بازگشت به بالای صفحه
FACEBOOK TWITTER RSS FEED JOIN US NEWSLETTER
print version increase font decrease font
تاریخ انتشار : يکشنبه 6 بهمن 1392      11:29
منابع جدید ارزی چگونه هزینه شوند؟

تفاوت های ما با کره جنوبی از زمین تا آسمان

عباس شاکری/ اقتصاددان

تخصیص منابع در اقتصاد یک بحث محوری است. اکنون که قرار است به دنبال مذاکرات، درآمدهای ارزی کشور بیشتر شود که البته هنوز نشده، ما بحثهای مبنایی خود را انجام می دهیم که قطعاً برای دولت راهگشا خواهد بود. در هشت سال گذشته بالاترین درآمدهای نفتی را داشته ایم و این درآمدها نتیجه ای جز رشد اقتصادی محدود و محدودتر و نهایتاً منفی نداشت. از گوشه و کنار می شنویم که فلان صندوق امانی چقدر پاداش گرفته،  یا کسی بیان می کند که به چه کسانی چه پولهایی داده، فساد یک میلیاردی در گمرک کشف شده یا بروز متغیرهای اقتصادی مانند رشد منفی، تورم بالا، بیکاری و ... که اینها گویای عمق فاجعه است. برخلاف اینکه گفته اند: دولت به گذشته چکار دارد، خود چه برنامه ای دارد؟ ما تجارب خوبی در گذشته داریم و باید به دور از اغراض سیاسی، جناحی و شخصی، گذشته ما درسی برای آینده باشد. چطور می شود با وجود این همه منابع نفتی، رکود تورمی شدید به عنوان پدیده ای ماندگار در اقتصاد مطرح باشد؟ وقتی دقت می کنیم، می بینیم که گردونه ای در اقتصاد ایجاد شده که هم تخصیص منابع را به شکل خاصی رقم زده هم توزیع درآمد را به شکل خاصی تنظیم کرده است. اگر این شیوه ها نهادینه شده باشد، باید رویه ها را تغییر دهیم. دیدیم که با این رویه ها، همین که از دوره وفور درآمدهای ارزی پا به دوره کمبود درآمدهای ارزی گذاشتیم، اقتصاد آسیب پذیر شد. با وجود اینکه جنگ نداشتیم، دیدیم که با کاهش اندک درآمدهای ارزی، اقتصاد در ورطه رکود و تورم رفت. بنابراین نتیجه می گیریم اگر رویکردها صحیح نشود، چه در دوره وفور چه در دوره کمبود، اقتصاد با مشکل مواجه می شود. در دوره وفورمنابع است که فساد به وجود می آید. بخشهایی که اصلاً ارزش حقیقی انجام نمی دهند صاحب درآمدهای کلان می شوند. بخشهای حقیقی رشد چندانی نمی کنند و اگر کمبود ایجاد شود، دوباره اقتصاد بهم می ریزد. در نظام بازار گفته می شود که قیمتها باید تخصیص منابع را انجام دهند، اگر قیمتها علامت بدهند و منابع تخصیص پیدا کنند، بهترین شکل چینش منابع انجام می شود که نتیجه اش تعادل و کارایی و بهره وری است. در نظام برنامه ریزی می گفتند که قیمتها نمی توانند چنین کاری را انجام دهند، ما از ترجیحات مصرف کنندگان و جامعه و از نسبتهای خنثی در بخش تولید خبر داریم بنابراین با نظام برنامه ریزی، منابع را تخصیص می دهیم که مشخص شد وقتی مرزهایشان فروریخت اصلاً بازار اشتباهی گرفتند. در سال 1992 که روسیه دچار بی ثباتی شد، قبل از آن هم مشخص بود که اقتصاد آسیب پذیری دارد آنها در ان دوره حتی برای تأمین مواد غذایی مشکل پیدا کردند.

