بازگشت به بالای صفحه
FACEBOOK TWITTER RSS FEED JOIN US NEWSLETTER
print version increase font decrease font
تاریخ انتشار : شنبه 7 بهمن 1391      0:5
روایت اسدالله عسگراولادی از حاشیه های تازه دفتر لندنش و نامه نگاری های حبیب الله عسگراولادی

هر تاجری باید در خارج از کشور دفتر داشته باشد

به خاطر اینکه به حاج آقا حبیب الله ضربه بزنند،تلاش می کنند تا این خبرسازی ها را در مورد بنده انجام دهند

 بهراد مهرجو: تنها طی دو هفته دو برادر یکی در سیاست و دیگری در اقتصاد ایران به خبرسازترین چهره های کشور بدل شدند. حبیب الله عسگراولادی یک هفته زودتر با اظهارنظرهای تازه و ستایش برانگیزش در مورد هاشمی، موسوی و کروبی به صدر اخباررسانه ها راه یافت. عده ای او را مذمت می کردند و گروهی هم در حمایتش نامه می نوشتند. اسدالله برادر کوچکتر یک هفته بعد در خبرهای به او ملحق شد. این بار سایت های خبری و رسانه های نزدیک به دولت پرده از روابط تجاری وخارجی او برداشته بودند. هر دو برادر در جلسات موتلفه اسلامی شرکت می کنند. حبیب الله عسگراولادی در میان سیاستمدران به اصولگرایی اخلاقی و اسدالله عسگراولادی در میان اقصادیون به تجاری زیرک مشهور است. هر دو برادر روزهای متفاوتی را پشت سرمی گذارند. اسدالله عسگراولادی با بنز سفید رنگش نه تنها برای رسانه ها که حتی برای مردم عادی هم شناخته شده و حبیب الله عسگراولادی نیز به صف اظهار نظرهای تازه اش به ستاره تازه سایت های خبری بدل شده است. گفت وگوی با اسدالله عسگراولادی از برادر آغاز شد، به تجارت شخصی او رسید، با انتقاد از سیاست های اقتصادی دولت ادامه پیدا کرد و در نهایت بازهم به برادر بزرگتر بازگشت.

 

این روزها خیلی پرخبر شده اید. هم شما هم برادرتان. چه اتفاقی افتاده است؟

خیر. همیشه خبر و حاشیه بوده است. ما کار خودمان را می کنیم.

حاج آقا حبیب الله عسگراولادی حداقل طی دوهفته در صدر خبرهای سیاسی قرار گرفتند. احوال ایشان چطور است؟

الحمدالله خیلی خوب هستند. همین دیشب ایشان را دیدم و صبح امروز هم با ایشان صحبت کردم.( دوشنبه زمان انجام گفت و گو) خدا را شکر بسیار خوب هستند. ایشان نظراتشان را گفته اند و الحمدالله پای حرف شان هم هستند.

اصل حرف حاج آقا حبیب الله چه بود؟

ایشان می گویند آقایانی مانند هاشمی رفسنجانی سرمایه نظام هستند. حالا به فرض که اتفاقاتی رخ داده باشد یا مثلا به فرزندان ایشان اتهامانی زده باشند که آن هم هنوز در دادگاه بررسی نشده است. به هرحال به ایشان ربطی ندارد و نباید به شخصیت ایشان تعرض بشود. پیش از این هم خیلی آقازاده ها بوده اند که رفتارشان به هرحال با اصولی سازگار نبوده است ولی کسی به خاطر آنها پدرانشان را سرزنش نمی کرد.

بعضی جاها می گفتند ایشان خوابی دیده اند و پس از آن خواب این خرف ها را زده اند. درست است؟

خیر. تصور نمی کنم اینطور باشد. به من هم راجب خواب دیدن حرفی نزده اند. آنچه حاج آقا حبیب الله گفته اند اعتقاد فردی است که حداقل شش دهه برای اسلام و انقلاب مبارزه کرده است و یک اسلام شناس واقعی است. برادر من تلاش می کند تا راه را برای گفت و گو باز کند. ایشان تلاش می کنند تا وساطتی انجام دهند تا به هرحال به کشور کمک شود. حرف ایشان این است که شرایط برای کشور و انقلاب و اسلام بهتر شود.

خبرهایی داشتیم که نشان می داد در موتلفه خیلی با این موضع گیری های اخیر حاج آقا حبیب الله همراهی نشده است.درست است؟

خیر. به هیچ عنوان اینطور نیست. در موتلفه کسی علیه ایشان حرفی نزده است. در موتلفه اسلامی خوشبختانه کسی علیه ایشان نیست. اخوی حتی در یکی از جلسات گفتند اگر در حزب کسی مخالف ایشان و اظهارنظرهایشان است و انتقادی دارد، ایشان حاضراند یکسال بروند و در جلسات نباشند. اما کسی حرفی نزد و مخالفتی با ایشان نکرد.

