بازگشت به بالای صفحه
FACEBOOK TWITTER RSS FEED JOIN US NEWSLETTER
print version increase font decrease font
تاریخ انتشار : پنجشنبه 30 مرداد 1393      0:35

آمریکای رو به زوال؛ ریشه های ناکارآمدی در عملکرد سیاسی

فرانسیس فوکویاما در تازه ترین مطلب خود که در شماره جدید نشریه فارن افرز منتشر شد، درباره ریشه ها و علل زوال نهادهای سیاسی آمریکا بحث کرده است.

اقتصاد ایرانی: فرانسیس فوکویاما در تازه ترین مطلب خود که در شماره جدید نشریه فارن افرز منتشر شد، درباره ریشه ها و علل زوال نهادهای سیاسی آمریکا بحث کرده است. اقتصاد ایرانی در اینجا بخش هایی از این مقاله را مرور می نماید.

تشکیل اداره خدمات جنگل بانی ایالات متحده در سال ۱۸۸۳ را یکی از موارد مثال زدنی در تاریخ آمریکا دانسته اند که در آن برای اولین بار، معیار شایسته سالاری جایگزین پارتی بازی در روابط حرفه ای شد. این سازمان که روزگار طولانی، نمونه ای برای حرفه ای گرایی نهادی در روندهای سیاسی در آمریکا بود امروز جزء بوروکراسی ناکارآمد در بین سازمان های دولتی شناخته می شود. اصلاحات در خدمات مدنی در اواخر قرن نوزده توسط چهره های دانشگاهی و فعالی نظیر وودرو ویلسون صورت گرفت که به توانایی علوم طبیعی مدرن برای حل مشکلات بشری اعتقاد داشتند.
داستان زوال اداره خدمات جنگل بانی تنها نمونه ای از روند زوال سیاسی در آمریکا است. متخصصین مربوطه، اسناد زوال آرام در کلیت کیفیت دولت آمریکا برای بیش از یک نسل را به ثبت رسانده اند. نظام سیاسی موجود شایسته سالار نیست: به جای اینکه استخدام از بین دانش آموختگان جدید صورت گیرد، طبق قوانین کنگره، ۴۵ درصد استخدام های اخیر در نهادهای فدرال از بین افراد کهنه کار بوده است.
ثبات نهادها نیز ریشه دیگری برای زوال سیاسی به حساب می آید. نهادها برای این به وجود آمده اند تا نیازهایی را در شرایط خاصی برطرف نمایند اما بعد از مدتی شرایط تغییر می کنند اما نهادها نمی توانند خود را با تغییرات وفق دهند. یک دلیل این امر شناختی است: افرادی که مدل مفهومی چگونگی کارکرد دنیای اطراف خود را به وجود می آورند تمایل دارند تا به آن مدل چسبیده و حتی با وجود شواهد نقض کننده نیز دست از آن مدل بر نمی دارند. دیگر دلیل، گروه های ذی نفوذ هست: نهادها طبقه ای در درون خود به وجود می آورند که راضی به حفظ شرایط موجود بوده و در مقابل فشار اصلاحات مقاومت می کنند.
بالاخره اینکه، لیبرال دموکراسی تقریبا به صورت جهانشمولی با اقتصاد بازار گره خورده است که مبدع برندگان و بازندگان و در نتیجه کسب نامساوی اموال توسط مردمان است. این نوع نابرابری اقتصادی تا وقتی که محرکی برای نوآوری و رشد هستند فی النفسه چیز بدی نیست و تحت شرایط دسترسی برابر به سیستم اقتصادی رخ می دهد. ولی وقتی مشکل به وجود می آید که برندگان اقتصادی به دنبال تبدیل ثروت خود به قدرت سیاسی نابرابر هستند.
بنابراین وقتی زوال سیاسی رخ می دهد که نهادها قادر نیستند خود را با شرایط بیرونی تطبیق دهند. زوال هم نظام سیاسی دموکراتیک و هم اقتدارگرا را تحت تاثیر قرار می دهد. و در حالی که نظام های سیاسی دموکراتیک جملگی دارای مکانیسم خود اصلاحی هستند اما با مشروعیت دادن به فعالیت گروه های نفوذ قدرتمند که مانع تغییرات مورد نیاز هستند راه را برای زوال خود هموار می نمایند.
این دقیقا چیزی است که در آمریکای دهه های اخیر شاهد هستیم که در آن بسیاری از نهادهای سیاسی به صورت روز افزونی ناکارآمد هستند. جمع بین جمود فکری و قدرت بازیگران سیاسی مانع اصلاح نهادها است. و هیچ تضمینی وجود ندارد که بدون یک شوک بزرگ به نظم سیاسی، شرایط تغییر کند.
در پایان باید گفت نتیجه گیری تاسف برانگیز اینست که با اذعان به عمق بیماری سیاسی ایالات متحده، و احتمال بسیار کم اصلاحات سازنده، زوال سیاست آمریکا احتمالا تا وقتی که شوکی بیرونی اتحادی واقعی برای اصلاحات را شکل دهد ادامه خواهد یافت.


آدرس ایمیل فرستنده : آدرس ایمیل گیرنده  :

نظرات کاربران
ارسال نظر
نام کاربر
ایمیل کاربر
شرح نظر
Copyright 2014, all right reserved | Developed by aca.ir