بازگشت به بالای صفحه
FACEBOOK TWITTER RSS FEED JOIN US NEWSLETTER
print version increase font decrease font
تاریخ انتشار : سه شنبه 23 دى 1393      11:20

تغییر جهت گیری راهبردی آمریکا از خاورمیانه به شرق آسیا

با توجه به تغییرات ژئوپولتیکی که اخیرا صورت گرفته، ایالات متحده نگاهی متفاوت به منطقه شرق آسیا مبذول داشته است. نویسنده در این مقاله به اثرات این رویکرد بر مذاکرات هسته ای ایران نگاهی داشته است.
نویسنده :
بهنام خسروی

اقتصاد ایرانی: پرونده هسته ای ایران و مذاکرات کشورمان با قدرتهای جهانی برای حل این موضوع، یکی از مهمترین مسائل سیاسی – امنیتی جمهوری اسلامی است. بعد از سالها مذاکره، اکنون طرفین علی رغم باقی ماندن شکافهای متعدد، بر امکان نیل به توافق اتفاق نظر دارند. مسائل متعددی در فهم پرونده هسته ای ایران و امکان حل و فصل آن وجود دارد که درک آنها امکان تحلیل را برای پژوهشگران فراهم می سازد.

در حال حاضر و در بازه زمانی تمدید سه باره مذاکرات می توان این مسائل را بهتر واکاوی نمود. به نظر می رسد رخدادهایی در جهان و در سیاست خاجی آمریکا رخ داده است که نشان می دهد فرصتهایی ولو اندک، شانس توافق هسته ای را (علی رغم باقی ماندن اختلافات فراوان ایران و آمریکا) افزایش داده است. از جمله این مسائل می توان به تغییرات در ژئوپلیتیک انرژی و ثروت جهان از غرب به شرق آسیا و در نتیجه تغییرات راهبردی محسوسی در سیاست خارجی آمریکا اشاره کرد. حضور محسوس و بعضا توام با تنش آمریکا در شرق قاره کهن نشان می دهد ایالات متحده تمرکز خود را از غرب به شرق پهناورترین قاره جهان تغییر داده است.

بعد از ریاست جمهوری اوبامای عملگرا در آمریکا و همزمانی ظهور قدرت فزاینده چین در شرق آسیا، مقامات آمریکا به این نتیجه رسیدند که در صورت اهمال در کنترل چین و مهار این کشور در آینده چین علی رغم تاکیدات مقامات چینی مبنی بر اینکه ظهور این ابر قدرت مسالمت آمیز است متحدان آمریکا در شرق آسیا را تحت فشار خواهد گذاشت. استدلال مقامات آمریکایی این است که چین با افزایش رشد اقتصادی خود، لاجرم به سمت افزایش بودجه نظامی و موازنه راهبردی تهدید با آمریکا خواهد رفت. لذا واشنگتن سعی دارد با گسیل امکانات نظامی خود به شرق آسیا تا حد امکان، بروز چین به عنوان یک ابرقدرت چند بعدی را به تعویق بیاندازد. آمریکا با کاهش تعهدات فراوان خود در غرب و جنوب آسیا و حل بحران های امنیتی سعی دارد بر شرق آسیا متمرکز شود. خروج نیروهای رزمی آمریکا از عراق و افغانستان، عدم دخالت مستقیم نظامی علیه دولت سابق لیبی و نظام مستقر در سوریه، تلاش حداکثری و عجیب آمریکا برای پیشرد مذاکرات سازش میان فلسطین و رژیم صهیونیستی و از همه مهمتر تلاش برای کسب نتیجه ای ولو حداقلی در مذاکرات هسته ای، از مهمترین شواهد استدلال مذکور است. اما چه اتفاقی افتاده است که آمریکا از خاورمیانه به شرق آسیا چرخش کرده است؟ پاسخ به این سوالف هدف اصلی نوشتار پیش رو است.

آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم و سربرآوردن کمونیسم در شوروی سابق تمرکز اصلی نظامی، سیاسی و اقتصادی خود را با هدف ایجاد سد نفوذ در برابر کمونیسم بر خاورمیانه و غرب آسیا گذارد. این کشور در این منطقه (به خصوص بعد از انقلاب اسلامی) چند هدف راهبردی داشت:

۱. جلوگیری از گسترش سلاح های کشتار جمعی (البته به استثنای اسرائیل!)؛

۲. مبارزه با آنچه آمریکا آن را افراط گرایی اسلامی می داند؛

۳.تضمین جریان آزاد و ارزان انرژی؛

۴.محاصره همه جانبه جمهوری اسلامی ایران و

۵.حل منازعه اعراب و اسرائیل.

آمریکا معتقد است در صورت توافق هسته ای با ایران، موضوع اول و قسمتی از مسئله چهارم حل می شود. همچنین با ایجاد ائتلافی از کشورهای مختلف به ویژه اعراب خلیج فارس، گزینه دوم به همه جهان سپرده می شود. برای هدف راهبردی شماره ۵ نیز آمریکا در حال حاضر سخت در تلاش است تا راه حل «دو دولت» مورد قبول طرفین منازعه واقع شود.

در حال حاضر که چین بزرگترین وارد کننده نفت جهان است (و بخش اعظم آن را از خاورمیانه تحویل می گیرد)، رشد اقتصادی خیره کننده ای دارد. آمریکا نیز با پیگیری انقلاب شیل و کشف نفت ماسه ای کشور خود، تقریبا از واردات نفت بی نیاز می شود.