برای خود شما هم حواشی ایجاد شده که نمی دانیم به دلیل اظهار نظرهای حاج آقا حبیب الله بوده است یا نه؟

توجه داشته باشید، کار من به عنوان یک تاجر و عضوی از اتاق و رئیس اتاق ایران و چین این است که با سفرا و کنسول ها ارتباط داشته باشم. این ارتباطات به هیچ عنوان برای کارهای شخصی نبوده است و طی تمام این سال ها به عنوان عضوی از اتاق و ریئس اتاق ایران و چین و ایران و روسیه دیدارهای داشته ایم. بنده با سفیرچین، سفیراسترالیا و خیلی های دیگر ارتباط دارم و رفیق هم هستم ولی این دوستی برای کارهای بخش خصوصی است. بنده یک بازرگان صادرکننده هستم که امسال سابقه کاریم به 57 سال رسید. در تمام این سال ها در سطوح بسیار بالایی صادرات داشته ام. صادرکننده ای که می خواهد توفیق داشته باشد، هنرش این است که پول حاصل از صادرات را در کمتر از 5 ماه به کشور بازگرداند که بازهم بتواند صادرات مجدد داشته باشد.

شما 5 ماه پول را برمی گردایند؟

بله. من یکی از صادرکنندگانی هستم که تلاش می کنم پس از 4 یا 5 ماه پول را به کشور بازگردانم که بازهم صادرات ادامه پیدا کند و حتی تلاش می کنم، صادرات بیشتری هم داشته باشیم.

بحث در مورد شما این بود که ارتباطی با سفارت انگلیس و سفیر این کشور داشته اید. البته انتقاداتی هم بود که قبل از انقلاب ارتباطی نداشتید و همه این موفقیت ها برای بعد از انقلاب است.

ببنید من در سال های قبل از انقلاب هم صادرات انجام می دادم و به تجارت مشغول بودم. اتفاقا تجارت خوبی هم داشتم و با بسیاری از کشورها هم ارتباط داشتم. بارها هم به مسافرت خارج از کشور برای فعالیت هایم می رفتم. در آستانه انقلاب اتفاقی رخ داد که بنده را به اتاق بازرگانی کشاند.

چه اتفاقی؟

برای کاری به خارج از کشور رفته بودم. آنجا به دیدار حضرت امام در پاریس رفتم. ایشان فرمودند قبل از اینکه به کشور بازگردی، بازهم به پاریس بیاید. بنده هم اطاعت دستور کردم و پس از مسافرت کوتاهی به لندن بازهم به پاریس رفتم. در دیدار بعدی حضرت امام بسته ای را به بنده دادند و فرمودند این بسته را در ایران به آقای باهنر برسانید. همان روزی که به ایران رسیدم به دیدار ایشان رفتم و گفتم امام فرموده اند این بسته را خدمت شما بدهم . بسته را بازکردند و در آن فرمان تشکیل کمیته تنظیم اعتصابات بود. مدتی در کمیته تنظیم اعتصابات حضور داشتم ولی وقتی انقلاب به پیروزی رسید، اعلام کردم دیگر به کسب و کار خودم باز می گردم و کاری به مسائل سیاسی ندارم. یک روزحوالی ساعت 6 صبح برای نماز برخواسته بودم. با منزل ما تماس گرفتند. آقای میرمحمدصادقی گفتند که سریع خودم را به محل جلسه ای برسانم. به دیدار ایشان رفتم و متوجه شدم عده ای دیگر هم حضور دارند. آقای خاموشی، مرحوم میرمصطفی عالی نسب، مرحوم محمد علی نوید، اقای کرداحمدی، آقای پورشهامی و خود آقای میرمحمدصادقی بودند. آنجا گفتند که حضرت امام فرموده اند این عده به اتاق بازرگانی بروند و به اقتصاد و انقلاب کمک کنند. بنده به دلیل اینکه کارهای اقتصادی شخصی داشتم که آنها هم به خاطر انقلاب چند ماهی تطعیل شده بود، ابتدا امتناع کردم و خواستم که اجازه بدهند به کار شخصی خودم برسم. دوستان قبول نکردند و گفتند که حضرت امام فرموده اند که به اتاق بازرگانی برویم. بنده هم اطلاعت کردم و از همین جا وارد اتاق شدم.

