اقتصادایرانی: نشریه فارن افرز در شماره جدید خود به سهم گسترده بیماریهای روانی در تحمیل هزینه های اقتصادی به کشورهای مختلف پرداخته است. این هزینه ها شامل هزینه های مستقیم همچون هزینه های اختصاصی درمان و هزینه های غیرمستقیم مانند کاهش کارآیی و تولید می گردد.
حدود چهار سال پیش، مجموعه ای از اساتید و پژوهشگران دانشگاه هاروارد تحقیقی درباره هزینه های اقتصادی که بیماریها بر جوامع تحمیل می نماید، انجام دادند. بر اساس نتایج این تحقیق، اگر چه در حال حاضر گامهای بسیار موثری در کنترل بیماریهای واگیردار برداشته شده است، اما بیماریهای غیر واگیر نظیر بیماریهای قلبی بسیار شایع شده اند. آمار نشان می دهد که در سال ۲۰۱۰ بیماریهای غیرواگیر عامل ۶۳ درصد از مرگ و میرهای صورت گرفته بوده اند و ۸۰ درصد از این موارد در کشورهایی به وقوع پیوسته است که بانک جهانی آنها را به عنوان کشورهای کم درآمد معرفی کرده است. این مساله در سالهای پس از ۲۰۱۰ به مراتب وخیم تر شده است. بر اساس تخمین های ارائه شده در تحقیق مذکور در فاصله سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۳ بیماریهای غیرواگیر مزمن ۴۶.۷ تریلیون دلار تولید ناخالص داخلی را در سطح جهان کاهش داده اند.
یکی از جالب توجه ترین نکاتی که در این تحقیق آورده شده، نقش بیماریهای روانی و سهم بالای آن در هزینه های اقتصادی است. به طوری که پیش بینی شده است که این دسته از بیماریها یک سوم هزینه های اقتصادی تحمیل شده از سوی بیماریهای غیرواگیر در سال ۲۰۳۰ را به خود اختصاص خواهند داد. در حال حاضر هزینه های اقتصادی مستقیم و غیرمستقیم بیماریهای روانی حدود ۲.۵ تریلیون دلار در سال تخمین زده شده است و در سال ۲۰۳۰ به ۶ تریلیون دلار، یعنی مبلغی به مراتب بیشتر از هزینه های تحمیلی بیماریهای قلبی، دیابت و سرطان خواهد رسید.
با این حال، نتایج این تحقیق تاثیر چندانی بر سیاستهای حوزه سلامت عمومی نداشته است، چرا که در کشورهای ثروتمند، افراد بیماریهای روانی را مشکلی شخصی و خانوادگی قلمداد می کنند و در کشورهای فقیر نیز، بیماریهای روانی مبتلا به جوامع ثروتمند معرفی می گردند.
اما در واقعیت بیماریهای روانی در همه جوامع با سطوح اقتصادی متفاوت، بر همه ابعاد زندگی اجتماعی و اقتصادی تاثیرگذار است.
فرار مغزها
عمده مردم هزینه های این نوع از بیماری را نسبت به سایر بیماریها همچون سرطان کمتر تصور می کنند. از طرف دیگر افراد در مورد شیوع بیماری های روانی نیز دچار تصورات غلط هستند. بر اساس آمار اعلام شده از سوی وزارت بهداشت آمریکا در سال ۲۰۱۲ حدود ۴۳.۷ میلیون نفر از افراد بالای ۱۸ سال در آمریکا مبتلا به نوعی اختلال روانی بوده اند. این آمار حدود ۱۸.۶ درصد از جمعیت بزرگسالان آمریکا را تشکیل می دهد. حدود ۱۰ میلیون نفر از این تعداد با بیماریهای روانی حاد درگیر بوده اند. اختلالات روانی بیش از آن چه که افراد تصور می کنند، در ناکارایی اشخاص مبتلا تاثیر دارند. به گفته سازمان بهداشت جهانی بیماریهای روانی ۲۶ درصد از اتلاف وقت به دلیل ناتوانی را به خود اختصاص می دهد.
نکته قابل توجه این است که بیماریهای روانی نسبت به سایر بیماریهای مزمن غیرواگیر، عمدتا در افراد جوان شایع است. بر اساس تحقیق مشترکی که پژوهشگران دانشگاه هاروارد، میشیگان و موسسه ملی سلامت روانی انجام داده اند، ۷۵ درصد از بزرگسالان واجد بیماری های روانی نشانه های آغاز ابتلا خود را مربوط به قبل از ۲۵ سالگی میدانند.
یکی دیگر از جنبه های اختلالات روانی که کمتر درک شده این است که این بیماریها تنها ناتوانی و اختلال نیستند، بلکه کشنده می باشند. بر اساس اعلام بنیاد جلوگیری از خودکشی در آمریکا، ۹۰ درصد افرادی که اقدام به خودکشی می کنند به بیماریهای روانی مبتلا می باشند. به گفته سازمان بهداشت جهانی روزانه ۸۰۰ هزار نفر اقدام به خودکشی می کنند که ۷۵ درصد آنها در کشورهای کم درآمد زندگی می کنند. بدین ترتیب خودکشی دومین عامل مرگ و میر افراد بین ۱۵ تا ۲۹ سال، پس از تصادفات جاده ای می باشد. افزون بر این اختلالات روانی می توانند به عنوان دریچه ای برای ابتلا به سایر بیماریها همچون مشکلات قلبی باشند.