آمریکا در سال ۲۰۱۴ تقریبا ۳۰ درصد از نفت خود را از کشورهای خاورمیانه (عربستان، کویت، عراق) تامین کرده است. طبق پیش بینی آژانس بین المللی انرژی در سال ۲۰۱۵ نخستین تولید کننده نفت جهان خواهد شد و تولید نفت خود را در سال ۲۰۱۵ به ۱۰ میلیون بشکه در روز خواهد رساند. همچنین این رقم در سال ۲۰۳۳ از مرز ۳۳ میلیون تن عبور خواهد کرد. به این ترتیب، آمریکا واردات نفت خام را از کشورهای خاورمیانه کاهش خواهد داد و در نتیجه در ژئوپلتیک انرژی جهان، وزن خاورمیانه در محاسبات آمریکا کاهش خواهد داشت. اما نیل به توافق جامع هسته ای برای متحدان اروپایی آمریکا نیز اثرات مثبتی دارد. با لغو تحریم های نفتی آنها می توانند وابستگی خود به نفت و گاز روسیه را کاهش دهند.

 

 

چین برای ادامه رشد اقتصادی خود نیاز به افزایش واردات نفت دارد. بر اساس اسناد و گزارش ها، کارشناسان معتقدند که چین در سال ٢٠١٥ میلادی از لحاظ واردات نفت خام از آمریکا که هم اکنون بزرگترین وارد کننده نفت خام جهان است، پیشی می گیرد. چین با رشد اقتصادی بیش از ٦ درصد در سال، یکی از بزرگترین وارد کنندگان نفت در جهان به شمار می رود. چین با در دست گرفتن رهبری اقتصاد جهان و به منظور حفظ این پیشرفت اقتصادی وابستگی بسیاری به نفت دارد، در نتیجه رشد واردات نفت این کشور آسیای شرقی، منجر به افزایش این حجم از تقاضا برای نفت در جهان شده است.چین در حوزه سرزمینی و آبی نیز با کشورهای همسایه بر سر تصاحب منافع نفت و گاز اختلافات متعدد دارد. لذا آمریکا حضور فعال خود را در دریاهای شرق آسیا که چین و کشورهای متعدد شرق آسیا در مورد آن ها اختلافات سرزمینی دارند افزایش داده است. مقامات ارشد واشنگتن اعتقاد دارند سرنوشت آینده قدرتهای جهانی در شرق آسیا رقم خواهد خورد. یکی از مهمترین ستون های هژمونی آمریکا قدرت اقتصادی آن کشور است. با همین قدرت است که آمریکا بودجه نظامی خود را هر سال افزایش می دهد. با قدرت روزافزون چین در مسائل اقتصادی، ناظران بر این باورند که چین، قدرت اول اقتصادی جهان خواهد شد و با حفظ رشد اقتصادی هفت و نیم درصدی ( (WORLD BANK OUTLOOKناخودآگاه به سمت افزایش بودجه نظامی و حضور نظامی خود در مناطق مختلف خواهد رفت.

اقتصادهای منطقه شرق آسیا با تاکید ویژه بر چین، سهم خود از تولید ناخالص جهانی را از ۷ درصد در سال ۱۹۹۲ به ۲۰ درصد در سال ۲۰۱۳ رسانده اند. (IMF WORLD ECONOMIC OUTLOOK ) این در حالی است که همه مناطق جهان کاهش رشد داشته و به شدت با بحران اقتصادی درگیر هستند.

 

روند مثبت اقتصادی به افزایش ثروت ملی و قدرت سیاسی و نظامی چین منجر خواهدشد. آمریکا دو هدف سیاست خارجی چین (تبدیل منطقه ثروتمند و پرجمعیت آسیا- اقیانوسیه به حوزه نفوذ و قدرت پکن، جایگزینی چین به جای آمریکا بعنوان قدرت نظامی برتر در این منطقه) را در تعارض با منافع خود می داند لذا سعی در کنترل قدرت چین دارد. با عنایت به موارد مذکور و افزایش روز افزون قدرت چین در شرق آسیا آمریکا قصد دارد حضور خود در خاورمیانه و خلیج فارس را (با حل مسائل استراتژیک)کاهش داده و تمرکز خود را در شرق آسیا افزایش دهد. ایالات متحده آمریکا همچنین حضور نظامی خود را در اروپا نیز کاهش داده است. پایگاههای نظامی این کشور در انگلیس، آلمان، بلژیک و هلند و ایتالیا تعطیل می شوند تا این کشور حضور نظامی خود را در شرق آسیا افزایش دهد.

سیاست چرخش به سوی شرق آسیا که در دوره دوم ریاست جمهوری اوباما با سرعت و شدت بیشتری دنبال می شود با تحولات اخیر در صنعت نفت و گاز آمریکا همزمان گشته و باعث سهولت در این چرخش استراتژیک گشته است. اوباما از ابتدای حضور خود در کاخ سفید بر موضوع مهار چین تاکید کرده و بودجه، امکانات نظامی و تلاشهای سیاسی و دیپلماتیک دولت خود را به این مساله راهبردی اختصاص داده است. تمرکز بر مهار چین، نیازمند حل مسائل باقی مانده در خاورمیانه است. لذا آمریکا باید تعهدات خود در خلیج فارس را کاهش داده و یا حل آنها را به متحدان خود واگذار کند. از این رو شاید بتوان استدلال کرد دولت اوباما سعی دارد با رسیدن به توافق جامع هسته ای با ایران، یکی از مهمترین مسائل غرب آسیا را حل کند و با فراغ بال بیشتری به سراغ مهار چین برود. ذکر این نکته اما ضروری است که حتی در صورت توافق جامع هسته ای، اختلافات راهبردی ایران و آمریکا باقی خواهند ماند.

 


آدرس ایمیل فرستنده : آدرس ایمیل گیرنده  :

نظرات کاربران
ارسال نظر
نام کاربر
ایمیل کاربر
شرح نظر
Copyright 2014, all right reserved | Developed by aca.ir