قبل از انقلاب به اتاق بازرگانی می رفتید؟

بله. به دلیل کارهای بازرگانی که داشتم با اتاق هم ارتباطی داشتم. تصور می کنم میان آن جمع تنها بنده و آقای خاموشی با اتاق آشنایی داشتیم. به هرجهت وارد اتاق بازرگانی شدیم. در همان مقطع حضرت امام برای این گروه سه وظیفه تعیین کرده بودند. البته بنده دوبار خدمت حضرت امام در قم هم رسیده بودم. در این دو جلسه، وظایفی که برعهده ما بود را از نظرات ایشان استماع کردم. ایشان فرمودند به وضعیت تولید رسیدگی کنیم. در آن مقطع کارخانه ها بدهکاری های داشتند که شرایطشان را بسیار سخت کرده بود. همان زمان بازار هم به دلیل تعطیلی پس از اعتصابات وضعیت بدی داشت. به طور مثال سررسید بدهی برخی از بازاریان رسیده بود ولی اینها طی چند ماه در اعتصاب بودند و اساسا اقتصاد کشور تعطیل شده بود. بنابراین کسب و کاری نداشتند که بتوانند سررسید بدهی هایشان را پرداخت کنند. به هر جهت حضرت امام فرموده بودند به وضعیت تولید رسیدگی کنیم. همانطور که گفتم کارخانه ها هم شرایط بدی داشتند. در همان دوره با دولت موقت وارد مذاکره شدیم تا وام های در اختیار تولیدکنندگان قرار بدهند. کارخانه ها با کمک این وام ها باید حقوق کارکنانشان را می دادند. این یکی از بزرگترین دست آوردهای ما در اتاق بازرگانی بود. وظیفه دومی که امام فرمودند باید به آن رسیدگی کنیم، اشتغال بود. حضرت امام فرمودند نباید بیکاری در کشور باشد. بنابراین تلاش کنید تا بیکاری کم شود. ایجاد شغل و کار مسولیت بسیار مهمی بود. حالا باید شرایطی ایجاد می شد که هرکس در رشته تخصصی که داشت کار می کرد. سومین مسولیتی که حضرت امام فرمودند به آن توجه کنید، مراوده اقتصادی با کشورهای دیگر بود. یعنی ایشان فرمودند به غیر از اسرائیل و امریکا که نمی خواهیم  رابطه داشته باشیم، شرایطی ایجاد کنید که با دیگر کشورها رابطه اقتصادی داشته باشیم.

 این فرموده حضرت امام بود. یعنی ما که به اتاق بازرگانی رفته بودیم باید شرایطی ایجاد می کردیم تا با بیگانگانی که با کشور دشمنی نداشتند، رابطه اقتصادی در بالاترین سطح برقرار کنیم. شما می دانید که رابطه اقتصادی با کشورهای دیگر و گسترش صادرات موتور محرک اقتصاد است. شما وقتی صادرات داشته باشید، می تواند تولید را رونق دهید. در آن زمان بزرگترین مبادلات بازرگانی ما با چهار کشور بود. در اروپا با ایتالیا، آلمان، فرانسه و انگلیس مبادله اقتصادی در سطح بالا داشتیم. در شرق بیشترین مبادله اقتصادی را با روسیه داشتیم. در آسیا با چین، ژاپن، استرالیا و کره رابطه داشتیم. در خاورمیانه هم با عربستان، امارات و مصرمبادله داشتیم. خوب سوال من این است شرط رابطه چیست؟

احتمالا ارتباط با سفرا و مسولین اقتصادی کشورها.

بله. ما در اتاق بازرگانی نماینده حضرت امام بودیم. ایشان هم بررابطه اقتصادی و صادرات تاکید داشتند. شرط ایجاد رابطه اقتصادی و تسهیل شرایط برای تجارت گفت و گو با کنسول های بازرگانی کشورهای دیگر است. بنابراین یکی از وظایف بنده این بود که با کنسول های بازرگانی دیگر کشورها گفت و گو داشته باشم.

این رفتار شما اختلال در سیاست خارجی ایجاد نمی کرد؟

خیر. به هیچ عنوان. تمام گفت و گوها و جلسات و دیدارهای ما با سفرا و کنسول های بازرگانی با هماهنگی وزارت امور خارجه صورت می گرفت.

حرف های سیاسی هم می زدید؟ مثل قبل از جلسه در شکل همین گپ و گفت رایج حرف های بزنید و مثلا بگوید در ایران چه خبر است؟

به هیچ عنوان. اصلا حرف سیاسی نمی زدیم. حتی یک کلمه هم حرف سیاسی نمی زدیم. این اصول بنده هم بود که حرف سیاسی زده نشود چراکه اساسا اعتقاد دارم و بارها گفته ام که از سیاست چیزی نمی دانم. همان دیدارها هم با هماهنگی وزارت امور خارجه صورت می گرفت. 32 سال قبل با هماهنگی وزارت امورخارجه بنده از کنسول انگلیس درخواست کردم که به اتاق ایران بیاید. با ایشان ملاقات کردم و بعدها هم این ملاقات ها تکرار شد.

در کجا دیدار می کردید؟

همیشه همه دیدارها باید در اتاق انجام می شد. این اصول بنده و دستور وزارت امور خارجه بود. هیچ وقت برای کارهای شخصی با اینها دیدار نداشتم. همگی جلسات برای کمک به بخش خصوصی و تسهیل شرایط تجارت بود که باید در اتاق بازرگانی صورت می گرفت. به یاد دارم بعد از سفر مقام معظم رهبری در سمت رئیس جمهور وقت به کره و چین، قرار براین شد که ما با چین رابطه اقتصادی بالایی داشته باشیم. پس از این به سرعت با چینی ها تماس گرفتیم که مقدمات رابطه را شکل دهیم. به همراه هیاتی از اتاق ایران همگی راهی چین شدیم.

