بازگشت به بالای صفحه
FACEBOOK TWITTER RSS FEED JOIN US NEWSLETTER
print version increase font decrease font
تاریخ انتشار : يکشنبه 18 اسفند 1392      9:43

گذر از سنت های اقتصادی به مدرنیته صنعتی

مصطفی مالکی تهرانی

راز ماندگاری شرکتهای بزرگ و معروف در چیست؟ چطور شرکت استدلر سلطان مواد دنیا می شود؟ راز سه به مهر حیات اینگونه صنایع در کجا مدفون است؟ چرا در جهان سوم بنگاههای اقتصادی قائم به شخص هستند؟

بیماری، کهولت و مرگ صاحبان اقتصاد کوچک چه نتایجی برای آن همه سال زحمت و تلاش دارد؟

مرگ کارفرما یعنی فنا شدن آن کار!!!

همه این سؤالات و هزاران سؤال بی جواب دیگر در یک کلام خلاصه می شود. تقابل سنت گرایان و متجددین و روشن فکران در عرصه اقتصاد فضای کسب و کار امروز متأثر از عوامل مختلف است از جمله آن ها، می توان به فرهنگ و سنت، مد، بیماری تکنولوژی، دسترسی آزاد به اطلاعات و فضای مجازی رساندها و شبکه های مختلف اطلاع رسانی، وجود رایانه ها و نرم افزارها و رفع محدودیتها و... اشاره کرد.

در چنین محیطی اگر بنگاههای اقتصادی به روزآوری خود را با تأخیر انجام داده و یا تن به این موضوع ندهند شمارش معکوس برای فنای آن ها آغاز خواهد شد در سالهای دور، عوامل تأثیرگذار در فضای اقتصاد بسیار کم و نقش آن ها جزئی و محدود بود. اما امروزه شاهد انواع نیازها و تعاریف جدید هستیم.

در فضای کسب و کار سنتی صاحبان حرف و تجارت از 3 دسته خارج نبودند دسته اول که ادامه رو کار پدران خود بودند.

دسته دوم که به دنبال مشاغل معمول زبان خود بودند.

و دسته سوم که با ایجاد فرصتهای شغلی جدید کار جدید خلق می کردند.

اینان بانیان علم و انقلاب صنعتی بودند که به تفصیل اشاره خواهیم کرد. افراد شاغل در شغل پدری و خانوادگی، انسان های مسخ شده ای بودند و هستند که از پایین ترین قدرت تصمیم گیری و ریسک برخوردارند، یکنواخت بوده و در مقابل تغییرات بسیار مقاوم، سنت جزء لاینفک زندگی آن ها بوده و از هرگونه تنش دوری می کنند، علاقه به ادامه همان راه و اسلوب پدرانشان را برای فرزندان خود می خواهند. در صورت مخالفت آنان با این خواست، شدیدترین واکنش ها را از خود نشان می دهند.

آن  دسته علیرغم ظاهر آرام و متین خود، بزرگترین عوامل ناکارآمدی اقتصاد هستند. از هیچ ایده و فکر و نوآوری استقبال نمی کنند. سنت در تمام سلول های آنان  وارد شده و خروج از آن را به معنی مرگ حتمی می دانند.

صاحبان این نوع تفکر پدر سالاران اقتصاد هستند، در صورت توان و قدرت تمام جامعه را محکوم به تبعیت از خود می کنند. زندگی اشتراکی و تفکرات گروهی داشته و خود را از تمام عالم خلقت برتر می دانند. در صورت رسیدن به ریاست و مقام در مقابله با اجزاء سازمان خود بسیار بی رحم بوده و حتی مرگ افراد برای رسیدن به نظرات خود را مقدس می شمارند.

کشورهای کمونیستی بارزترین نمونه این نوع تفکر می باشند.

بدون توجه به نیازهای واقعی اقتصاد و بازار مصرف به تولید صرف روی آورده و مصرف کنندگان را محکوم به عدم انتخاب می کنند.

در لایه های گذر این افراد به تدریج محو می شوند و جبر زمانه را متهم این موضوع می کنند.

دسته دوم انسان های باری به هر جهت هستند از هرگونه تنش خود را دورنگه می دارند و به دنبال یک زندگی آرام و بی زحمت هستند در مقابل نسل آینده خود احساس مسئولیت نداشته و حرکت زندگی را در گرد آرامش و تباهی خود می دانند در مقابل تغییرات بی تفاوت هستند. به نوعی می توان گفت وجود یا عدم وجود این افراد در جامعه علی السویه است.

اما دسته سوم جنگجویانی هستند که تا آخرین لحظه زندگی از کوشش و تلاش فروگذار نبوده و پایه گذار حرکتهای رو به جلو هستند.