عدم توجه کافی به اهمیت موضوع
علیرغم هزینه های گزافی که این بیماری به جوامع تحمیل می کند، توجه بسیار کمی از سوی سازمانهای ملی و فراملی بدان می شود. سرانه جهانی اختصاص داده شده برای درمان این بیماریها کمتر از ۲ دلار برای هر فرد است. این شاخص در کشورهای کم درآمد به کمتر از ۲۵ سنت می رسد. به گفته سازمان بهداشت جهانی کشورهای کم درآمد کمتر از ۲ درصد بودجه بهداشت و سلامت خود را در این بخش هزینه می کنند. در این کشورها بالغ بر ۸۵ درصد از افراد مبتلا به اختلالات روانی جدی، هیچ گونه خدمات درمانی دریافت نمی کنند.
حتی کشورهای ثروتمند نیز در مقایسه با هزینه هایی که این بیماری بر آنها تحمیل می کند، بودجه کمی را برای مقابله با آن اختصاص می دهند. به گفته مرکز بررسی عملکردهای اقتصادی در دانشکده اقتصاد لندن، بیماریهای روانی ۷۰ میلیارد پوند برای اقتصاد انگلیس در سال هزینه دارد. این مقدار ۲۳ درصد از کل هزینه های اقتصادی بیماریهای مختلف را شامل می شود. با این حال وزارت بهداشت تنها ۱۳ درصد از بودجه خود را به این بیماری اختصاص می دهد. وضعیت رسیدگی سازمان های بین المللی نیز بهتر از دولتها نیست.
آیا بیماریهای روانی مشکل جهان اول است؟
کشورهای کم درآمد در مقایسه با کشورهای ثروتمند در مورد مسائل مربوط به بیماریهای روانی با مشکلات بیشتری مواجه اند. یکی از این مشکلات در مورد کمبود افراد متخصص و روانپزشکان حاذق است. در حالی که در کشورهای ثروتمند به ازای هر ۱۰۰ هزار نفر ۹ متخصص وجود دارد، در بسیاری از کشورها به ازای هر ۲۰۰ هزار نفر تنها یک متخصص وجود دارد و در بسیاری از کشورهای آفریقایی به ازای هر ۱ میلیون نفر تنها یک متخصص وجود دارد.
در کوتاه مدت تعداد متخصصینی که میتوانند به بیماران کمک کنند، افزایش نخواهد یافت اما در کشورهای کم درآمد میتوان از شیوه جدیدی تحت عنوان رویکرد اشتراکی استفاده کرد. در این روش جمعی از متخصصین تعدادی از افراد شامل مددکاران اجتماعی و پرستاران را برای درمان افراد مبتلا به بیماریهای روانی تحت آموزش قرار می دهند. نتایج استفاده از این رویکرد در کنگو و پاکستان در خصوص درمان زنان مبتلا به استرس و یا افسردگی پیش و پس از زایمان کارآیی این روش را تایید کرده است.
استفاده از تکنولوژی در درمان بیماریهای روانی
برخلاف آن چه که تصور می شود درمانهای ساده، موثر و نسبتا ارزان قیمتی برای اختلالات روانی شایع وجود دارد. براساس نتایج تحقیق انجام شده توسط سازمان بهداشت جهانی در سال ۲۰۱۲ در میان ۵۸ کشور کم درآمد و یا با درآمد متوسط، هزینه درمان این نوع از بیماریها تنها ۴ درصد از درآمد روزانه افراد را شامل می شود. کمبود روانپزشکان در کشورهای کم درآمد نمی تواند به عنوان مانعی برای درمان تلقی شود. همچنان که در کشورهای ثروتمند نیز عمده داروهای ضدافسردگی و ضداضطراب از سوی پزشکان عمومی تجویز می شود.
در عصر جدید خلاقیت های تکنولوژیک نیز نقش مهمی در درمان اختلالات روانی شایع همچون اضطراب داشته اند. با دسترسی به موبایل و اینترنت، بهره مندی از خدمات روانشناسی دیگر محدود به ملاقات حضوری با متخصصین نمی شود.
نیاز مبرم به تحولات جدی
برای کاهش هزینه هایی که بیماریهای روانی به جوامع تحمیل می کنند، مجموعه ای از تحولات نظام مند مورد نیاز است. در وهله اول آگاهی عمومی در مورد شیوع این دسته از بیماریها باید افزایش پیدا کند. در دومین گام همه کشورها، اعم از غنی و فقیر باید مراقبت از سلامت روان را در برنامه های سلامت خود قرار دهند و در نهایت این که سازمانهای بین المللی باید خود را در کاهش هزینه های اقتصادی بیماریهای روانی مسئول دانسته ودر این مورد پذیرای تعهدات رسمی شوند.
گامهای یاد شده می تواند منجر به کاهش آسیب های اقتصادی و اجتماعی بیماری های روانی در کشورهای مختلف شود، مشروط به اینکه در مرحله مقدماتی سیاستگذاران متوجه اهمیت موضوع شده و در مباحث سیاستگذاری بخش سلامت بدان توجه ویژه مبذول دارند.
منبع: فارن افرز