اقتصاد ایرانی: آسیای جنوبی معرف یک تناقض غم انگیز است. منطقه ای که سریع ترین رشد اقتصادی جهان در آن دیده میشود و در همان حال جمعیت زیادی در این منطقه در فقر، خشونت و بدبختی به سر میبرند. در حالیکه آسیای جنوبی به مراتب توسعه یافته تر از صحرای آفریقا است اما در آن جمعیت فقیر بیشتری نسبت به جنوب صحرای آفریقا به چشم میخورد.
با این حساب، این سوال پیش میآید که بهترین راه خلاص شدن از فقر کدام است؟ رشد کلی اقتصاد یا مستقیما هدف قرار دادن فقر؟ رشد شگفت انگیز آسیای جنوبی باعث نادیده گرفته شدن مسئله فقر شده است. برای کشورهای این منطقه، ماهیت فقر از معضلی ملی به بحثی حاشیه ای تبدیل شده است.
اگرچه رشد اقتصادی آسیای جنوبی باعث کاهش نرخ فقر شده اما این کاهش به آن اندازه نبوده که از تعداد افراد فقیر بکاهد. در این منطقه تعداد افرادی که کمتر از 1.25 دلار در روز درآمد دارند از 549 میلیون نفر در سال 1981 به 595 میلیون نفر در سال 2005 رسیده است. جمعیت افراد فقیر در کشور هند طی همین مدت از 420 میلیون نفر به 455 میلیون نفر رسیده است که تقریبا معادل سه چهارم جمعیت این کشور است. همزمان با نرخ پایین کاهش فقر، توسعه انسانی این مناطق هم نتوانسته پا به پای رشد اقتصادی آن ها پیش برود.
بیش از 250 میلیون کودک در آسیای جنوبی از سوء تغذیه رنج میبرند، بیش از 30 میلیون کودک نمیتوانند به مدرسه بروند و بیش از یک سوم زنان مشکل کم خونی دارند. همچنین سهم زنان در اشتغال در میان پایین ترین ها رده ها در سطح جهان قرار دارد.
در واقع به نظر میرسد که ما شاهد دو چهره متفاوت در آسیای جنوبی هستیم. توجه زیادی به " آسیای در حال ظهور" میشود در حالیکه "آسیای رنجور" به فراموشی سپرده شده است. فاصله بین این دو آسیا آنقدر زیاد است که گویا در دو قرن مختلف وجود داشته اند. بدتر اینکه این فاصله همچنان در حال افزایش است.
مناطق پیشرو رشد خیره کننده ای را تجربه کرده اند. آن ها نقش دروازه ورود آسیای جنوبی به جهان توسعه یافته را بازی میکنند. این مناطق از جهانی سازی، تحصیل، انباشت سرمایه و پیشرفت تکنولوژیکی بهره زیادی برده اند. اگر این رشد پایدار بماند، آسیای جنوبی توان رسیدن به سطح بهره وری کشورهای پیشرفته را خواهد داشت. گویا این مناطق در روندی قرار گرفته اند که طی آن رشد اولیه به رشد چشمگیر منجر شده و این رشد هم همچنان افزایش مییابد. سطح رفاه مردم در برخی از مناطق پیشرو در هند باعث غبطه خوردن طبقات متوسط دیگر کشورها شده است. در واقع رشد اقتصادی در مناطق پیشرو میتواند طی یک نسل فقر را ریشه کن کند.
اما وضعیت مناطق عقب مانده بهتر از مناطق جنوب صحرای آفریقا نیست. مشکلات اساسی آسیای جنوبی که شامل فقر، خشونت و تبعیض جنسی میشوند در مناطق عقب مانده متمرکز شده اند. در این مناطق به دلایلی مانند مسائل سوق الجیشی، نهادی و جهانی سازی، رشد اقتصادی محدود شده است.
اما چه باید کرد؟ برای این پرسش یک پاسخ کلی و جهان شمول وجود ندارد. چالش اساسی اینست که بفهمیم برای هر وضعیت خاص چه راهکاری را به کار ببندیم.
از آنجا که رشد اقتصادی در کوتاه مدت کمک شایانی به کاهش فقر نکرده است اگر بخواهیم منتظر احیای رشد در مناطق عقب مانده بشویم باید مدت زیادی صبر کنیم. مانند اینکه بخواهیم برای از گل در آوردن قایق ها تا بالا آمدن آب صبر کنیم. سیاستگذاران باید سیاست هایی که مستقیما کاهش فقر را مد نظر قرار میدهند، به کار ببندند. حمله مستقیم به فقر میتواند از دو جنبه سودمند باشد. یک اینکه باعث کاهش وضعیت فلاکت بار انسانی در این مناطق میشود و دیگر اینکه باعث جرقه زدن رشد میشود.
اولویت اصلی باید سرازیر کردن منابع مالی به مناطق عقب مانده باشد. دولت های محلی در مناطق عقب مانده نسبت به مناطق پیشرو، مبالغ کمتری را صرف خدمات اجتماعی مانند تحصیلات و خدمات درمانی میکنند. درآمد مالیاتی آن ها کمتر از آنست که بتوان در سرمایه های انسانی و فیزیکی سرمایه گذاری کرد. کمک های مالی به این مناطق میتواند باعث ایجاد وضعیت عادلانه تری، در زمینه داشتن فرصت های برابر شود.
البته هدایت منابع مالی به سمت مناطق عقب مانده، برای حل مشکلات کافی نیست. بلکه باید فرصت ارتقاء و پیشرفت به افراد این مناطق داده شود. با برداشتن موانعی مانند قوانین کار و ایجاد اصلاحات در نظام رفاهی و بازار مسکن، ارتقای انسانی افراد راحت تر صورت خواهد گرفت که این موجب ارتقای رشد و کاهش فقر خواهد شد و همچنین به رشد گروه هایی که به طور سنتی مهجور مانده اند، مانند زنان، کمک خواهد کرد.
همچنین، رشد ناچیز کشاورزی در مناطق عقب مانده فرصت پیشرفت را از ساکنین این مناطق سلب میکند. سیاستگذاران باید طرحی نو را برای کشاورزی براندازند که متناسب با شرایط جدید جهانی شدن و عرضه باشد. همچنین افزایش تقاضای داخلی هم باید در دستور کار قرار بگیرد. بحران مواد غذایی که دو سال قبل پیش آمد، یک هشدار بود و فرصتی را برای تجدید نظر در سیاست های فعلی کشاورزی مهیا کرد.
باید توجه کرد که به دو دلیل استفاده از سیاست هایی که به نام "رشد منصفانه" شناخته شده اند، اشتباه است. ابتدا اینکه تجربه نشان داده است که تلاش برای نزدیک کردن درآمد سرانه بین مناطق عقب مانده و پیشرو لزوما باعث کاهش فقر نمیشود. دوم اینکه چنین سیاست هایی که برای متوازن کردن رشد به کار میرود معمولا رشد را کند میکنند که این مانعی برای کاهش فقر محسوب میشود.
آسیای جنوبی در حال حاضر در مرحله سرنوشت سازی از روند دگرگونی خود قرار دارد. چرا که اگر ناهمگونی اقتصادی از این هم گسترده تر شود، آنگاه به رشد آسیب خواهد زد و در این صورت کل قاره آسیا یه زحمت خواهد افتاد.
نویسنده: ایزاج قانی (مشاور اقتصادی بانک جهانی در امور آسیای جنوبی)