوران تحولات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی دچار تغییراتی می شود و بنابراین بحث تضمین استراتژی بحث واردی نیست. همان طور که خودتان اشاره کردید در برنامه ریزی هم هیچ تضمینی برای اجرای برنامه ها و استراتژی های وابسته به برنامه وجود ندارد. ولی از لابلای بحث شما من یک نکته مهم را بیرون آوردم و اون هم اینه که چرا برنامه ها و استراتژی ها اجرا نمی شوند. چرا این همه برنامه نوشته ایم، ولی به ندرت به اهداف از قبل تعیین شده رسیده اند. دلیل ان چیست ؟ برنامه نویسان معتقدند که برنامه خوب نوشته نشده است. ولی این بحث غلط است. دلیل اصلی اجرا نشدن برنامه ها و پیاده نشدن استراتژی های وابسته به برنامه ها این است که هم برنامه و هم استراتژی های برنامه از قبل "طراحی" می شوند. استراتژی طراحی کردنی نیست. استراتژی کشف کردنی است. این مفهومی است که روی آن اصلا کار نشده است. به همین دلیل ممکن است برای شما و خیلی از طرفداران برنامه ریزی این بحث عجیب و حتی نا درست به نظر برسد. ولی باید این بحث باز شود و مفهوم "کشف استراتژی " روشن شود. چون جامعه با این مفهوم آشنا نیست و اولین برخورد با یک مفهوم نا آشنا نفی آن و در بهترین شرایط کنار گذاشتن آن است. مثلا بعضی ها میگن فلانی یک چیزهایی داره برای خودش میگه. ما در بسیاری از شرکت های موفق ایرانی بررسی کردیم و به نتیجه رسیدیم که شرکتهایی که استراتژی را طراحی می کنند در نهایت شکست می خورند. دلایل شکست استراتژی هم همان مواردی بود که در قسمت اول گفتگویمان به طور مفصل گفتم. اگر لازم شد در مورد اینکه استراتژی کشف شود صحبت می کنم. چون تا مفهوم باز نشود مقاومت های اطراف آن شکسته نمی شود.»

روش هایی برای طراحی استراتژی

او در پاسخ به سئوال دیگری مبنی بر اینکه کشف استراتژی چگونه صورت می گیرد؟ آیا نیازمند مهیا شدن پیش زمینه هایی است؟ می گوید: «اگر بخواهیم "کشف استراتژی" را باز کنیم ابتدا باید بدانیم که طراحی استراتژی یعنی چه؟ در برنامه های پنج ساله معمولا استراتژی طراحی می شود. روند طراحی استراتژی هم بدین گونه است که مدلی طراحی می شود و یکی از خروجی های مدل استراتژی است و یا ممکن است خروجی های مدل ارقامی باشد که برنامه بخواهد به آن برسد. برای تحقق این ارقام یک سری استراتژی طراحی و پیشنهاد می شود و یا ممکن است که استراتژی ها در یک مکانیسم از پایین به بالا پیشنهاد شود و در دفتر برنامه ریزی تلفیق شوند. در همه این موارد، بدون اینکه بخواهیم وارد جزییات هر یک شویم، می توان نتیجه گرفت که در تمامی حالات استراتژی طراحی میشود. طراحی استراتژی هم کار ذهن است. برآیند ذهنی یک یا چند نفر تبدیل به یک استراتژی می شود.»