چه کسانی در این هیات بودید؟

بنده، آقای میرمحمدصادقی و آقای خاموشی در قالب هیاتی به چین سفرکردیم. وقتی بازگشتیم، ارتباطمان را با کنسول چین در تهران برقرار کردیم. برهمین اساس کنسول چین ماهی یکبار به اتاق ایران می آمدند. مدتی بعد با سفیر چین هم رابطه برقرار کردیم. طی یک سال سه بار ما سفیرچین را به مهمانی دعوت می کردیم و سه بارهم ایشان اعضای اتاق را به مهمانی دعوت می کردند.

این رفتارها در جهان چقدر رسم است؟ یعنی شماها کار خارج از عرف می کردید یا همه جا اینطوراست؟

این رفتارها به عنوان اصول تجارت در تمام جهان رسم است. یکی از مهمترین مسولیت های اتاق های بازرگانی ایجاد رابطه با سفرا و مسولین اقتصادی کشورهاست. یعنی تمام اتاق های بازرگانی، حداقل با قسمت اقتصادی سفارت خانه ها تماس می گیرند.  حتی تجار مطرح هم این روال را دارند که با مسولان و سران کشورهای دیگر ارتباط برقرار می کنند. با این وجود بنده به عنوان اصول کاری طی تمام سال های گذشته هیچ جسله ای بدون عنوان اتاق و خارج از عرف نداشته ام. اما با عنوان اتاق ایران تمام تلاش خود را صورت داده ام تا برای کمک به بخش خصوصی کشور هر اقدامی می توانم انجام دهم. بنده تاکنون دوبار هیات تجاری از اتاق ایران به انگلیس برده ام. در محل اتاق بازرگانی مشترک ایران و انگلیس با دو لرد انگلیسی که تخصصشان اقتصاد خاورمیانه بود، دیدار و گفت و گو هم انجام دادیم. این کار ما بود. در آن جلسه اقای خاموشی هم حضور داشتند. در واقع می خواهم خدمت شما و خوانندگان مجله تان بگویم که این کارها و دیدارها همیشه وجود داشته و تنها برای کمک به توسعه صادرات و تجارت کشور بوده است. هیچگاه هم هدف شخصی وجود نداشته است.

فایده این دیدارها برای عموم تجار چه بوده است؟

خیلی فایده ها داشته است. اساسا مفاد مذاکرات در این دیدارها بررسی مشکلات در رابطه با تجارت دوجانبه بود. به طور نمونه برخی مشکلات حمل و نقلی، گمرکی و بانکی ایجاد می شد که باید در این جلسات به آنها رسیدگی می کردیم. هنوز هم اینطور است. در حال حاضر بنده مسولیت اتاق ایران و روسیه را هم برعهده دارم. ماهی یکبار هم با کنسول بازرگانی روسیه در محل اتاق دیدار می کنم.

واقعا دیدارها همگی در اتاق است؟ یعنی شما به سفارت نمی روید؟

همه این دیدارها در محل اتاق ایران و روسیه بوده است. بنده هرگز به سفارت کشور خارجی نمی روم. یک ماه قبل از سفیر روسیه خواهش کردم به محل اتاق بیاید و به مشکلات دو طرفه در روابط تجاری رسیدگی کند. مشکل هم در زمینه راه آهن بود. بنده با ایشان به عنوان سفیرروسیه در ایران ادعای رفاقت دارم. خیلی هم از این رابطه خوشحال هستم.

این روابط از طرف روس ها هم وجود دارد. یعنی رئیس اتاق روسیه و ایران هم با سفیر ایران دیدار می کند؟

بله. آقای تریماکوف هم بارها ما را دعوت کرده است و ما به روسیه رفته ایم. در این دیدارها مهمترین گرفتارهای پیش روی تجارت ایران بررسی می شود و همه تلاش می کنند که روابطه به سطحی برسد که کمکی برای اقتصاد و صادرات کشور باشد. وقتی به سفرخارجی می رویم با چه کسی باید ملاقات کنیم؟ وقتی به طور مثال به مسکو می رویم باید با کنسول بازرگانی و سفیر دیدار داشته باشیم. ما حداقل ده بار با آقای تریماکوف دیدار داشته ایم. ایشان مشاور رئیس جمهور هم هستند. ما ایشان را یکبار به ایران هم دعوت کردیم و کارخانه و راه های کشور را به ایشان نشان دادیم که بدانند ما در ایران چه توانمندی های برای گسترش همکاری ها داریم. تمام این کارها با این هدف انجام می شود که تجارت تسهیل شود.

