بازگشت به بالای صفحه
FACEBOOK TWITTER RSS FEED JOIN US NEWSLETTER
print version increase font decrease font
تاریخ انتشار : جمعه 15 دى 1391      14:43

علی یونسی: بعضی از قضات مرعوب مافوق‌ و سیستم اطلاعاتی هستند

وزیر اطلاعات دولت خاتمی از تفسیر بدی که از «میزان حال فعلی اشخاص است» می​شود، انتقاد کرد.
علی یونسی با بیان اینکه این عبارت به معنی آن این که بسیاری از این افرادی که الان هستند ممکن است در زمان شاه ضعف هایی داشته اند اما الان همین که مردم تظاهر می کنند که قانون مدار هستند و ملتزم به قانون هستند کافی است؛ ادامه داد: متاسفانه امروز این «میزان حال فعلی افراد است» دارد یک تفسیر بدی می شود. یعنی کسانی که شاخصه انقلاب هستند به خاطر تفسیر نادرست از کلام امام طرد می شوند. این جمله امام یک جمله حقوق بشری است، اما حالا امروز تبدیل به جمله ای شده است که علیه انقلابیون اصیل و شهروندان و علیه کسانی که انتقاد می کنند، استفاده می شود.
وی ادامه داد: برخی هم امروز از این جمله امام برای رد بسیاری از کاندیداها تفسیر نادرست می کنند و متاسفانه با استناد به گزارش هایی بی اساس و بی پایه، هزاران نفر از کسانی که دلشان به انقلاب و مردم گره خورده است را رد می کنند . در زمان وزارت ام، در همین خصوص با آیت الله جنتی درگیر بودم. آیت الله جنتی به گزارش هایی که قبل از من از وزارت اطلاعات گرفته بود -گزارش هایی که غالبا به اثبات نرسیده بودند و صرفا در حد خبر بودند- استناد می کرد.
جماران در گفت و گویی با علی یونسی نوشت:
·         صدور فرمان هشت ماده ای حضرت امام در شرایطی اتفاق افتاد که کشور و انقلاب گرفتار وضعیت جنگی بود و به علاوه در داخل کشور اوج فعالیت های تروریستی بود. یعنی تهدید در اوج خودش بود؛ تهدید برای امنیت عمومی و تهدید برای امنیت ملی و تمامیت ارضی و استقلال. امام در اوج قدرت دفاع و بسیج دهندگی مردم، این خطر را هم احساس کرد که برخی افراد ممکن است از مسیر و جاده اعتدال و اخلاق خارج شوند و ملاحظات اخلاقی و انسانی را نادیده بگیرند.
·         وضعیت بسیار اسفناک و ضد اخلاقی گزینش ها بود که امام را به فراست صدور آن فرمان رساند. گزینش برای استخدام، برای مجلس، برای دولت، برای نیروهای مسلح، برای جبهه و جنگ و برای پست های مختلف. گزینش یک مسئله طبیعی است و همه دنیا هم گزینش دارد؛ یعنی انتخاب شایسته و اصلح. ولی در آن زمان گزینش به جای این که تبدیل شود به انتخاب بهترین ها، متاسفانه تبدیل شد به بدترین روش ها ؛ تبدیل شده بود به یک فضای تنگ، خفقان آور و طرد افراد شایسته. یعنی آن چنان در و پنجره ورود را تنگ کردند که گزینش تقریبا منحصر می شد برای یک عده خاص.
·         عامل دیگر که منجر به صدور آن فرمان شد رفتار نهادهای امنیتی، نظامی، دادگاه ها و کمیته های انقلاب، بازجو ها، بازپرس ها، بازرسی ها و به طور کلی ارگان ها و سازمان هایی که کار آن ها کنترل، بازرسی و برخورد بود. این نهادها و ارگان ها و افراد شاغل در آن ها بعضا متاسفانه خیلی بدتر از گزینش ها عمل می کردند و شرایط را بسیار تحمل ناپذیر کردند و این مسئله آن قدر شور و بد شد که حتی در شورای عالی قضایی وقت بعضی از اعضای آن به اتهام این که ممکن است رابطه ی غیر اخلاقی داشته باشند کنترل(شنود تلفنی) می شدند که ماجرای تلخی دارد و امام آن مسئول عالی رتبه متخلف را عزل کردند؛ یعنی یک دادستان کل، یک دادستان کل دیگر را کنترل می کرد! در حالی که اصل این موضوع خلاف شرع است. آن قدر این مسئله بالا گرفت که دیگر هیچ کس احساس امنیت نمی کرد. شنود ها و کنترل های بی جا، سخت گیری های بی جا، بدبینی های بی جا و افشاگری های بی جا آن قدر شایع بود که «افشا باید گردد» و «اعدام باید گردد» دیگر جزو شعارهای همه شده بود.