رییس موسسه مطالعات اقتصادی بامداد اضافه می کند: «ذهن برای اینکه بتواند استراتژی را تدوین کند باید خواسته داشته باشد. باید جهت دار directional باشد. باید آرزو داشته باشد، باید مساله داشته باشد، باید قضاوت گونه به محیط نگاه کند و در نهایت واقعیت را آنگونه که هست نمی بیند، بلکه آن طور که دوست دارد می بیند. شما اگر نگاه کنید به اهداف برنامه های توسعه متوجه می شوید که چقدر اهداف برنامه و در نتیجه کل برنامه تحت تاثیر آرزوها و دوست داشتنی های دولت است. ممکن است این اهداف با اهداف سیاسی و رای جمع کردن پیوند بخورد. در هر حال چیزهای است که سیاست مدار دوست دارد. تا حالا شما با برنامه ای برخورد کرده اید که اهداف مورد تایید سیاست مداران نباشد !!؟ چنین چیزی خیلی کم اتفاق می افتد. بنابراین چون برنامه ها حاصل ذهن جهت دار سیاستمداران است نمی تواند مبتنی بر واقعیت باشد. یکی اینکه ذهن و ساختار برنامه ریزی جهت دارد نمی تواند ارتباط "هستن " با واقعیت برقرار کند بلکه نوع ارتباط آنها با واقعیت "شدن " و "دوست داشتن " است. طراحی از این مجموعه بیرون می زند. بنابراین استراتژیی که بر این اساس نوشته و تدوین می شود خود را بر واقعیت تحمیل می کند. به همین دلیل است که استراتژی ها همه پشت سر خود زور می خواهند. به قول هایک در کنار هر برنامه یک تازیانه هم باید باشد.»

این تحلیل گر اقتصاد بین الملل عنوان می کند: «اتفاقا یکی از دلایلی هم که برنامه ها به اهداف خود نمی رسند، همین مساله است که اهداف آنهایی هستند که سیاست مداران دوست دارند و واقعیت های اجتماعی و اقتصادی موافق طبع سیاست مداران و مطابق دوست داشتن آنها تغییر نمی کند. اینجاست که چالش های برنامه ریزی شروع می شود. وقتی برنامه به اهداف خود نمی رسد نظام برنامه ریزی نیاز به علت های عدم توفیق دارد و سیستم توجیه برنامه ریزی شروع به کار می کند. بنابراین سیستم برنامه ریزی جدا از تازیانه یک سیستم توجیه نیز نیاز دارد. بنابراین سیستم های برنامه ریزی در حکومت های متمرکز معنی می دهد و اگر در کشور دموکراسی وجود داشته باشد برنامه نمی تواند کار کند. چون برنامه ریزی در کنار خود کنترل را می آورد که در محیط های غیر دموکراتیک توجیه پیدا می کند و در محیط های دموکراتیک تعجب برانگیز است. بنابراین طرف داری از برنامه ریزی به نوعی طرفداری از کنترل نیز هست.»

زمینه های کشف استراتژی  

ایمانی راد می گوید: «حالا باید ببینیم به جای طراحی برنامه و یا استراتژی راه حل دیگری وجود دارد؛ یک نکته را ابتدا بگویم. آن هم این است که استراتژی در بطن ارتباطات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی به وجود می آید و بنابراین استراتژی وجود دارد. چیزی که وجود دارد چرا باید طراحی شود. چیزی که وجود دارد تنها باید پیدا شود. مثلا فرض کنید که در ایران سرمایه های بیکار خیلی زیاد است و در بررسی تحقیقاتی این نسبت بسیار بالا برآورد شده است. همین اطلاعات به ما یک استراتژی ساده و کارآمد را پیشنهاد می کند. آن هم این است که سرمایه گذاری در این شرایط رشد اقتصادی را بالا نمی برد. استفاده از ظرفیت های تولیدی است که نرخ رشد را بالا می برد. خب این استراتژی از کجا آمد؟ از یک فهم جدید! این فهم جدید چه بود ؟ این بود که ظرفیت های خالی در اقتصاد ایران بسیار بالا است. این چگونه به دست آمد؟ از طریق انجام یک کار تحقیقی! در اینجا ما به بسترها و زمینه های کشف استراتژی می رسیم. این زمینه ها وجود آمار و اطلاعات شفاف و به روز و وجود تحقیقات گسترده در کشور. مجموعه اینها موجب می شود که استراتژی ها کشف شوند.»