انقلاب صنعتی، از یادگاران متأخرین این طبقه از جامعه هستند. این افراد در تقابل دائم با سنت گرایان هستند. مدرنیته به معنی واقعی را نهادینه کرده و در صورت احساس ناتوانی با قبول آن، سعی در اصلاح آن دارند. از هرگونه تکنولوژی استقبال می کنند و آن را به عنوان یک ابزار و نه رقیب می پندارند. این افراد قدرت ریسک بالائی دارند از واگذاری مسئولیتها به نیروهای جوان ابائی ندارند و در یک چارچوب قیفی شکل آنان را مدیریت و هدایت می کنند تا با کسب تجربه و استفاده از تجارب گذشتگان مدیران جدید را پرورش می دهند.

سنت گرایان چون ادعا می کنند تنها راه موفقیت همان راهی است که خودشان رفته اند آن را برای نسل جدید تجویز می کنند، این در حالی است که نسل جدید ابزارها و روش های جدید را می خواهند ولی با مخالفت و مقاومت مواجه می شوند چرتکه، ماشین حساب و کامپیوتر سمبل 3 طبقه فکری است. چه بسیارند کسانی که هنوز چرتکه را به ماشین حساب ترجیح می دهند و ماشین حساب را برکامپیوتر. اینان کسانی هستند که موجبات فنا شدن بنگاه خود فراهم می کنند. به تعبیری دنیا صاحب، مدیری تمام شده است.

علوم اقتصاد به قدری پیشرفته شده دیگر یک شخص نمی تواند در تمام آن ها اشراف داشته باشد.

این تفکر که چون من سرمایه گذار هستم، باید مدیر باشم عامل تباهی و بدبختی بنگاه های اقتصادی است.

چه بسیارند شرکتهای موفقی که از مدیران لایق و متخصص استفاده می کنند تا دوام خود را افزایش دهند. ابزارهای دقیقی که امروز به عنوان بازوان اجرائی مدیران ایفای نقش می کنند از قبیل صنعت بیمه، صنعت حمل و نقل، صنعت بانکداری علوم بازاریابی و تبلیغات و نمونه های دیگر تمام به یک علم جامع تبدیل شده و در فضای باز اقتصاد عالم جامع الشرایط که به تمام علوم فوق اشراف داشته باشد یا وجود ندارد و یا آنکه تعداد آن ها بسیار کم است لذا بنگاه های موفق به مجموعه ای اطلاق می شود که از عالمان هر رشته در جایگاه واقعی خود استفاده مطلوب و بهینه را بنماید. در چنین صورتی مدیران ارشد یا سرمایه گذاران به مجریان تصمیمات آن ها بدل شده و با درایت خود سعی در بهینگی اجرای آن ها خواهند داشت. البته شفاف بودن قوانین در حوزه مالی، امانت داری و تفحص نموده و در صورت لزوم با آن ها برخورد نماید و از بابت قوانین مالیاتی نیز اطمینان خاطر داشته باشد که به عنوان یک کارآفرین مورد حمایت قرار گرفته و در صورت لزوم بتواند از کمک آن ها نیز بهره لازم را ببرد.

یکی از مهمترین دلایل عدم واگذاری مسئولیتها به افراد غیر خودی از سوی سرمایه گذاران احساس عدم امنیت از سوی وندادهای اجتماعی و در برخی موارد قوانین غیر شفاف است.

در نظام اقتصادی مبتنی برسنت ، مخفی کاری، پولشوئی و تصویرسازی غیر واقعی که تمام بر، نا استواری آن صحه می گذارد حایز اهمیت است، در حالیکه در نظام اقتصادی مدرن، شفاف سازی، استفاده از تمام توان مجموعه و حرکت برمبنای قانون مؤلفه های جدائی ناپذیر آن هستند. در چنین سیستمی است که اعضاء ارگان از موازی کاری پرهیز نموده و با ایجا بانکهای اطلاعاتی درست و دقیق به یکدیگر و به دولت کمک می کنند تا گلوگاهها را شناخته و سعی در رفع آن ها بنمایند.

در سیستم سنتی به دلیل عدم دسترسی به اطلاعات درست گاهی شاهد موازی کاری های بسیاری هستیم در چنین شرایطی بنگاه ها به دلیل عدم شناخت از شرایط سعی در رقابت ناسالم با رقبای خود دارند بی آنکه بدانند این رقابت به هلاکت آن ها منجر می شود.