·         سخت گیری هایی که در بازجویی ها و دادگاه های انقلاب و بازرسی ها و گزینش ها صورت می گرفت و سختگیری هایی که در محاکمات می شد عموماً با مصلحت جویی انقلابی و مصلحت جویی اسلامی صورت می گرفت و هیچ کس قدرت مخالفت با این موضوعات را نداشت، اما امام بر خلاف جو عمومی، به اصطلاح خط شکنی کرد و بر خلاف مشی و خط جریان عمومی پیامی داد که در زمان خودش یک انقلاب اخلاقی بود.
·          امام جلوه ی اخلاقی و هدف اصلی انقلاب را در این پیام به دنیا نشان داد و دستوراتی داد که در پی آن افرادی جابه جا شدند و حتی شورای عالی قضایی منحل شد و افراد زیادی دستگیر شدند. یعنی امام یک انقلاب اخلاقی را شروع کرد که اگر انجام نمی شد همه مملکت را نابود می کرد و جنگ را هم ناقص می گذاشت و نمی گذاشت که به نتیجه برسد. امام با این پیامش انقلاب را تا مدت های زیادی بیمه و تضمین کرد.
·         از نکات مهمی که امام می فرمایند استقلال قاضی است؛ قاضی باید مستقل باشد و از مافوق خود دستور نگیرد. دادستان کل حق ندارد به قاضی دستور بدهد که این حکم را بده یا این حکم را نده! رئیس قوه قضاییه حق ندارد به قاضی دستور بدهد . همه قضات از آن موقعی که سمت قضایی را می گیرند مستقل هستند و قانوناً و شرعاً و در عرف قضایی همه دنیا هم این گونه است که قاضی مستقل است و هیچ کس حق دستور دادن به قاضی را ندارد . امام علی(ع) در حکومتش به خودش اجازه نداد که به قاضی اش دستور بدهد؛ اما الان می بینیم که بعضی از قضات هستند که حسب الامر حکم می دهند و می گویند که فلان پرونده را به من ندهید و اگر بدهید من مطابق دستور عمل می کنم! الان بعضی از قضات هستند که مرعوب مافوق و سیستم اطلاعاتی هستند. گاهی در تهران قاضی حاضر نشده است که دستور بگیرد از کسی، لذا از یزد -آن هم از شهرستان های یزد- یا از اردبیل قاضی آوردند یا یک قاضی آوردند که مسئله دار است و مجبور است مطابق میل رفتار بکند.  من مدتی که در این سیستم بودم از استقلال قاضی دفاع می کردم و به خودم اجازه نمی دادم که به قاضی امر و نهی بکنم؛ اگر می دیدم که قاضی نا اهل است و دستورات پلیس و ضابطین امر را انجام می دهد، طبق سیستم و قانونی عمل می کردم. بیش از هر چیزی خود را موظف می دانستم که از امنیت و شخصیت و استقلال یک قاضی دفاع کنم و اگر یک قاضی در مقابل من قد علم می کرد من بیشتر آن را دوست داشتم و از قاضی که سعی می کرد با چاپلوسی خود را به من نزدیک کند احساس خطر می کردم.
·         بزرگ ترین خطری که سیستم قضایی را تهدید می کند قبل از فساد اخلاقی و فساد مالی عدم استقلال است. ما قبل از هر چیزی باید در قاضی این ویژگی را تقویت کنیم یعنی استقلال را باید در قضات نهادینه کنیم. یک نفر از امام شاکی بود خود امام حاضر شده بود که بیاید دادگستری یعنی امام این گونه برای حقوق مردم احترام قائل بودند. یک فرد عادی از امام شکایت کرد و امام به من گفت که من کی بیایم به دادگستری؟ یعنی اصلا نمی گویند چرا شکایت کردید یا من دادگستری نمی آیم - با آن وضعیت امنیتی و سن و اوضاع جسمی. امام با این روش، استقلال قاضی را محترم می شمرد و به حقوق مردم اهمیت می داد.