خطر اینجاست که ما فکر می کنیم در هر وضعیتی از ساختار و هر موقعیتی از متغیرهای کلان، می توانیم از امتیاز علامت دهی قیمتها استفاده کنیم. وقتی به اقتصاد کره نگاه می کنیم، می بینیم که سعی می کنند در یک مسیر برنامه ریزی اقتصاد را طوری تنظیم و مدیریت کنند تا قیمتها هم بتوانند بخوبی عمل کنند و به دنبال آن بخش خصوصی هم بتواند به میدان بیاید. از سال 1962 تا حالا می بینید که روند اقتصادی کشور کره به سمتی بوده که امور را به دست بخش خصوصی بدهد اما در ابتدا با هدایت و نظارتهای خیلی شدید و سپس منطقی و مدبرانه. اما در کشور ما که خصوصی سازی انجام شده است، بانکهای خصوصی زیادی بوجود آمده اند. این بانکها وجوهات مردم را می گیرند اما اینکه این وجوهات کجا می رود، ما نمی دانیم فقط می دانیم در بخش تولید نمی رود. مخابرات را خصوصی کردیم اما نتیجه اش در قیمت گذاری و ارایه خدمات معلوم می شود. اگر اصل 44 اجرا می شد و خصوصی سازی انجام می شد، اتفاقات خوشایندی روی می داد. می بینیم که در طی سالهای گذشته، از 100 هزار میلیارد تومان خصوصی سازی شاید 6 یا 7 هزارتایش هم خصوصی سازی واقعی نباشد. لذا این گردونه ای که الان در اقتصاد ایجاد شده، منابع را می گیرد و در بخشهای نامولد این منابع را پمپاژ می کند. به ما وعده عدالت دادند. الان می شنویم که مثلا در نهاد آنقدر  اختلاس شده یا به فلان صندوق اینقدر دستبرد زده اند.

متاسفانه بخشهایی را در اقتصاد می بینیم که درآمدهای فراوان کسب می کنند اما ما به ازای حقیقی ندارند. اروپا هم در زمینه ایجاد رونق و رفع بیکاری الان با مشکل مواجه است. اگر ارزشهایی که به خودمان منتسب می کنیم و تحصیل می کنیم، ما به ازای حقیقی نداشته باشد جامعه را از بین می برد. بنابراین سیستم تخصیص منابع را به راحتی نمی توان تغییر داد مگر اینکه اراده کنیم و تغییر نگرش بدهیم. ما نقدینگی های 30% 25% یا 20% داشتیم اما سرمایه در گردش بنگاههای تولیدی مان محدود بوده است. این چه پارادوکسی است که رشد نقدینگی مان به این اندازه است اما بنگاههای تولیدی می گویند که سرمایه در گردش ندارند. چه بسا که بخشی از این رکود بخاطر همین وضعیت باشد. معلوم می شود که بقیه پولها جای دیگری صرف می شود. بنابراین سرعت گردش پول بهم می خورد، نسبت معاملات مرتبط با GNP تغییر می کند و نسبت معاملات نامرتبط در چرخش پول زیاد می شود. با این وصف، باید برنامه ریزی صحیح کنیم و کاری کنیم که منابعی که در اختیار ماست، به خلق ارزشهای حقیقی، ماندگار و خودتقویت شونده منجر به رشد منتهی شود. در غیر اینصورت این گردونه ای که در اقتصاد ایجاد شده، بخش زیادی از هر منبعی که در اختیارش قرار گیرد را نابود می کند و بخش کمی را در یک رشد محدود با رشد منفی بکار می برد. تنها بحث نفت نیست. مگر منابع بانکی مان را بهتر از منابع نفتی مان تخصیص داده ایم؟ مگر عملکرد نقدینگی مان بهتر از تخصیص درآمدهای نفتی بوده؟ باید سعی شود که سازوکار تخصیص منابع به نفع تولید و به زیان بخشهای نامولد تغییر کند. الان مشکل این است که یک جا بخواهیم به بازار اهاله کنیم، بازار شکل نگرفته است و بهم می ریزد زیرا که سرشار از تبانی، اطلاعات نامتقارن و تصمیمات سلیقه ای و فردی است. هر بازاری که نگاه می کنیم، می بینیم این مسائل در آن مشهود است. بورس کالا می سازیم. می بینیم که یک مارک آپ انحصاری که قبل از تشکیل بورس وجود داشته، باز در آنجا وجود دارد و همین حالت انحصاری حفظ می شود. جایی گفته شده است: اگر جایی بازار نداشته باشیم باید مدیریت کنیم. یعنی اگر جایی قیمت نتوانست علامت دهد تا آن بازار شکل بگیرد شما باید این صلاحیت را داشته باشید که منابع را هدایت کنید. اگر در دوره ای تحریم ها تشدید بشود یا اینکه گشایشی روی بدهد و منابع به داخل اقتصاد وارد شود، ضرورت اصلاح ساختار تخصیص منابع همچنان وجود دارد.


آدرس ایمیل فرستنده : آدرس ایمیل گیرنده  :

نظرات کاربران
ارسال نظر
نام کاربر
ایمیل کاربر
شرح نظر
Copyright 2014, all right reserved | Developed by aca.ir