سنت گرایان تبلیغات را یک تعریف زائد دانسته و به چشم فاکتور هزینه بر به آن نگاه می کنند. هیچ بنگاه اقتصادی و صنعت سنتی را نخواهید یافت که رابطه خوبی با این اهرم داشته باشد. در منظر فکری آن ها مشاوره یعنی در اختیار قراردادن تمام اطلاعات محرمانه خود به حریف و رقبا و این یعنی حماقت یک مدیر، اعضاء مجموعه مدیران سنتی ابزارهای بی هویت و اراده ای هستند که فقط باید در راستای منافع مجموعه تا آخرین توان حرکت نمایند و پس از آن حقی در آن مجموعه ندارند. بیمه تعریفی زاید است و بانکها صندوقچه ذخیره آنان هستند. مشتریان اینگونه بنگاهها محکومانی بیش نیستند که باید تمام شرایط منطقی و غیر منطقی آنان را پذیرفته و حق هرگونه اظهار نظر و پیشنهاد را ندارند و هزاران هزار نکته منفی دیگر

اما در عورض مدرن گرایان کسانی هستند که تبلیغات را به عنوان یک هنر در تلطیف ذهن ناظرین و سامعین دانسته و از آن به عنوان ابزاری برای بیان حقایق وجودی خود و ایجاد رقابت سالم و درگاهی موارد به عنوان روش تخریب موازی استفاده می کنند. مشاوره و خریدن نظرات علمی و سازمان های صنعتی به عنوان اصل غیرقابل تغییر و لازمه حرکت خود دانسته و ایجاد ارتباط با دانشگاه ها و مراکز علمی را به یک مکتب مدیریتی تبدیل کرده اند، در این رهگذر مراکز علمی نیز با ایجاد کرسی های اقتصاد و علوم مرابتط مشاوره به صاحبان صنایع را به بخشی از رسالت خود تبدیل کرده اند.

مدیران متجدد با نگرش رابطه برد، برد با بیمه، ریسک فعالیتها و سرمایه گذاری های خود را به حداقل می رسانند، ارتباط غیر قابل تفکیک میان این دو عامل، باعث گردیده تا جلسات مدیران در عرصه ورود به فضاهای جدید بیشتر شده و ایشان با خاطری آسوده از تهدیدات ممکن، توان مدیریتی خود را معطوف نوآوری و راه کارهای نوین کرده تا میزان سودآوری بنگاه خود را افزایش تا از آن طریق ضریب ثبات بنگاه خود را در مقابل مخاطرات بالا برده که این موضوع باعث کم شدن اثر جوانها بر مجموعه می گردد.

ایشان بانکها را به چشم شرکاء قابل اعتمادی می بینند که در هنگام ضرورت با تمام قوا آماده اند تا با جانفشانی مثمم از تعهد در قبال نیازهای منطقی آنان می باشند.

تمام اعضاء در این بنگاهها به مانند یک خانواده هستند، رابطه عاطفی میان مدیران ارشد، میانی و دیگر اعضاء آن ها را از قالب خشک رئیس و مدئوس خارج کرده و منافع مجموعه را از منافع خود جدا نمی دانند و باحس مالکیت برای مجموعه فعالیت می کنند.

در نگاه مدرن با مشتریان ارزنده ترین قسمت فعالیت آن ها می باشد، زیرا بدون وجود مشتری تمام فعالیت آنان ناتمام و ناقص می ماند. برای بدست آوردن مشتری از روش های معمول استفاده می کند، اما برای حفظ آن تمام تلاش خود را به کار می برند.

رضایت مندی و ارتباط دو سویه برد، برد مبتنی بر حفظ منافع مشتری سرلوحه خدمات آنان قرار می گیرد. در نگاه ایشان اگر مشتری بدست نیاوریم خیلی مهم نیست زیرا یک نفر را از دست داده ایم. اما اگر مشتری را از دست دهیم یعنی یک مجموعه از مشتریان بالفعل و بالقوه را از دست داده ایم لذا حفظ مشتری و حقوق ایشان از اوجب، واجبات خواهد بود.

پیشرفتهای انسان در عرصه های مختلف علوم مرهون جسارتها، زحمات و خون دل خوردن اصحاب تفکر مدرن می باشد. پیامبران و بزرگان و دانشمندان چون در برابر سنتهای ریشه دوانیده در بند بند اعضاء بدن سنت گرایان قد علم کردند همواره در مضان اتهام بودند وخون دلها خوردند.

انقلاب صنعتی اروپا که با نگاه مثبت منشاء بسیاری از خدمات برای بشر امروزی است حاصل همین تفکر مدرن است.

حال اگر در کشور ما نیز که شرایط به سمت جهانی شدن حرکت می کند سعی نمائیم تا با ایجاد زیر ساختهای مبتنی بر علوم روز و دوری جستن از تعصبات ، آداب و سنن غلط و پندارهای شخصی به هدفی بزرگ و ملی بیاندیشیم ، به یقین آثار و برکات آن در آینده نزدیک در زندگی تمامی افراد به وضوح دیده خواهد شد .


آدرس ایمیل فرستنده : آدرس ایمیل گیرنده  :

نظرات کاربران
ارسال نظر
نام کاربر
ایمیل کاربر
شرح نظر
Copyright 2014, all right reserved | Developed by aca.ir