·         امام در فرمان 8 ماده ای می فرمایند هیچ کس حق ندارد که بدون حکم قانونی کسی را احضار، جلب یا نگهداری کند. یعنی ضابط حق ندارد بدون حکم قاضی دست به این کارها بزند. هیچ کس حق ندارد به خانه و محل کار افراد بدون حکم قاضی وارد شود؛ هیچ کس حق ندارد مکاتبات و مکالمات مردم را کنترل کند. امام در این فرمان وارد یک فاز مهمی می شوند که امروز متاسفانه خیلی عادی شده است و آن «افشای اسرار مردم» است. ایشان می فرمایند بسیاری از نسبت هایی که داده می شود، مصداق اشاعه فحشا که از گناهان بزرگ است. به راحتی تهدید می شود که ما لیست این ها را اعلام می کنیم، به راحتی قبل از حکم دادگاه اسامی افراد را اعلام می کنند و اتهام می زنند به افراد و آبروی افراد را می برند؛ اما بعد در دادگاه این اتهام ها اثبات نمی شود .
·         در مجلس شورای اسلامی یک شخصیتی مثل آیت الله هاشمی و خانواده او را که جزو ریشه دارترین شخصیت های انقلاب هستند به یک اختاپوس و ام الفساد تشبیه می کند . این یک فاجعه اخلاقی است که آن قدر نهادینه شده است که یک فرد در لباس روحانیت و در مجلس و در تریبون علنی به خود اجازه می دهد که همچنین اشاعه فحشایی را مرتکب شود. بدتر از این در انتخابات می بینیم که کاندیدای ریاست جمهوری به جای نقد برنامه ها و روش های رقیب، مسائل شخصی اش را افشا می کند. در انتخابات سال 88 و در تبلیغات انتخاباتی کسانی متهم شدند که هیچ ربطی به انتخابات نداشتند مثلا آقایان هاشمی و ناطق کاندیدای ریاست جمهوری نبودند، ولی مورد تهمت و اهانت قرار گرفتند. کاندیدای انتخابات پرونده ای را در دستش می گیرد و می گوید «بگم بگم»؟ همه کنجکاو می شوند که این پرونده چی هست! این رفتار ضد اخلاقی در کشور ما در انظار همه جهانیان صورت گرفت و پایبندی به اخلاقیات را زیر سوال برد.
·         دو چیز هست که به حکومت ها زینت می دهد؛ یکی عدالت و دیگری عفو و گذشت است. نه خشم ، نه انتقام و نه کینه هیچ کدام زینت بخش حاکم نیست . امام علی علیه السلام می فرمایند: اگر من خودم زنده ماندم، از ابن ملجم گذشت می کنم و هیچ کس هم به ایشان اعتراض نکند . ایشان می فرمایند حق ندارید به صرف شایعات که این متعلق به چه گروهی است و به صرف شک و گمان کسی را بازداشت کنید. شکنجه دادن ابن ملجم قاتل و جانی هم از نظر امام علی نارواست. روش مبارزه با برانداز، کودتا گر و تروریست و ضد انقلاب این باید باشد؛ تازه همه این توصیه ها در صورتی است که ما واقعا چنین افرادی را داشته باشیم که قصد براندازی داشته باشند.
·         گروه های خود سر و نیروهای داخلی مرتب تنگ نظری می کردند و در انتخابات وارد می شدند. وقتی یک شخصیت را رد می کردند امام آن شخص را در یک جای دیگر منصوب می کرد. یعنی می خواهم بگویم امام مدام بین همه قوا بالانس می کرد و اجازه نمی داد هیچ گروهی حذف بشود. این دو جریانی که امروز به نام اصول گرایی و اصلاح طلبی هستند، در آن زمان هم در قالب جریان های دیگری به نام چپ و راست بودند که امام همه این ها را حفظ می کرد و با همه آ ن ها ارتباط داشت. برای مثال، در آن زمان گروه های تندرو، آقای واعظ طبسی را معرف اسلام آمریکایی اعلام می کردند اما امام در مقابل این حرف ها او را به عنوان طرفدار اسلام ناب محمدی معرفی کردند.