یک زمانی می گفتند که سفرهای رئیس اتاق و افرادی مانند شما از مسافرت های خارجی وزیرامور خارجه هم بیشتر است. این درست بود؟

بله. همیشه اینطور بوده و حالا هم اینطور است. یک زمانی ما به همراه هیاتی از اتاق ایران که آقای خاموشی هم در آن حضور داشتند به اتریش سفرکردیم. همان زمان اتریش رئیس دوره ای بانک مرکزی اروپا بود. ریسک سرمایه گذاری ایران در حال تعیین شدن بود و ما نگران بودیم که پس از اعلام ریسک، سرمایه گذاری های خارجی در ایران کاهش پیدا کند. دوره زمانی هم بود که کشور تلاش می کرد، سرمایه گذاری های خارجی بیشتری جذب کند. به خوبی به یاد دارم به عنوان اعضای اتاق به دیدار عالی رتبه ترین مقام اتریش رفتیم. ایشان پس از دیدار به ما گفتند که کاخ نخست وزیری که از میراث تاریخشان است را به ما نشان دهند. پیش از این دیدار مطالعه ای در مورد فرهنگ اتریش و  همین کاخ انجام داده بودم. در طی مسیر هر بار که ایشان اطلاعاتی به ما می دادند بنده سعی می کردم اطلاعات دیگری بدهم که نشان دهد فرهنگ و میراث آنها را می شناسم. خیلی خوشحال شده بودند. بعد از دیدار گفتند که نهار را با هم صرف کنیم. در همین جلسه که یک مقدار جو صمیمی تر شده بود به ایشان گفتم یک خواهشی از شما داریم. همه تعجب کردند. یک پرانتز بازکنم. اگر با عنوان اتاق ایران، می خواستیم، رئیس بانک مرکزی اروپا را ملاقات کنیم، عملا چند ماه زمان می برد و شاید اصلا امکان پذیر هم نبود. در همان جلسه گفتم اگر امکان دارد دستوری بدهند که ما این ملاقات را برگزار کنیم. ایشان از همان کاخ به دفتر رئیس بانک مرکزی تلفن زدند و گفتند سریع خودتان را برسانید. خوشبختانه جلسه ای هم با ایشان برگزار شد و نتیجه این جلسه هم در نهایت این بود که به اقتصاد کشور کمک شد. این یک دستاورد بسیار بزرگ برای ما بود. هدفم از بیان این خاطره این بوده که بگویم بخش خصوصی به عنوان اتاق در تمام این جلسات تکاپو می کرده تا گره ای از اقتصاد کشور بازکند.

هنوز هم سفرخارجی زیاد می روید؟

خیر. پس از افزایش قیمت ارز سفرخارجی زیاد نمی روم و به همه توصیه کرده ام که مسافرت های خارجی غیرضروری نروید. یک سال و نیم است که به انگلیس به همین دلیل سفر نکرده ام.

اگر در همین شرایط اقتصادی کشور ارتباطات شخصی یا حقوقی شما بتواند کمک کند تا برخی دشوارهای پیش روی صادرات مانند تحریم های بانکی کم شود، آیا اتفاق مذومی است؟

خیر. چند نکته بگویم. بنده برای کارهای شخصی با سفیر ملاقات نمی کنم. وقتی با سفیر قرار ملاقات می گذارم که برای اتاق یا مملکت مفید باشد. برای کارهای شخصی به هیچ  عنوان دیداری نمی گذارم. البته گاهی پیش می آید که تاجری ویزا بخواهد. این کارها هم نیازی به ملاقات ندارد. تلفن سفیر را می گیرم و می گویم مثلا فلان تاجر ویزا می خواهد ولی نمی دهند و شما کمک کنید. این تیپ کارها را انجام می دهم. ولی بازهم تاکید می کنم برای کار شخصی تاکنون با هیچ سفیری ملاقات نمی کنم و حالا هم تنها برای مملکت و اتاق دیدار انجام می دهم.

در دهه 70 که اوج این جلسات بود چرا کسی اعتراضی نمی کرد و حالا اعتراض می کنند؟

توجه داشته باشید همین حالا هم کسی اعتراضی نکرده است. یک سایتی خبری منتشر کرده است و همه می دانند دلیل آن چیست.

دلیلش چیست؟

چنین خبرهای را به دلیل لجبازی سیاسی با برادر من منتشر می کنند. این را همه می دانند.

شما در خارج از کشور دفتر دارید؟

همه کسانی که تجارت خارجی انجام می دهند در یک کشور دیگر غیر از وطنشان دفتر تجاری دارند. برای شرکت تجاری به اندازه ما دفتر تجاری خارج از کشور ضروت دارد. اصلا این در تمام دنیا رسم است.

شما در لندن دفتر دارید؟

برای کارهای تجاری در لندن یک دفتر دارم. شما توجه کنید این دفتر را به چه دلیلی تاسیس کرده ام؟ وقتی به کشوری خارجی کالا می فروشیم باید تلاش  کنیم تا پول ها به سرعت وصول شود و درآمدهای حاصله را به کشور بازگردانیم. این دفتر هم به همین دلیل تاسیس شده است.

