جهان در شرف یک مواجهه زننده در مورد نرخ مبادلات ارزی قرار دارد که همین حالا هم تاثیرات خود را بر تجارت جهان گذاشته است. توجه آمریکا به سیاست های حمایت گرایانه جلب شده است. محدودیت های جدیدی برای جریان سرمایه در برزیل، تایلند و کره جنوبی ایجاد شده و احساسات بیگانه ستیزی تقریبا در همه جا دیده میشود. اگر این وضعیت از کنترل خارج شود چه کسی مسوول خواهد بود و بعد از آن چه اتفاقی خواهد افتاد؟
ماجرا معمولا اینگونه بیان میشود: برخی از کشورها با دستکاری در واحد پول کشورشان، نرخ آن را پایین تر از سطح واقعی قرار میدهند و از این طریق صادرات خود را افزایش میدهند و واردات را محدود میکنند. طبق چنین نگرشی مقصر اصلی چین قلمداد میشود. اما در واقع صندوق بین المللی پول هم تا حد زیادی مقصر است واگر وسیع تر بنگریم یکی از عوامل اصلی وضعیت بغرنج امروز، امتناع اروپا از ایجاد اصلاحات در مدیریت اقتصاد جهان است که آمیخته شد با سال ها مدیریت نادرست و همراه با خودشیفتگی آمریکا. وقت آنست که سه مسبب اصلی نابسامانی کنونی معرفی شوند.
چین: به طور حتم سهمی از مسوولیت به دوش چین است که بخشی از آن عمدی و بخشی از آن ناخواسته است. حدود یک دهه قبل چین به خاطر مازاد تجاری و دخالت در بازار ارز از طریق خرید دلار، خود را در حال انباشتن مبالغ هنگفتی از ارزهای خارجی یافت. در بیشتر کشورها چنین دخالت هایی به ایجاد تورم منجر خواهد شد چرا که بانک مرکزی برای خرید دلار، اقدام به انتشار پول میکند اما از آنجایی که نظام مالی چین به شدت تحت کنترل است و انتخاب های سرمایه گذاران هم بسیار محدود، تورمی که انتظارش میرفت به وجود نیامد. همین موضوع به چین به عنوان یک کشور با مبادلات تجاری زیاد این توانایی را داد تا ارزهای خارجی را ذخیره کند. اکنون ذخیره دلار چین نزدیک به 3 هزار میلیارد دلار است. قبل از بحران مالی سال 2008، منابع دلاری چین به 11 درصد تولید ناخالص این کشور میرسید. در حال حاضر صادرکنندگان سخت مشغول لابی کردن هستند تا مانع اقدام دولت برای افزایش ارزش یوآن چین شوند.
صندوق بین المللی پول: در اصل، این صندوق بین المللی پول است که به کشورهایی که ارزش پول خود را به طور مصنوعی پایین نگه میدارند فشار میآورد تا اجازه دهند ارزش پولشان رشد کند. هرچند لفاظی های صندوق بین المللی پول تمامی ندارد، به خصوص در نشست اخیر روسای بانک های مرکزی و وزرای اقتصاد کشورها در واشنگتن، اما حقیقت اینست که صندوق بین المللی پول توان اینکه چین را متقاعد کند تا اجازه دهد ارزش یوآن افزایش یابد، ندارد.
متاسفانه مسبب گستاخی امروز خیلی از کشورها، صندوق بین المللی پول است. این نهاد در مورد بحران مالی سال های 1997 تا 1998 در آسیا به شدت آزاردهنده رفتار کرد و باعث شد که همچنان بسیاری از کشورهای در حال توسعه معتقد باشند که صندوق بین المللی پول از صمیم قلب به منافع آن ها علاقه ای ندارد. اینجاست که نقش کشورهای اروپای غربی به چشم میآید. چرا که بیشتر اعضای رده بالای صندوق بین المللی پول را آن ها تشکیل میدهند و علیرغم تمامی درخواست ها به راحتی از اعطای هرگونه نقش بیشتر و مهم تر به اقتصادهای نوظهور سرباز زدند.
در نتیجه اقتصادهای نوظهور تلاش میکنند تا از هرگونه وابستگی به حمایت های مالی صندوق بین المللی پول اجتناب کنند. به همین دلیل بیشتر کشورها قدم در راه چین میگذارند و این به معنی تلاش پرشور برای جلوگیری از بالا رفتن نرخ پول کشورشان است.
ایالات متحده آمریکا: اما سهم بیشتر در مخاطرات امروز اقتصاد جهان به آمریکا تعلق میگیرد. اول اینکه بیشتر اقتصادهای نوظهور احساس میکنند با افزایش ورود سرمایه به کشورشان تحت فشار قرار گرفته اند تا ارزش پولشان را افزایش دهند. سرمایه گذاران در برزیل 11 درصد سود کسب میکنند در حالیکه در آمریکا تنها 2 تا 3 درصد. برای خیلی از سرمایه گذاران دیگر شکی باقی نمیماند که پولشان را کجا ببرند. به خصوص به این دلیل که به نظر میرسد که نرخ سود در آمریکا همچنان پایین باقی بماند. این باعث نگرانی اقتصادهای نوظهور خواهد شد و آنان را به اقدام متقابل وادار خواهد کرد.
دوم اینکه آمریکا طی یک دهه گذشته به خاطر میل شدید به مصرف در این کشور دچار کسری موازنه تجاری زیادی شده است. این کسری در کشورهای دیگر خود را به صورت مازاد نشان داده است و به همین دلیل بیشتر اقتصادهای نوظهور دارای مازاد موازنه تجاری هستند. در واقع مازاد تجاری آن ها که اکنون به مشکلی برای اقتصاد آمریکا تبدیل شده است هدیه ای بوده که ایالات متحده، خود به آن ها تقدیم کرده است.
جنگ های ارزی به تنهایی کشمکشی جزیی محسوب میشوند. مشکل اساسی و نگران کننده اینست که هسته مرکزی اقتصاد جهان بی ثبات شده است و اقدامات پر مخاطره و بی ملاحظه ممکن است به سرانجام ناخوشایندی بیانجامد.
نویسنده: سایمون جانسون (استاد دانشگاه ام.آی.تی. و کارشناس سابق صندوق بین المللی پول)