·         در سال های 61-60 است که در دادگاه انقلاب بودم؛ برخی افرادی که در زندان کار می کردند به من اطلاعاتی از داخل زندان می دادند. آنها می گفتند برخی افرادی که دستگیر شده اند یا جرم شان خیلی سبک است و یا اصلا مرتکب جرمی نشده اند یعنی اشتباها دستگیر شده اند و یا به دلیل ملاحظات انسانی مستحق ارفاق هستند و یا مثلا وقتی رفته اند یک مجرم را دستگیر کنند برخی از اعضای خانواده و همسایه را هم دستگیر کرده اند، بعضی خردسال هستند، بعضی ها زنان باردار هستند و... و از من خواستند که کاری کنم تا آزاد شوند. من با این که در این مورد مسئولیت نداشتم، اما احساس وظیفه اخلاقی و شرعی کردم و به آنها گفتم لیستی از این افراد تهیه کنید. متاسفانه شمار افراد لیست خیلی بالا بود ؛ به دادستان مربوطه گفتم که این افراد را خارج از نوبت به پرونده شان رسیدگی کنید. اما او مخالفت کرد و گفت که باید در نوبت به اتهام افراد رسیدگی شود . هرچه تلاش کردم حریف او نشدم. با قضات هم که صحبت کردم عقیده مرا داشتند اما حریف او نشدند. موضوع را به شورای عالی قضایی اطلاع دادم و آیت الله موسوی اردبیلی گفتند که آیا می توانید این موضوع را به خود امام بگویید؟ گفتم مگر دادستان زیر نظر شما نیست؟ ایشان گفت زور ما هم به او نمی رسد. گفتم من یک قاضی ساده هستم و چیزی برای از دست دادن ندارم . اتفاقا ماه اسفند بود و مسئولان شورای عالی قضایی ملاقاتی با امام داشتند. در آن دیدار اعضای شورا گزارش خود را دادند ؛ وقتی می خواستیم برویم آقای اردبیلی به من اشاره کردند که حرفت را بگو. من گفتم که جرات نمی کنم بگویم تا این که ایشان به امام گفتند بعضی از قضات اینجا عرضی خدمت شما دارند و به من اشاره کردند. امام هم گفتند بگویند؛ من وقتی موضوع را به امام توضیح دادم گفتم که به دلیل حجم بالای متهمان تروریستی تعداد زیادی افراد در ارتباط با تروریست ها دستگیر شده اند و...؛ پیشنهاد این است که خارج از نوبت به آنها رسیدگی شود. امام عصبانی شدند و گفتند چرا این ها در زندانند؟ آقای دادستان آنجا از خودش دفاع کرد و گفت نظر آقای یونسی بر خلاف قانون است و نظم دادگاه را به هم می زند؛ بالاخره وقتی پرونده ای ثبت می شود در نوبت قرار می گیرد، کلاسه دارد و این آقایان تازه از قم آمده اند و از امور قضایی سر در نمی آورند؛ نمی دانند که برای شناسایی و دستگیری و بازجویی چه زحمتی می کشیم. حتی در نانوایی هم نظمی هست و باید به پرونده ها روی نظم و نوبت رسیدگی شود. وی دفاع خیلی قوی ای از خودش کرد اما امام به هیچ وجه قانع نشدند و به من خطاب کردند شما(اسم من را نمی دانستند) با همه اختیارات بروید و به پرونده این افراد رسیدگی کنید . یعنی اختیار دادیار، بازپرس، قاضی و... را به من دادند. بعد از اتمام ملاقات آن دادستان پیش من آمد و گفت آقای یونسی تبریک می گویم! با حفظ سمت قاضی، بازپرس، دادیار و... شدی! من گفتم آقای دادستان به کار این متهمان با کمک قضات و خارج از وقت اداری رسیدگی می کنم و تو خیالت راحت باشد که نظم دادسرا به هم نمی خورد. من روز شنبه که سر کار رفتم، خبر در دادسرا پیچیده بود و همه قضات اعلام آمادگی کردند. من هم لیست آماده شده را بین قضات تقسیم کردم و ظرف کمتر از دو هفته 90 درصد آن افراد آزاد شدند

آدرس ایمیل فرستنده : آدرس ایمیل گیرنده  :

نظرات کاربران
ارسال نظر
نام کاربر
ایمیل کاربر
شرح نظر
Copyright 2014, all right reserved | Developed by aca.ir