شما به تاجرهای دیگر هم توصیه می کنید، دفتر خارجی داشته باشند؟

بله. سه کار برای تجار و صادرکنندگان ضرورت دارد. اول تاسیس دفاتر خارجی است و دیگری حضور در تمامی نمایشگاه های کشورهایی که با آنها تجارت انجام می دهند.  سومین ضرورت تجارت خارجی این است که تاجر حتما با یک مسول خارجی در کشور هدف صادراتی دیدار و ملاقات داشته باشد. یک خاطره دیگر تعریف کنم. چند سال قبل قصد داشتم با کنسول بازرگانی روسیه دیداری داشته باشم. درمسکو به دیدار سفیرخودمان رفتم. به ایشان گفتم لطفا به کنسول بازرگانی روسیه زنگ بزنید و از ایشان بخواهید به سفارت ایران بیاید. ایشان گفتند چرا خودتان به دیدار ایشان نمی روید. گفتم که رسم من این نیست که به سفارت کشور خارجی بروم.

چرا؟

بینید من به دیدار بیگانه نمی روم ولی بیگانه را به خانه خودمان می آورم. وقتی به خانه ما آمد از طرف کشورم حرف می زنم.

حرف سیاسی هم که گفتید نمی زنید. واقعا هیچ حرفی نمی زنید؟ مثلا نمی گوید در ایران چه خبر است؟

خیر. اصلا حرف سیاسی نمی زنم چراکه نه سیاست باز هستم و نه از سیاست اطلاعی دارم. کار بنده سیاسی نیست. کار من اقتصادی است.

حالا در این حرف ها یک تعارضی هست. شما سال ها کار اقتصادی انجام داده بودید. 30 سال هم در اتاق ایران فعالیت صنفی و کارشناسی داشتید. ناگهان به شورای مرکزی موتلفه اسلامی رفتید و عضو این حزب شدید. معنای این کار چه بود؟

ماجرای حضورم در موتلفه چیز دیگری است. البته دوست ندارم که حضور من در موتلفه اسلامی خدای نکرده لطمه ای به برادرم وارد کند.

اساسا شما علاقه داشتید به موتلفه بروید یا دعوت شدید؟

به هرحال دوستان لطف داشتند. بنده هم به لطف دوستان پاسخ دادم. نمی خواهم در این مورد حرف بزنم. سه سال قبل که به بنده رای دادند خودم در جلسه نبودم. یعنی به صورت غیابی رای دادند. البته شش ماه قبل در مجمع عمومی حضور داشتم و دوستان هم محبت کردند و رای دادند.

شما علاقه نداشتید کار سیاسی کنید؟

خیر. در همین حزب موتلفه اسلامی هم در کارهای سیاسی دخالتی نمی کنم و تنها در قسمت اقتصادی اظهار نظر می کنم.

یک نکته هم توضیح بدهید. طی سال های اخیر فضای عجیبی در اقتصاد ایران ارائه شده است. هرکس از یک اندازه مشخص در فضای اقتصادی کشور رشد می کند یا متهم به بدهکاری بانکی می شود یا راهی دادگاه می شود.

من بدهکار بانکی نیستم. بنده در تمام طول عمر تجاری ام بخصوص در سال های بعد از انقلاب حتی یک مورد هم وام بانکی نگرفته ام.

حتی یک مورد؟

بله. حتی یک مورد هم وام نگرفته ام. اصلا علاقه و اعتقادی به وام گرفتم از دولت ندارم.

جای هم مشارکت نداشتید که دولت هم سهم داشته باشد؟

خیر.

در بانک ایرانی یا خارجی سهام ندارید؟

خیر. در هیچ بانکی به هیچ عنوان سهامی ندارم. اساسا از نظر شرعی اشکال دارد. به هرحال اعتقاد دارم در پول بانک ها ربا هم وجود دارد. البته تلاش کرده اند که این مشکل را حل کنند و کارهایی هم انجام داده اند ولی بنده چنین اعتقادی دارم و بنابراین نه وام می گیرم و نه در بانک ها مشارکت می کنم. اصلا از این کارها بلد نیستم.

اوراق مشارکت هم نمی خرید؟

خیر.

اوراق مشارکت که مشکلی ندارد.

بله. من هم نگفته ام که اوراق مشارکت بد است. اما خودم می روم وکار دیگری انجام می دهم. یعنی تلاش می کنم کاری انجام دهم که از نظر مالی سود را برایم جبران کند. اصلا کالا می خرم. بنده تاجرهستم و باید کالا خریداری کنم. چرا اوراق مشارکت بخرم. شما به من بگوید چرا باید خودم را امیدوار به 20 درصد سود اوراق مشارکت در سال بکنم. اصلا ممکن است که کار دیگری انجام بدهم که بیشتر سود کنم یا زیان بیشتری بدهم. حرفم این است که با فکر خودم کار می کنم. شاید اقدام بهتری انجام بدهم.

