بازگشت به بالای صفحه
FACEBOOK TWITTER RSS FEED JOIN US NEWSLETTER
print version increase font decrease font
تاریخ انتشار : چهارشنبه 25 تير 1393      14:5

«محیط داخلی» در عصر دانائی

در هزاره سوم دیوارها نمی تواند محیط داخلی شما را تفکیک کند حتی دیوارهای سایبری یا ایدئولوژی. به نظر می رسد فرمانها و ایدئولوژیها هم در حال از دست دادن مرزهای محکم بنیادی خود می باشند. در عصر دانائی محیط داخلی کشورها به طور افراطی سیال و ناشناخته خواهند بود و در فضای گسست مرزها، تعریف «خود» و «داخل» بسیار پیچیده خواهد شد.
نویسنده :
سید مهدی سديدی

اقتصاد ایرانی: دیوار بزرگ چین، دیوار هادریان، دیوار قسطنطنیه، دیوار کرواسی، دیوار بزرگ هند و نهایتا دیوار برلین. نمونه ای از جداسازهای بشری به منظور حفاظت از دست آوردهای جوامع از گزند دشمنان. مرزهائی برای محیط داخلی، دیوارهائی که در عصر عصبیّت به عنوان الزامی اساسی برای امنیت دانسته می شد، امنیتی که پیش نیاز حیاتی برای دوام حکمرانی و توسعه کلونهای بشری آن روزگار به شمار می رفت. دانشمندان مدیریت در تحلیل محیط سازمان یا بنگاه دو محیط داخلی و خارجی را معرفی می کنند. محیط داخلی را محیطی می دانند که رشد، تغییر و کنترل آن به طور کامل در اختیار رهبران و مدیران است اما محیط خارجی (محیط کلان) محیطی مؤثر بر سازمان است که وقوع عوامل و کنترل آنها در اراده کامل سازمان نیست مانند مصوبات قانونی پارلمانها. در یک طبقه بندی جزئی تر محیط خارجی بر اساس شدت تأثیر، به محیط خارجی نزدیک (تأثیر مستقیم بر سازمان مانند رقبا) و محیط خارجی دور (تأثیر غیر مستقیم بر سازمان مانند توافقنامه های بین المللی) تفکیک می شود. آنچه در تحلیل محیطی شرکتها و سازمانها مورد دقت واقع می شود سوای از قاعده کلی ذکر شده نیست. با بیان این مقدمه، طرح اصلی این نوشته بر مبنای دو فرضیه ساختار خواهد یافت: 1- کشور به مثابه یک سازمان و 2- مفهوم محیط داخلی کشورها در هزاره سوم یا عصر دانائی.

تعریف سازمان در مفهوم کشور نیز مصداق پیدا می کند. سازمان در تعریف ساده و بنیادی خود "پدیده ای است اجتماعی که به طور آگاهانه هماهنگ شده و دارای مرز به نسبت معینی است و برای دستیابی به هدف یا اهدافی، بر پایه سلسله مراتبی پایدار فعالیت می کند. رابینز" کشور، تعریفی جدای از این نخواهد داشت که اگر اینگونه باشد به جای کشور با یک جغرافیای نامنظم و از هم گسیخته روبرو هستیم. "کشور به مثابه سازمان" است که می تواند زنده باشد، پیشرو باشد و توسعه مندی را تجربه نماید. کشور غیر سازمانی کشوری است بدون مسئولیت اجتماعی و بدون مسئولیت مسئولان، درکشور غیر سازمانی توسعه تنها از طریق خواست دیگران و در متن برنامه های توسعه ای همسایگان یا ذینفعان جغرافیائی صورت می پذیرد. در این کشور ، تنها رفع نیاز دیگران ایجاد کننده درآمد ملی خواهد بود و تغییر در نیاز یا مصرف دیگران شما را فقیر خواهد کرد. در کشور غیر سازمانی ابتکار عمل با شما نخواهد بود و سقف موفقیت شما زمانی است که توانسته باشید عکس العمل های منطقی از خود بروز دهید، به تعبیری، کشور غیر سازمانی کشور "واکنشهاست" و کشور سازمانی "کشور کنشها". بر این فرض کشورهای غیر سازمانی از دایره تحلیل خارج می شوند و ادامه این یاد داشت در فرضیه دوم با بیان جدید خود ادامه می یابد: "مفهوم محیط داخلی کشورهای سازمانی در هزاره سوم یا عصر دانائی".