او اضافه می کند: «یعنی هر چه فضا شفاف تر باشد امکان کشف استراتژی بیشتر می شود. هر چه شناخت ما از اقتصاد بهتر باشد و تحقیقات گسترده تری انجام شده باشد استراتژی ها کشف می شوند. بنابراین شناخت و هوشمندی از شرایط زمینه لازم و بی چون و چرای کشف استراتژی است. اینجا دیگر ذهن در تدوین استراتژی نقش محدودی دارد و دوست داشتن و جهت دار کردن در استراتژی نقش ندارد. بلکه استراتژی آنجاست. شما باید بردارید و اجرایش کنید. این طور استراتژی از دل واقعیت بیرون آمده و هیچ عامل طراحی در آن دیده نمی شود. بنابراین بر اساس آنچه که گفته شد به جای دفتر برنامه ریزی کشور نیاز به یک نظام هوشمند دارد که کار آن کشف استراتژی است.»

ایمانی راد معتقد است: «نکته مهم در این رابطه این است که پیشنهاد دهندگان استراتژی نمی توانند کسانی باشند که در مورد اقتصاد ایران مطالعه کرده اند. پیشنهاد دهندگان استراتژی ها کسانی هستند که در ارتباط مستقیم با واقعیات اقتصادی هستند. بنابراین یک استاد دانشگاه که در امریکا تدریس می کند نمی تواند برای اقتصاد ایران استراتژی بدهد. این می شود همان طراحی استراتژی که اصالت ندارد. این بحث من بر اساس متودولوژی فنومنولوژیکال است که شناخت را تنها از طریق مواجه و درگیر شدن با واقعیت می داند، بنابراین با تحقیق کردن و مطالعه کردن استراتژی بیرون نمی آید. استراتژی عمدتا توسط کسانی کشف می شود که دستشان توی کار است و با واقعیات ارتباط بلاواسطه دارند.»

این تحلیل گر ارشد اقتصادی کشورمان با بیان اینکه امیدوارم توانسته باشم در حد کمی کشف استراتژی را باز کرده باشم، اضافه می کند: «البته کشف استراتژی به تمهیدات دیگری نیز احتیاج دارد.یک نکته را هم اضافه کنم در این مدلی که دارد بحث می شود طراحی به شکلی خاص انجام می شود که با طراحی که معمولا در برنامه ریزی ها انجام می شود تفاوت بنیادی دارد.»

استراتژی ها چگونه کشف می شوند؟

رییس موسسه مطالعات اقتصادی بامداد در پاسخ به سئوال دیگری مبنی بر اینکه شما اشاره کردید که استراتژی ها کشف می شوند و لزوما از سوی اقتصاددانان پیشنهاد نمی شوند؛ سوال اینجاست چگونه می توان با این فرض توسعه ای که در کشورهای پیشرفته اتفاق افتاده و یا همین نمونه های اقتصادهای نوظهور را با این فرض پذیرفت؟ مالزی برنامه توسعه ای داشته؛آیا می توان گفت به استراتژی رسیده بود؟ می گوید: «مطالب را باید از نظر مفهومی خیلی ظریف جلو برد اگر استراتژی را بخواهیم طراحی کنیم هیچ کس بهتر از استادهای اقتصاد نمی تونند این کار را بکنند. مخصوصا کسانی که با مدل سازی اقتصاد آشنا هستند. به همین دلیل است که در برنامه ها یک عالمه مدل برای برآورد متغیرها مورد استفاده قرار می گیرد. شناخت از عمل ناشی می شود و این مساله در ارتباط با مسایل اقتصادی هم درست است. وقتی من در اتاقم اقتصاد را مطالعه می کنم، تنها دارم از دریچه ذهنم با اقتصاد ارتباط برقرار می کنم. درست مثل پدر و مادری که کتاب های ژان پیاژه را می خوانند تا بچه اشان را تربیت کنند. نظریه، کتاب، مدل، مکتب و غیره برای هر کشوری و هر اقتصاددانی خوب است، ولی تنها همانند یک نورافکن است که بالای یک ماشین نصب کنید. این نورافکن به شما نمی گوید که کجا بروید. تنها راه را شفاف تر می کند. بنابراین اقتصاد دان تنها می تواند مسیر را برای سیاست گذار شفاف تر کند. اقتصاد دان نم یتواند راه حل بدهد. مگر اینکه دستش توی کار باشد.»