شما که اینقدر تجارت خارجی انجام می دهید ، در نوسان قیمت ارز چقدر زیان دیده اید؟

من خوشبختانه زیان ندیدم.

چطور؟

به دلیل اینکه هیچ وقت بدهی ارزی نداشتم.

ارزتان را به اتاق ارزی می برید؟ اصلا این مکانیزم را قبول دارید؟

بنده اتاق ارزی را قبول ندارم. چرا باید ارز را به این اتاق ببرم؟ اصلا شما دقت کنید دشمنان ما وقتی سرنخ ها را متوجه شوند، راه ها را برای تجارت ما می بندند. حالا چرا باید اتاق ارزی راه اندازی کنیم؟

چرا بانک مرکزی این کار را انجام می دهد؟

چه حرفی باید بزنم. بهتر است بگویم نمی دانم.

اتاق ارزی در جایی دیگر از جهان وجود دارد؟

برخی کشورهای سوسیالیستی چنین مکانیزم های دارند. مثلا کره شمالی، آلبانی و کوبا چنین روش هایی دارند. اما در کشورهای توسعه یافته اساسا چنین روش های وجود ندارد. حتی در کشورهای نیمه توسعه یافته و درحال توسعه هم چنین روش هایی وجود ندارد. در کشورهایی که باقیمانده سوسیالیسم هستند اتاق ارزی و چنین مکانیزم های وجود دارد. در برخی استان های چین هم اینطور مکانیزم ها وجود دارد. البته این کارها را برای جلوگیزی از پولشویی انجام می دهند.

پیشنهاد شما برای این وضعیت فعلی چیست؟ البته ادعا هم می کنند که این مکانیزم به تولید کمک می کند.

خیر. قبول ندارم. اتفاقا اعتقا دارم این روش به تولید بیشترین ضربه را می زند. تولید برای واردات مواد اولیه و کالاهای صنعتی به واردات و ارز نیاز دارد. توجه داشته باشید که قرار بود 14 درصد ارز از وزارت نفت، 20 درصد صندوق ذخیره ارزی و 20 درصد هم از پتروشیمی وارد اتاق ارزی شود. بانک مرکزی گزارش داده که از ابتدای دوره راه اندازی اتاق تاکنون تنها 4 میلیارد دلار ارز گرفته اند. یعنی روزی 30 هزار دلار در اختیار اتاق ارزی است. تولید چطور می تواند با این ارز به حیات ادامه دهد.

برگردیم به ماجراهای اخیر که اتفاق افتاده است. در انتشار خبرهای علیه شما، هدف چه بود؟

قصد نهایی این بود که از طریق بنده به حاج آقا حبیب الله ضربه بزنند.

البته به نظرمی رسید این بار اظهار نظرهای ایشان به شما بیشتر آسیب وارد کرد. درست است؟

خیر. اصلا اینطور نیست. ایشان از 18 سالگی وارد فعالیت های سیاسی و مبارزاتی شدند. بنده هم از 18 سالگی وارد فضای کسب و کار شدم. ایشان اسلام شناس واقعی اند. بنده هم تاجر هستم. هیج جا هم با هم اصطکاک نداریم.  همیشه به ایشان احترام گذاشته ام. اصلا به خاطر ایشان بود که به موتلفه اسلامی رفتم.

هیج وقت شده بود که ارتباطی که دارید در زندگی تجاری شما دردسر ایجاد کند. از قبل از انقلاب تا حالا؟

خیر. پیش از انقلاب زمانی که قصد ازدواج داشتم، اخوی در زندان بودند. من کارت عروسی را به دفتر شهربانی بردم و آنجا کارت عروسی را به کسی که مسول بود دادم و گفتم در فلان روزی مراسم عروسی بنده برگزار می شود و دوست دارم برادرم در مراسم بنده باشد. این هم کارت عروسی و دعوت ایشان است. کسی که مسول ساواک بود، خندید. به او گفتم جدی حرف می زنم. اگر نمی شود بگوید نمی شود. این وظیفه من است که برادرم را به مراسم عروسی دعوت کنم. یک مورد دیگر به یاد دارم حاج اقا حبیب الله در زندان مشهد بودند. به اتفاق مادرم به زندان مشهد رفتیم. آنجا به مسول ساواک گفتم مادرم بیماراست و نمی تواند راه برود، شما اجازه بدهید ایشان را با ماشین به داخل زندان ببرم. او خندید و مسخره کرد. چند قدمی رفت و بعد گفت واقعا نمی تواند راه برود. بعد هم نامه ای نوشت و مادرم را با ماشین به زندان بردم تا حاح آقا حبیب الله را ببینند.

هیج وقت آسیبی از طرف ایشان به شما وارد نشد؟

خیر. هیچ وقت اینطور نشد.