عصر کشاورزی، عصر صنعت، عصر اطلاعات و در نهایت عصر دانائی. اگر چه در حوصله این یاد داشت تعریف مختصات و ویژگیهای اعصار بیان شده نیست اما می توان یک بیان خاص را در میان گذاشت: "عناصر حیاتی قدرت و ثروت و پیشرانه های توسعه پایدار؛ ماهیت اعصار را تشکیل می دهند" با این عقیده می توان درک کرد که چرا دوره هائی از تاریخ را کشاورزی یا صنعتی نامگذاری کرده اند. مبانی به ما می گوید که در عصر دانائی منشأ تولید و توزیع ثروت و قدرت، و بنیاد یک توسعه پایدار،"دانائی" ست. دانایان حکمرانان آینده خواهند بود البته آینده ای که از شروع آن سالهائی نیز گذشته است! در مختصات عصر دانائی، ارزش افزوده اقتصادی تولید شده در سایه مرزهای جغرافیائی قرار نمی گیرد. در مثال ساده، بزرگترین تولید کننده شکلات دنیا، بزرگترین تولید کننده کاکائو و قهوه نیست. "تاجر کشورها" ئی مانند سنگاپور و هنگ کنگ ثروت تولیدی به مقیاس جغرافیائیشان بسیار بیشتر از اقلیم های چندین میلیون کیلومتر مربعی حتی دارای کانی های قیمتی است. کانی رقابتی و مزیت پایدار در جهان دانا، "دانائی سیال و فرار" است. سیال به واسطه ماهیت بسیار آسان خود در جا به جائی در مقایسه با نهاده های کشاورزی و صنعت و فراریت به علت ماهیت بسیار حساس خود در تعامل با محیط. نهاده دانائی وابستگی شدیدی با محیط خود داشته و تغییرات محیطی در کمیت و کیفیت آن به شدت تأثیر گذار است از اینرو جریانهای گرم دانائی در جهان امروزی به وفور به چشم می خورد. جریانی که به اشتباه نام "مهاجرت" بر آن گذاشته شده است بلکه معتقدم مفهوم "تعادل دانائی" به نحو مؤثرتری این جریان جابجائی را به نمایش می گذارد یعنی اقتصادها و کانونهای تشنه دانائی، به طور طبیعی جذاب دانش و خرد بوده و مکانیسم تعادلی عرضه و تقاضا سبب برقراری جریان دانائی از سمت کشورهای جنوب به کشورهای شمال می شود و این پدیده در باز تکرار خود تنها به گسترش شکاف میان کشورهای دانا و نادان منجر می شود. بنابر این بازار دانائی را می توان بازاری کارا دانست، که عرضه و تقاضا حرف نخست تعادل در آن را می زند. باید تمرین کنیم که کشورها در مفهوم سازمانی خود قادر به بقا هستند و عنصر حیاتی بقا در هزاره سوم نیز دانائی است. البته ضروریست گامها یک به یک برداشته شود. معتقدم همانگونه که دموکراسی، برای جوامعی که از کفایتهای حداقلی توسعه اجتماعی و سیاسی برخوردار نیستند یک نسخه ویرانگر و در واقع "شورش عوام" می باشد، پرداخت به لوازم دانائی نظیر اقتصاد دانش بنیان نیز برای جوامعی که در اقتصاد خود هنوز از تله مرکانتیالیسم، فئودالیسم و رانتیسم عبور موفقی نداشته اند نه تنها نسخه شفابخش نخواهد بود بلکه دام جدیدی برای توسعه رانت خواهد گردید.

در عصری که مرزها در کمرنگ ترین شکل خود در توسعه پایدار نقش ایفا می کنند و ملیتها در سایه تحقق اهداف مشترک با سرعت سرسام آوری ماهیت خود را از دست می دهند، محیط داخلی یک کشور کجا می تواند باشد؟ جهانی شدن در شکل افراطی خود دیگر نمی تواند به عنوان یک عامل "خارجی دور" برای یک کشور به حساب آید. در هزاره سوم دیوارها نمی تواند محیط داخلی شما را تفکیک کند حتی دیوارهای سایبری یا ایدئولوژی. به نظر می رسد فرمانها و ایدئولوژیها هم در حال از دست دادن مرزهای محکم بنیادی خود می باشند. در عصر دانائی محیط داخلی کشورها به طور افراطی سیال و ناشناخته خواهند بود و در فضای گسست مرزها، تعریف "خود" و "داخل" بسیار پیچیده خواهد شد. قابلیتهای فردی و شتاب جابجائیها اصلی ترین دوسویه تهدید-فرصت این عصر می باشد. با این فرض ضروریست که کشورهای جنوب - غیر توسعه یافته-  به جای تلاش برای در نوردیدن مرزهای توسعه فیزیکی تلاش نمایند ابتدائاً از "کشورهای نادان توسعه" به کشورهای "دانای توسعه ای" تبدیل گردند. یعنی فهم دقیق و مشترکی در تمامی ارکان خود از توسعه پیدا نمایند. در این راستا بدیهی است در گام نخست به بازتعریف مفاهیم کلیدی مبتلا به خود بر اساس یک درک واقعی بپردازند. در عصر دانائی "خود کفائی" به مفهوم رایج در عصر کشاورزی و صنعتی نیست زیرا در این عصر "خود" تغییری ماهوی داشته است. در این دوره می توان خود کفائی را "کفایت در خودی کردن نهاده های دانائی برای تحقق توسعه پایدار دانست" همان عملیاتی که شرکتهای فراملیتی و کشورهای شمال در قالب جذب دانشمندان از سراسر دنیا می نمایند این کشورها توانسته اند دانایان مؤثر در توسعه پایدار خود را از مرزهای جغرافیائی و ایئولوژیکی عبور داده و آنها را تبدیل به عنصری در محیط داخلی خود برای نیل به توسعه پایدار نمایند. در عصر دانائی ضروریست مفاهیمی از این دست به طور جدی مورد باز تعریف قرار گرفته و تصمیم گیران با فهم جدیدی از این عبارات تعیین کننده اقدام به مدیریت و راهبری کشورها نمایند. عناصر محیط داخلی در عصر دانائی عناصری است که فارغ از دوری و نزدیکی با شما، بر اساس نظریات تئوریک محیط؛ تنها در اختیار کامل شما باشند بر این اساس در صورت کفایت شما، مجامع بین المللی نیز می تواند در نقش یک سرباز محیط داخلی برای کشورتان فعالیت نماید. در عصر دانائی مرز محیط داخلی، منطبق بر مرزی است که دانائی و هوشمندی شما توانسته است از عناصر آن به نفع توسعه ملی بهره برداری نماید.

* منبع: روزنامه تعادل


آدرس ایمیل فرستنده : آدرس ایمیل گیرنده  :

کلمات کلیدی : عصر دانائی - عصر اطلاعات
نظرات کاربران
ارسال نظر
نام کاربر
ایمیل کاربر
شرح نظر
Copyright 2014, all right reserved | Developed by aca.ir