او ادامه می دهد: «مثال می زنم؛ دکتر کمیجانی مدت طولانی است که یکی از استادهای خوب اقتصاد در کشور است. هر کس دیگری را می توان مثال زد. من به عنوان نمونه از ایشان نام بردم. تا موقعی که ایشان در دانشگاه است کار عمده ایشان شفاف سازی است. تحقیق می کنند و جهت مطالعات دانشجویان را به سمت شفاف سازی بیشتر اقتصاد کشور هدایت می کنند. به نظر من وظیفه یک اقتصاد دان تا همین جا تمام می شود. ایشان تا موقعی که در دانشگاه تدریس می کند همین تعهدات برای کل اقتصاد کشور مطلوب است، ولی دادن استراتژی کار این استاد نیست. حال ایشان در پست قائم مقام بانک مرکزی مشغول فعالیت هستند. الان ایشان می توانند استراتژی بدهند. چون به طور بلاواسطه با واقعیت اقتصادی کشور درگیرند. ضمنا ایشان در حوزه عملی که درگیرند می توانند استراتژی بدهند. در سایر حوزه ها حکم طراحی پیدا می کند. حال چرا می گویم که یک استاد دانشگاه وقتی درگیر اجرا می شود می تواند استراتژی بدهد، چون می تواند استراتژی ها را پیدا و به عبارتی کشف کند. این استاد دانشگاه و یا هر استاد دانشگاهی در عمل دانش خود را به کار می گیرد و هر چه این دانش را بیشتر داشته باشد و بیشتر استفاده کند، استراتژی های بیشتری کشف می شود و به اصطلاح گفته می شود که استراتژی emerge می شود، یعنی خودش را نشان می دهد.»

اقتصاددان بودن و استراتژیست بودن

او اضافه می کند: «در بحث قبلی من تاکیدم بر اساتید دانشگاه در خارج کشور بود؛ به نظرم فارغ از دانشگاهی که درس می دهند و یا مرتبه استادی که دارند در نهایت می توانند یک استراتژی برای اقتصاد کشور بدهند که چون از عمل بریده است حکم طراحی دارد و در نتیجه اصالت ندارد. یک نکته را توجه داشته باشیم که وقتی استراتژی طراحی می شود، پس ذهنی می شود و ذهن جهت دارد، ذهن قضاوت گر است، ذهن با زمینه های متفاوت تجربی و ... کار می کند و همه اینها روی استراتژی اثر دارد. به همین دلیل است که به اندازه اقتصاددانها، ما نظریه و سبک و سلیقه و استراتژی و غیره داریم. و این یک مساله طبیعی است، ولی مساله این است که نباید در سازماندهی اقتصاد کشور در این دام بیفتیم.»

ایمانی راد تاکید می کند: «نکته دومی که شما اشاره کردید اتفاقا همین بحث را تایید می کند. کشورهای پیشرفته جهان عمدتا با "هوشمندی " و نه با "برنامه ریزی " به توسعه رسیدند. در این کشورها استراتژی حاصل سیستم های هوشمند در این کشورها بود و نه حاصل سیستم های برنامه ریزی آنها. این کشورها به ندرت برنامه های کلان و ملی داشته اند (به جز چند کشور اروپایی). الان هم هیچ یک از کشورهای توسعه یافته برنامه های کلان ندارند و هر برنامه ای در این کشورها وجود دارد در سطح عملیاتی است، که در این سطح برنامه ریزی راه گشا است. ضمنا در کشورهای نو ظهور هم بعضا برنامه داشته اند. ولی شما از کجا می دانید که توسعه این کشورها ناشی از برنامه بوده است. اینکه برنامه بوده و توسعه هم بوده ، از نظر من یک همزمانی است. چرا این دو با هم بودن را شما علیت می بینید. چه مطالعه ای به طور علمی انجام شده و ثابت کرده است که توسعه کشورهایی شبیه مالزی ماشی از برنامه بوده است.»