گلایه هم نکرده اید؟

یکبار در سال های قبل از انقلاب که زندان ایشان خیلی طول کشید، گفتم چرا کاری نمی کنید که از زندان ازاد شوید؟ ایشان گفتند اگر شاه هم مقابل زندان بیاید و عذر خواهی کند من از عقایدم عقب نمی نشینم. ایشان پای عقایدشان محکم ایستاده اند. هنوز هم می بینید که پای اعتقاداتشان ایستاده اند.

بعد از انقلاب چطور؟ ایشان در دوره ای وزیر بودند و در دولت حضور داشتند. بنابراین امکان داشت تعارضاتی میان حوزه های کار شما که بخش خصوصی و اتاق بازرگانی بود ایجاد شود.

خیر. در دوره ای که ایشان وزیر بودند، روابط خوبی داشتیم و هیج مشکلی هم با هم نداشتیم. ایشان اساسا اهل دنیا نیستند.

به شما توصیه نکردند وارد کار سیاسی شوید؟

گاهی توصیه می کردند. اما همیشه می گفتم سیاست را دوست ندارم. از سیاست بازی و سیاست کاری بیزار هستم. اصلا سیاسیت را خطرناک می دانم. سیاست پدر و مادر ندارد. به همین حادثه اخیر که برای برادر بنده پیش آمد دقت کنید.

چطور؟

اگر مقام معظم رهبری حمایت نکرده بودند و حمایت نمی کردند خدا می داند با برادر من چه می کردند.

اصلا حرف ایشان چیست؟

حاج آقا حبیب الله می گویند که آقای هاشمی و اقای کروبی را به سادگی پیدا نکرده اند که به سادگی از دست بدهند. ایشان می گویند این دو را 50 سال است که می شناسند. باید راه دیگری برای گفت و گو با اینها پیدا کرد. حاج آقا حبیب الله می گویند این دو خودشان فتنه نیستند.

بعد از این اتفاقات ایشان را دیده اید؟

بله. حالشان هم بسیار خوب بود. با ایشان صحبت کردم و الحمدالله که خوب بودند. به بنده هم گفتند شما بروید و مشکلات خودتان را خودتان حل کنید. مثل همیشه که از خودم دفاع می کنم، این بارهم همین کار را کردم.

طی سی سال گذشته پیش آمده بود که همزمان هر دو برادر مورد حمله قرار گیرید؟

حمله به من فقط به خاطر ایشان است. کسی با من کاری ندارد ولی حالا قصد داشتند به حاح آقا حبیب الله ضربه بزنند و به همین خاطر این خبرها را منتشر کردند. البته سال ها قبل در دهه 60 هم بعضی از این حرف ها می زدند. مثلا یکبار گفته بودند آقای عسگراولادی کشتی های آن به بندر آورده است و این کشتی ها برای برارش است. اما همه اینها دروغ و کذب بود. من هیچ وقت وارد کننده نبودم و واردات هم نداشته ام. من تنها صادرات خشکبار انجام می دهم و به غیر از خشکبار هم صادرات کالای دیگری بلد نیستم. 60 سال است که این کار را انجام می دهم.

شما از ایشان حمایت هم می کنید؟

همیشه روابط تفکیک شده داشته ایم ولی می گویم ایشان پای حرفشان ایستاده اند و این برای بنده هم بسیار مقدس و قابل احترام و ستایش است. من تحلیل سیاسی ندارم ولی می گویم حاج آقا حبیب الله پای یک کلمه ایستاده است. ایشان می گویند آقای هاشمی را مفت پیدا نکرده اند که مفت از دست بدهند. واقعا هم راست می گویند. بالاخره ما هم در ایران زندگی می کنیم و به نظر حرف ایشان درست است.

این روحیه ایستادگی چقدر در برادر شما است؟ اصلا شما حبیب الله را چطور تعریف و تفسیرمی کنید؟

ایشان بسیار بسیار پای حرف ها و اعتقادتشان ایستادگی می کنند. هیچ وقت تغییر موضع و اعتقاد نمی دهد و از این شاخه به آن شاخه نمی پرد. هیچ وقت مجیز کسی را نمی گوید. هیچ وقت به یاد ندارم که تعریف بی خود و بی جهت از کسی کرده باشند. حتی در مورد آقای احمدی نژاد هم می گویند ایشان یکسری خدمات انجام داده اند و بعضی جاها هم انحرافاتی داشته اند. اولین انحراف این بود که وقتی مقام معظم رهبری فرمودند رئیس دفتر آقای احمدی نژاد نمی تواند معاون رئیس جمهور باشد و ایشان بازهم آقای مشایی را منصوب کردند، اولین انحراف بود.  حاج اقا حبیب الله اعتقادتشان را در یک مکتبی بدست آورده اند و همچنان هم پای حرف هایشان ایستاده اند.


آدرس ایمیل فرستنده : آدرس ایمیل گیرنده  :

کلمات کلیدی : اتاق بازرگانی
نظرات کاربران
ارسال نظر
نام کاربر
ایمیل کاربر
شرح نظر
Copyright 2014, all right reserved | Developed by aca.ir