این اقتصاددان برجسته کشورمان خاطرنشان می کند:« انتخاب استراتژی های درست در مواجه با نظام جهانی، مدیریت درست کلان، شرایط مناسب بین المللی همه از عوامل توسعه این کشورها بوده است و در همان زمان کشورهایی شبیه چین، شوروی، ویتنام، کشورهای شرق اروپا و ... همه با وجود برنامه های قدرتمند در جا زدند و در نهایت متلاشی شدند. بنابراین قبول این فرض که اگر اینها برنامه نمی نوشتند، توسعه نمی یافتند بیشتر یک عقیده است تا یک فاکت علمی. ضمنا اتفاق دیگری هم که در بیشتر این کشورها افتاد این بود که بیشتر برنامه ها اجرا نمی شد. چون خیلی زود مسایلی پدید می آمد که از قبل در برنامه پیش بینی نشده بود. از اینرو سریع سیاستها به خارج از برنامه میرفت. بنابراین روی عاملیت و اصالت برنامه های توسعه نمی شود با این قطعیت صحبت کرد.»

مدلهای یکسان یا متغیر

رییس موسسه مطالعات اقتصادی بامداد در پاسخ به این سئوال که آیا استراتژی های توسعه می توانند هماهنگ عمل کنند؟ مثل نسخه پزشک قابلیت اجرا درکشورهای مختلف داشته باشند؟ می گوید: «در مورد این سوال بحث بسیار مهمی هم است که هم در سطح شرکتها و هم در سطح کشورها استراتژی یکتا unique است و نمی توان استراتژی را که در یک کشور جواب داده در کشور دیگر به کار گرفت . این همان طراحی می شود که ممکن است تخریب کند و یا ممکن است به دلیل تشابهاتی کمک هایی هم بکند. ولی مفهوم استراتژی ناظر هست بر یکتا بودن و این اصل هم از اصل "کشف استراتژی" گرفته شده است. به همین دلیل است که من نمی توانم استراتژی کشور خودم را در امریکا بنویسم و یا حتی در امریکا کشف کنم. این استراتژی تنها به درد امریکا می خورد. ارتباطات اقتصادی، ساختارها، نهادها، رفتارها از کشور به کشور و از دوران به دوران در یک کشور متفاوت است. به همین دلیل است که در مورد علمی بودن دانش توسعه اقتصادی باید کمی تردید کرد. به عنوان چراغ راهنما و روشنگر و به عنوان نورافکن بسیار عالی است، ولی مسیر نمی تواند بدهد. این مساله اصلی است.»

ایمانی رادتاکید می کند: «در انتهای این سئوال به یک نکته خیلی مهم اشاره کنم که هر سازمانی، هر فردی، هر شرکتی و هر کشوری به استراتژی نیاز دارد؛ ولی نکته مهم این است که این استراتژی چگونه تدوین شود. یک راه طراحی است که در مورد آن گفتگو کردم و اساس آن از طریق برنامه های جامع و ملی است و راه حل دوم تدوین استراتژی ناشی از ارتقاء سیستم هوشمند کشور است. هر چه سیستم هوشمند تر باشد، نورافکن اقتصاد کشور پر نور تر و توان سیاست گذاران برای کشف استراتژی ها قوی تر می شود. بنابراین مساله نفی استراتژی نیست، مساله اصلی این است که استراتژی چگونه تدوین و فرموله شود.»


آدرس ایمیل فرستنده : آدرس ایمیل گیرنده  :

نظرات کاربران
ارسال نظر
نام کاربر
ایمیل کاربر
شرح نظر
Copyright 2014, all right reserved | Developed by aca.ir